آنچه باید درباره توافق‌نامه ایران و چین بدانید
کد خبر: 3913941
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۷

آنچه باید درباره توافق‌نامه ایران و چین بدانید

یک استاد مطالعات چین می‌گوید متنی که درباره‌ ایران و چین منتشر ‌شد، برنامه و نقشه‌ راه است و در واقع توافق‌نامه نیست اما این برنامه می‌تواند منجر به صدها قرارداد در حوزه‌های مختلف شود.

به گزارش ایکنا به نقل از انصاف نیوز، او معتقد است ارتباط با چین فی‌نفسه به نفع ایران است و از مبانی دیپلماسی چین معادله‌‌ی برد-برد است و رویکرد چین با آمریکا متفاوت است و  هنر دیپلماسی جمهوری اسلامی در اینجا اهمیت بسیاری دارد. از سوی دیگر یک کارشناس روابط بین الملل هم می‌گوید اهمیت این قرارداد و سرمایه‌گذاری فراتر از یک توافق اقتصادی است و تاثیرات مهم، زیربنایی و درازمدتی در ژئوپلتیک ایران و منطقه به دنبال خواهد داشت.

در اوایل تیرماه اعلام شد که پیش نویس نهایی سند «برنامه ۲۵ساله همکاری‌های جامع ایران و چین» به تصویب هیئت دولت جمهوری اسلامی ایران رسید و وزارت امورخارجه مامور انجام اقدامات نهایی تا امضای این سند با طرف چینی شد. درباره‌ این برنامه گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای نیز شدت گرفت و برخی ادعاها و ابهام‌هایی درباره این سند مثل فروش جزیره‌ کیش و حضور نظامی‌ها در ایران را مطرح کردند که مقامات ایرانی آن را تکذیب کردند. درباره‌ این برنامه‎‌ی ۲۵ ساله میان ایران و چین با حامد وفایی استاد مطالعات چین در دانشگاه تهران و مصطفی رضوی، فارغ التحصیل رشته‌ روابط بین‌الملل و دانشجوی ارشد تاریخ و ژاپن‌شناسی در فرانسه گفت‌وگویی کردیم که متن کامل آن در پی می‌آید:

انصاف نیوز: با توجه به حجم گسترده‌ی سرمایه‌گذاری چین در  کشورهای مختلف، چرا سرمایه‌گذاری در ایران این همه واکنش را به دنبال داشت؟

مصطفی رضوی: اهمیت این قرارداد و سرمایه‌گذاری فراتر از یک توافق اقتصادی است و تاثیرات مهم، زیربنایی و درازمدتی در ژئوپلتیک ایران و منطقه به دنبال خواهد داشت. «شی جین پین» رهبر جدید جمهوری خلق چین نماینده‌ی یک استراتژی جدید است و رویکردی متفاوت و جسورانه را دنبال می‌کند. او به دنبال بازسازی جاده‌ی ابریشم است و اگر در این طرح جاه‌طلبانه و بزرگ به پیروزی برسد، آینده‌ی جدیدی در انتظار جهان خواهد بود. در صورتی که جاده‌ی ابریشم بتواند طبق هدف تعیین شده به ایتالیا برسد، چین جای آمریکا را به عنوان شریک و هم پیمان قاره‌ی اروپا خواهد گرفت. چنین تغییرات ژئوپلتیک بزرگی نگرانی و نارضایتی برخی قدرت‌ها را به همراه دارد. حتی فدراسیون روسیه که روابط عمیق و دوستانه‌ای با چین دارد، چندان خوشبین به به این طرح نگاه نمی‌کند و ترجیح می‌دهد که جاده‌ی ابریشم به جای عبور از خاورمیانه از خاک این کشور عبور کرده و به دروازه‌های اروپا برسد.

