بستان تصریح کرد: مشکل دیگر اینکه در تفسیر ممکن است تعارضاتی میان عقل، روایت، آیات و ... ایجاد شود که باید تکلیف آن را روشن کنیم، لذا باید حد و مرزی مثلاً برای استفاده از نظریات غربی در علوم مختلف انسانی و برداشت از آیه قرآن داشته باشیم تا دچار التقاط نشویم؛ این مرزبندی ضروری است، به خصوص