با توجه به وضعیت اقتصادی ایران، آیا براساس آنچه گفته می‌شود، این برنامه می‌تواند برد-برد باشه؟

من تصور نمی‌کنم این قرارداد برد-برد باشد. برای چین تنها یک قدم بزرگ تا پیروزی محسوب می‌شود. حالا چین باید به دنبال رساندن جاده‌ی ابریشم از مرزهای ایران به دریای مدیترانه باشد که ماموریت ساده‌ای برای این کشور به نظر نمی‌رسد. برای عبور از عراق دو راه پیش روی چین (و ایران) است: مذاکره با آمریکا، تقابل با آمریکا. در سوریه، باید توافق روسیه جلب شود و دنبال راهکارهایی برای تامین امنیت این کریدور عظیم بود. پس از سوریه یک قدم دیگر تا رسیدن به مدیترانه پیش روی است. ترجیح چین عبور از اسرائیل و بندر حیفا است. اما آمریکا حضور پررنگی در سرزمین‌های اشغالی دارد و علیرغم موافقت مقامات اسرائیلی با پیشنهادات چین، به نظر می‌رسد توافق با رژیم صهیونیستی دور از دسترس باشد. حتما ترور سفیر چین در اسرائیل و سفر پامپئو به سرزمین‌های اشغالی را به خاطر دارید. گزینه‌ی دیگر لبنان است که مورد تایید ایران نیز هست. اما به نظر نمی‌رسد لبنان زیرساخت‌ها و ثبات لازم را برای چنین طرح بزرگی داشته باشد، به‌ویژه آنکه اقتصاد این کشور کاملا ویران و متلاشی شده است. بنابراین همانطور که ملاحظه می‌کنید، چین هنوز راه درازی برای رسیدن به «برد» دارد.

و اما این قرارداد تاثیر مستقیم و بنیادی در ترسیم آینده‌ی ایران دارد، اما مثبت یا منفی بودن این تاثیر بزرگ بستگی به خود ما دارد. اگر آستین همت را بالا زده، برای ساخت آینده‌ای درخشان دست به کار شویم، پشتوانه‌ی طلای ارز ملی را بالا برده و برای دوران پسا پترو دلار آماده شویم، با برنامه‌ریزی جدی صنعت ملی خود را دوباره زنده و احیا کنیم و بتوانیم با تولید، صنعت و زیرساخت‌های قوی به یکی از اعضای بزرگ و محترم کلوپ جاده‌ی ابریشم تبدیل شویم، باید بگویم که آینده‌ای بی‌نهایت درخشان در همه‌ی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در انتظار ماست! اما اگر راه فعلی را ادامه بدهیم و چرخ تولید و صنعت‌مان متوقف بماند، تنها یک بازار بزرگ در سر راه این کریدور غول آسا خواهیم بود و باید تنها رشد و شکوفایی دیگران را با حسرت تماشا کنیم. به نظرم تاسیس یک وزارتخانه‌ی جدید برای برنامه‌ریزی در این راستا و متمرکز کردن تلاش‌ها اغراق آمیز نیست و همه‌ی ارکان کشور باید بر روی حمایت و تقویت نیروهای تولید ملی متمرکز شوند.

آیا با اجرایی شدن برنامه‌ی جامع با چینی‌ها، آنها از ایران درباره‌ی چگونگی فعالیت در منطقه انتظاراتی خواهند داشت؟

طبیعتا. اما ما هم انتظارات خودمان را داریم و چک سفید به چینی‌ها ‌نداده‌ایم. به نظرم موازی بودن منافع ملی ما و منافع چین در برخی زمینه‌ها نباید باعث شود تا منافع خودمان را از یاد ببریم. ما شریک چین هستیم، نه حافظ منافع این کشور!

قرارداد بلندمدت ۲۵ ساله با چینی‌ها چه تاثیری بر همکاری‌های مشترک دیگر کشورهای مهم اروپایی و آمریکایی با ایران خواهد داشت؟

در روابط ما با اروپا احتمالا تاثیر مثبت خواهد داشت. ایتالیا به پروژه‌ی جاده‌ی ابریشم پیوسته است و باقی اروپا هم باید در آرایش جهان آینده نقش جدیدی را برای خود تعریف کند که شراکت با مشرق زمین و ورود به پروژه‌ی اوراسیای بزرگ بخش اجتناب‌ناپذیر آن خواهد بود. اما در مورد آمریکا مساله متفاوت است. در صورت پیروزی مجدد پرزیدنت ترامپ و سقوط کابال و بانک فدرال در این کشور، نظم نوین جهانی که در واقع سلطه‌ی مافیای موندیالیستی است به پایان خواهد رسید و آمریکا در نظم جدیدی که متولد می‌شود و یکی از سه قدرت آینده خواهد بود. آمریکا شریک جاده‌ی ابریشم نخواهد بود و رقیب آن باقی خواهد ماند. سیاست آنها مهار چین و استحکام روابط با روسیه و تقویت داخلی کشورشان است. بنابراین روابط ما و آنها بستگی به خودمان دارد. با پیوستن به طرح جاده‌ی ابریشم به صورت خودکار در درازمدت ایران به شریک اروپا تبدیل می‌شود، اما همکاری و شراکت با آمریکا، اگر به دنبال آن هستیم که به نظر من باید باشیم، خارج از این چارچوب باید صورت بگیرد و در کنار طرح جاده‌ی ابریشم باید به چشم اندازهای همکاری و منافع مشترک با آمریکا نیز بیاندیشیم و در این زمینه برنامه ریزی مستقل داشته باشیم.

در ایران حساسیتی روی چین وجود دارد و برخی  بلند بلند فکر می‌کنند و مثلا درباره‌ی همین برنامه‌ی جامع همه در رسانه‌ها زیاد می‌گویند و می‌نویسند. اینها چه تاثیری روی چینی‌ها دارد؟

فکر نمی‌کنم تاثیری داشته باشد. چینی‌ها مانند مورچه کار می‌کنند. یک شبه تصمیم به احیای جاده‌ی ابریشم نگرفته‌اند که یک شبه با شنیدن برخی سازهای ناکوک در ایران از طرح‌شان منصرف شوند. آنها خستگی‌ناپذیر به کار بر روی این پروژه ادامه خواهند داد. در آخر این را هم اضافه کنم که جاده‌ی ابریشم در صورت موفقیت می‌تواند به تضمین ثبات و پایان جنگها در خاورمیانه تبدیل شود. بالاخره زمینه را برای همکاری میان ملت‌ها و صلح و شکوفایی فراهم نماید.

وفایی: برنامه است نه قرارداد!

حامد وفایی، استاد ادبیات چینی دانشگاه تهران، درباره‌ توافق ۲۵ ساله‌ ایران و چین به انصاف نیوز می‌گوید: «در ابتدا باید عرض کنم، متنی که این روزها درباره آن سخن گفته می‌شود، یک قرار داد نیست و یک برنامه و نقشه راه است. در سال ۹۵ رئیس جمهور چین سفری به ایران داشتند و در آن سفر ایران و چین به این نتیجه رسیدند که سطح مناسبات خود را به سطح مشارکت جامع راهبردی ارتقا دهند، در آن زمان دو کشور یک بیانیه‌ی ۲۰ ماده‌ای را امضا کردند و درباره‌ی محتوا و نحوه این مشارکت توضیح دادند. در بند دوم ماده ششم از این بیانیه به تنظیم برنامه‌ی ۲۵ ساله ایران و چین اشاره شده است. حتی در دیداری که رئیس جمهور چین با رهبر ایران داشت، رهبری این برنامه‌ی ۲۵ ساله را درست و حکمت‌آمیز توصیف کردند. بنابراین برنامه یاد شده چه در آن زمان و چه در حال حاضر هیچ بعد محرمانه‌ای نداشته و کسانی که اکنون درباره آن ابراز نگرانی می‌کنند، جا داشت پنج سال گذشته که این موضوع برای نخستین بار مطرح شد، به نقد آن می پرداختند.

به هر صورت از سال ۹۵ تا الان تاخیری در این داستان به وجود آمده، اما نکته‌ای که باید توجه داشت این است که در این برنامه برخلاف مطالبی که این سو و آن سو مطرح شده به هیچ وجه زمان دقیق، مبلغ جزئی یا مسائلی از این دست مطرح نمی‌شود. این متن در حقیقت یک نقشه‌ی راه است. برای پی بردن به محتوای این نقشه راه، ما باید بیانیه ۲۰ ماده‌ای ایران و چین که در سال ۹۵ صادر شده را بخوانیم. آن متن در بسیاری وجوه به این برنامه شباهت دارد و به غیر از برخی مسائل مثل تحریم‌ها که اخیرا شدت پیدا کرده و در این برنامه‌ی جدید نیز به آن پرداخته شده یا مثلا برنامه‌ی یک کمربند و یک جاده‌ی چین که چین بر آن تاکید دارد و ابعادی از آن به مرور در حال روشن شدن است، مابقی مسائل در این متن همان موارد سابق مورد توافق ایران و چین است؛ باید توجه داشته باشیم که این برنامه می‌تواند شامل ده‌ها و صدها موافقت‌نامه و توافق‌نامه باشد اما فی‌نفسه یک توافق‌نامه نیست؛ مثلا درحوزه‌ی اقتصادی دو کشور طبق این برنامه می‌گویند که در برخی حوزه‌ها باید همکاری‌های تجاری و مالی صورت ‌گیرد. بعدا ایران می‌تواند به چین بگوید براساس این برنامه ما در حوزه‌ی کشاورزی و تجاری باید با هم همکاری کنیم. مثلا الان بیایید درباره‌ی وادرات لیموشیرین به چین صحبت کنیم. مثلا در این برنامه به همکاری در حوزه‌ی انرژی هم اشاره شده و دو کشور می‌توانند در قالب آن با هم قراردادهای نفتی متعدد داشته باشند و یا مثلا چینی‌ها در کیش برروی یک بخشی کار کنند. این اخبار درباره‌ی چین و حضور نظامی‌های چینی در ایران به کلی بی‌پایه و اساس است و در حالیکه هنوز هیچ متنی بین دو کشور نهایی نشده، صرفا گمانه زنی‌های رسانه‌ای است.

این استاد دانشگاه درباره‌ی اینکه با توجه به وضعیت اقتصادی ایران این برنامه می‌تواند برد-برد باشد، گفت: «توجه داشته باشید که این برنامه، یک نقشه راه ۲۵ ساله است؛ نمی‌توان گفت تا ۲۵ سال آینده وضعیت اقتصادی ایران به همین شکل خواهد بود. ممکن است ۲ یا ۱۰ سال دیگر وضع اقتصادی ایران بهتر یا حتی وضع اقتصادی چین بدتر شود؛ به هر حال احتمالات زیادی وجود دارد و ما هم پیشگو نیستیم اما نکته مهم این است که وقتی چینی‌ها با ایران یک برنامه ۲۵ ساله می‌ریزند این به آن معنی است که در چارچوبی مشخص به ایران اعتماد می‌کنند؛ یعنی معتقد هستند شرایط سیاسی و اجتماعی ایران یک ثبات حداقلی دارد که دهه‌های آتی می‌شود با این کشور کار کرد. چینی‌ها با ما تعارف ندارند یا مثلا اینگونه نیست که بخواهند نمایش اجرا کنند؛ سود و منافع اقتصادی است که برای آنها اولویت دارد و بر این مبنا هر جا که لازم باشد وارد می‌شوند؛ منظورم این است که چینی‌ها با ما عقد اخوت نبسته‌اند، آنها حتی در مواردی علیه ایران رای داده‌اند. اما علت آن شرایط دیپلماسی ما بوده و به عنوان مثال در دوران آقای احمدی‌نژاد این اتفاق افتاد. اما در دوره‌هایی که عقلانیت بیشتری بر سیاست خارجی ما حاکم بوده، مثلا همین چند وقت پیش در جریان نشست اخیر شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چینی‌ها به نفع ایران رای دادند. کوتاه سخن اینکه، ما باید با تنظیم مناسبات‌مان با کشور بزرگی چون چین، ضمن تعریف منافع مشترک با این کشور، به بهره برداری از این مناسبات مطابق با منافع طرفین بپردازیم.

امروز یکی از مبانی دیپلماسی چینی معادله برد برد است

او با بیان اینکه «امروز یکی از مبانی دیپلماسی چینی معادله برد برد است» ادامه داد: «این به آن معناست که چینی‌ها اعلام می‌کنند ما نمی‌خواهیم تنها برنده این معادله باشیم، یعنی پکن حاضر است به طور مساوی به طرف‌های دیگر هم منافعی تعلق بگیرد و این با مواضع آمریکایی‌ها و برخی کشورهای غربی متفاوت است؛ شعار آمریکایی‌ها امروز اول آمریکا است. خیلی وقت‌ها ممکن است وارد معاملاتی شوند و بگویند تمام منافع باید برای ما باشد. اما در جریان اجرایی سازی ایده یک کمربند یک راه، چینی‌ها یک بانکی به نام توسعه زیرساخت‌ آسیایی ایجاد کردند که به کشورهای دیگر وام‌هایی را می‌داد و حتی کشوری چون انگلیس نیز از آن درخواست تسهیلات مالی کرده بود. برخی معتقدند چین با این کار بقیه کشورها را مقروض می‌کند، به هر حال یکی از مسائل وام گرفتن همین است اما او با این کارش حداقل در کوتاه مدت یکی از مشکلات شما را هم حل کرده است؛ اینجا اما نوع بازپرداخت این وام‌ها و هوشمندی کشورهای مختلف در تعامل با چینی‌هاست که گام‌های بعدی و نتایج آن را مشخص می‌کند.

همکاری با چنین کشوری فی‌نفسه به نفع ایران است

این نکته را در نظر بگیرید که چین قدرت دوم اقتصادی جهان است؛ همکاری با چنین کشوری فی‌نفسه به نفع ایران است. من بارها گفته‌ام که امروز کار با چین دیگر یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت استراتژیک نه تنها برای ما که برای اغلب کشورهای دنیاست. به جزئیات این برنامه دقت کنیم و مثلاً این سوال را بپرسیم که بخش انرژی و اقتصادی برنامه به نفع ایران است؟ این سوال را باید دولت‌ پاسخ دهد و موضوعی تخصصی است. باید به دولتمردان و وزیر خارجه اعتماد کرد تا مسائل را براساس منافع ملی پیش ببرند. به هر حال در دیپلماسی یک اصل وجود دارد و آن اینکه مذاکره یعنی بده بستان. به نظر من با توجه به وضعیت اقتصادی ایران، تعامل ما با چین به نفع جمهوری اسلامی است اما طبعا به مراقبت احتیاج دارد. چینی‌ها که با ما پیمان برادری نبسته‌اند و دنبال منافع خود هستند اینجا هنر دیپلماسی جمهوری اسلامی است که آینده را مشخص می کند.

او ادامه داد: باید بتوانیم حوزه‌های مختلفی از منافع را با کشورهای دیگر تعریف کنیم که وقتی تضاد منافع پیش می‌آید، به ضرر ما نشود. اکنون چین پروژه‌ی یک کمربند و یک‌راه را کلید زده است؛ احیای چاده‌ی ابریشم هم از خود چین شروع می‌شود و از آسیای مرکزی و ایران عبور می‌کند تا کشورهای عربی و خاورمیانه و اروپا. بسیاری معتقد هستند این مساله به نفع چین است تا نفوذ خود را تقویت و کشورهای دیگر را بدهکار خویش کند‌؛ این مسائل از ابعادی البته درست است، من نمی‌گویم چین سفره پهن می‌کند و به بقیه می‌گوید بخورید و بروید‌. اما تفاوت چین با برخی کشورهای غربی این است که مبنای کار را برد – برد تعریف کرده و در این همکاری‌ها به منافع طرفینی باور دارد. دقت کنید جمهوری اسلامی هم در عراق و سوریه و لبنان در معادلاتی که تعریف کرده منافع خود را به دست آورده و این از بدیهیات است اما در ارتباط با کشوری چون چین گام اول این است که ما باید طرف مقابل را بشناسیم. در ایران شناخت کاملی از چین وجود ندارد. متاسفانه ما در اینجا مراکز چین‌شناسی که بی واسطه و با منابع دست اول چین را بشناسند و تحلیل کنند نداریم. وقتی با یک کشور بخواهید روابط استراتژیک داشته باشیم اول باید آن را بشناسید. درواقع این روابط شبیه به تشکیل خانواده و یک رابطه طولانی مدت است؛ وقتی دو نفر هم باهم ازدواج می‌کنند؛ باید یکدیگر را بشناسند و این برای کشورهایی که به دنبال مناسبات استراتژیک‌اند هم صادق است اگر طرف مقابل را نشناسید، مشکل‌زا است.

درباره واکنش‌هایی که این روزها در افکار عمومی مطرح شد، دقت کنید که این واکنش‌ها درباره‌ی چین بین افکار عمومی یا همان مردم عادی صرفا نبوده، آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور سابق ایران بود که گفت این قرارداد خیانت است و دولت دارد کشور را می‌فروشد، ایشان به هر حال جزو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و غیر از این مورد ما حتی شاهد بودیم که یک سری از نماینده‌های مجلس هم همین مواضع را تکرار کردند. اینها نشان می‌دهد نه تنها مردم عادی ما بلکه یکسری از مقامات کشور که درنهادهای حساسی چون مجمع یا مجلس هستند هم شناخت کافی‌ درباره چین ندارند. ما اگر چین را بشناسیم متوجه می‌شویم استراتژی چین برای جهان آینده چیست؛ آیا این کشور می‌خواهد جهان را تصرف کند؟ و اگر این طوری باشد که همه باید نگران باشیم.

اما مطالعات من نشان می‌دهد، در برنامه‌ی میان‌مدت چینی‌ها در عین رشد بی مهابا، هنوز نمی‌خواهند اقتصاد اول جهان شوند یا جای آمریکا را بگیرند و چنین امری در اصل حداقل در کوتاه مدت غیر ممکن است و چینی‌ها هم به این موضوع معترف هستند. منظور من این نیست که چین به لحاظ اخلاقی نمی‌خواهد جای آمریکا را بگیرد بلکه اصولا فعلا ظرفیت این کار را ندارد؛ مثلاً مقامات چین اعلام می‌کنند ما یک کشور در حال توسعه هستیم. چین تا وقتی قدرتمند است که آمریکا قدرت اول اقتصاد باشد آمریکا بسیاری از هزینه‌‌ها را در جهان می‌دهد و تعادل را نظام قدرت جهانی برقرار می‌کند. جایگاه چین می‌تواند در کنار قدرت‌های دیگر تثبیت شود؛ پیش از این جهان دو قطبی بود؛ شوروی و آمریکا. الان معادلات بین المللی تغییر کرده و جهان در حال چند قطبی شدن است. چین هم یکی از این قطب‌های تعیین کننده خواهد شد.

به هر حال در مجموع بنیانی که چین برای سیاست‌هایش در حوزه‌های چندجانبه و غیر از مسائل مربوط به امنیت ملی‌اش، تعریف کرده یک بنیان برد_برد است؛ در خصوص موضوع رابطه با چین اما یک نکته هم وجود دارد و آن هم ظرفیت اقتصادی و جمعیت آن است که به طور ویژه مورد تحلیل قرار گیرد. نهایتا به نظرم نگرانی‌هایی که اخیرا درباره‌ی چین مطرح شده تا جایی که منجر به جوسازی و اخبارهای کذب و موج‌سواری برخی گروه‌ها نشود، می‌تواند بسیار هم مثبت باشد‌. به هر حال مقامات مسئول ما باید حواس‌شان را جمع کنند در تعامل با یک قدرت جهانی مراقب رفتار و بده بستانی که انجام می‌دهند باشند‌. ایران اگر می‌خواهد با چین یا هر کشور دیگری روابط استراتژیک داشته باشد، گام اول بهبود وضعیت در حوزه روابط عمومی است. یعنی شما نخست باید افکار عمومی‌تان را قانع کنید که فلسفه ارتباط با کشوری مثل چین در این برهه زمانی چیست‌ که البته با مرور مسائل اخیر در می‌بابیم که متاسفانه در ارتباط با چین بخش مهمی از افکار عمومی ما اقناع نیستند؛ البته این معضل در آن سو هم به چشم می‌خورد و چینی‌ها هم در خصوص ما همینطور هستند.

اما نفس ارتباط با چین و کشوری با آن ظرفیت، موضوعی است که حتی مورد حمایت برخی چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبان همچون آقای امین‌زاده که معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات بودند نیز قرار دارد؛ یا به عنوان مثال شخص آقای ظریف طرفدار این بیانیه هستند. در نفس این رابطه تقریبا می‌توان گفت هیچ تردیدی وجود ندارد و غیر از مباحث غیر کارشناسی که مطرح شد، عموم دغدغه‌ها ناظر بر لزوم توجه به ابعاد چنین توافقی بوده که مثبت است. از آن سو جریان اصولگرا در مجلس هم با این برنامه موافق هستند. من حتی در جلسات مختلف دیده‌ام که منتقدانی به تعاملات ایران با چین بوده‌اند اما تقریبا هیچ کسی نمی‌گوید ما نباید با چین رابطه‌ داشته باشیم. علت هم این است که چنین اقدامی به واقع غیرممکن است. شما توجه کنید که آمریکا به عنوان اصلی‌ترین دشمن چین بیشترین رابطه‌ی اقتصادی را با آن تنظیم کرده و یا  ژاپن و کره جنوبی به عنوان کشورهایی که با چین در یک پایگاه و اردوگاه قرار نمی‌گیرند، مناسباتی گسترده با پکن دارند؛ کارخانه‌ی بی ام دبلیو و یا گوشی‌های آیفون آمریکا یا بسیاری از محصولات ماکروسافت همه در چین تولید می‌شوند‌؛ اینها همه به جهت منافعی است که در کار با چین نهفته و طبعا ما هم باید از آن بهره مند شویم. امروز در ایران هم کسی روی نفس کار با چین شکی ندارد.

در جریان توافقات مربوط به برجام و به خصوص ایام پس از توافق، ما پروژه‌هایی را با کشور چین داشتیم و قرارداد هم بسته بودیم‌ اما پس از توافق به دلایلی این پروژه‌ها ملغی و به کشورهای دیگر سپرده شد؛ چه در روابط بین الملل و چه در حوزه اخلاق بین‌المللی شما نمی‌توانید با کسی قرار داد ببندید و وقتی کس دیگری آمد آن قرارداد را لغو کرده و به دیگری بسپارید و تازه وقتی آن طرف دیگر پشت شما را خالی کرد و رفت دوباره به سوی کشور اول بازگردید و بگویید بیا تا قرارداد را احیا کنیم؛ به هر صورت اینها مسائل تلخی است که بین ایران و چین رخ داده و بعضا تاثیراتی منفی را در نگاه استراتژیک چینی‌ها به ما بر جای گذاشته است. بدون شک این مسائل باعث بی‌اعتمادی بین دو کشور می‌شود، آن هم در برخورد با کشوری همچون چین که به هر حال از قدرت‌های بزرگ جهانی است و انتظارات خاص خودش را دارد. در ماجرای برجام هم اینطور نبود که به محض خروج آمریکا از برجام، چین هم زیر تعهداتش بزند‌. ببینید! چین تنها کشوری است امروز که رسما از ایران نفت می‌خرد و البته از این کار منافع اقتصادی و سیاسی خودش را هم می‌برد. اما در مجموع چین در حوزه‌های مختلف از ایران حمایت کرده است؛ موفقیت در این باره دیگر به هنر دیپلماسی ما برمی‌گردد، در برجام ما یک قالبی را تعریف کردیم که چین در آن قالب بین الملی با ما کار کند، اگر همچنان به طراحی این قبیل قالب‌ها ادامه دهیم تا با کشوری مثل چین ارتباط برقرار کنیم، موفق شده‌ایم، نه تنها با چین با کشورهای دیگر هم وضعیت همین گونه است. منظور من این نیست که در برابر کشورها کوتاه بیاییم. بلکه باید ابعاد مختلف رابطه را با کشوری چون چین به گونه‌ای تنظیم کنیم که آن ها بتوانند با ما کار کنند.»

دخالت چین در سیاست‌های منطقه‌ای ایران بعید است

حامد وفایی درباره‌ی اینکه آیا ارتباط با چین می‌تواند باعث شود رفتار ایران در منطقه تغییراتی کند، گفت: «بعید می‌دانم. اینکه چین از ایران توقعاتی داشته باشد، بسیار بعید است. نه چین این رویکرد را دارد و نه اینکه جمهوری اسلامی به خاطر گسترش رابطه‌ی خود با یک کشور با کشور دیگری رابطه را خراب می‌کند. البته ما می‌توانیم به حضور چین در منطقه کمک کنیم. کمااینکه ایران به چین برای حضور در بازار عراق و بازسازی سوریه و یمن کمک می‌کند، ‌بالاخره ایران در این کشورها نفوذ دارد.  چین سیاست قوی‌ای در خاورمیانه ندارد، تازه با کمک ایران در این منطقه فعال شده است. تمرکز چین با توجه به مسائل جاری در منطقه خودش و فشارهای آمریکا، بیشتر در مناطق آسیای جنوب ‌شرقی و دریای چین جنوبی است. اما اخیرا با گسترش توسعه‌ی اقتصادی در چین قاعدتا این کشور به ورود به حوزه‌های دیگر هم علاقه نشان می دهد. اما اینکه این مسائل باعث شود که چین در سیاست ایران در منطقه دخالت کند، بعید و دور از ذهن است.

برنامه‌ی روابط ایران و چین فی‌ نفسه به رابطه‌ی آمریکا و ایران مربوط نیست و این یک برنامه دو جانبه است. مثلا اجرای پروژه‌های خطوط ریلی، اتوبان و خطوط هوایی و اینها به طور مستقیم ربطی به آمریکا و اروپا ندارد، اما ممکن است آمریکایی‌ها به واسطه مواضع خضمانه‌ای که علیه ایران دارند، بخواهند در مسیر این روابط به طور یکجانبه مانع تراشی کنند که در این لحظه قاعدتا چین و ایران تلاش می‌کنند چنین اقدامات مخربی را دور بزنند. نکته مهم اما اینجاست که چین امروز جایگاه خود را به عنوان یک کشور مسئولیت‌پذیر درنظام بین الملل تعریف کرده است. حال اگر آمریکایی‌ها بتوانند برنامه‌های ضد ایرانی‌شان را در چارچوب‌های بین‌المللی تعریف و توجیه کنند، احتمالا کوتاه آمدن چین در برابرشان افزایش می‌یابد، اما اگر این اقدامات یک جانبه و چیزی شبیه جریان برجام  و رویکردهای یکجانبه ترامپ باشد، پکن در مقابل آن می‌ایستد.

درمجموع چین به انرژی ایران نیاز دارد، ایران نیاز به تکنولوژی چین دارد؛ این به آمریکا و اروپا ربطی ندارد، اگر این همکاری‌ها حساسیت برانگیز باشد احتمالا دخالت می‌کنند و اگر دخالت آنها در چارچوب‌های بین المللی توجیح شود، ممکن است چین هم کوتاه بیاید. این دقت و ظرافت دستگاه دیپلماسی ماست که ساز و کارهایی مانند برجام را تعریف کند که اگر آمریکا خواست به ایران فشاری وارد کند، این فشارها یک جانبه و منزوی کننده باشد، الان فشار آمریکا به ایران موجب انزوای آمریکا در فضای بین المللی شده  و ایران با صدای بلند می‌تواند دفاع کند و مواضع چین و روسیه را هم که می‌بینید.»

وفایی با بیان اینکه «این فضاسازی‌ها در ایران علیه این برنامه برروی چینی‌‌ها تاثیر منفی داشته است» گفت: «چینی‌ها به سخنان آقای احمدی‌نژاد پرداخته‌اند و می‌گویند این قرارداد به ضرر ایران است و آقای ظریف به مجلس رفت و مجلسی‌ها آنطور برخورد کردند. همه‌ی اینها در چین بازتاب داشت، برای برخی جریانات و افکار عمومی چین اینطور جا افتاده که ما در ایران یک جناحی را داریم که آنها مخالف رابطه‌ی ایران و چین هستند. حتی در رسانه‌هایی چینی موضوع فروش کیش مطرح بوده و چینی‌ها کامنت مردم در اینباره را ترجمه کرده بودند و می‌گفتند ببینید ایرانی‌ها چه نگاهی به شما دارند. اینطوری پشت دیپلمات‌های ما خالی می‌شود ؛ اگر این مسائل و شک‌ها درباره‌ی چین مبنا داشته باشد و موجب تحلیل و موشکافی مسائل شود، تاثیر مثبت دارد و اتفاقا موجب دقت بیشتر مسئولان ایرانی و چینی می‌شود اما حداقل در این مورد اخیر من جایی را ندیدیم که این برنامه را با دقت تحلیل کنند و از نقاط ضعف و قوتش بگویند، عموما آنچه رخ داد فقط یک موج رسانه‌ای ضد چین بود.»

خبرنگار زهرا منصوری

انتهای پیام
captcha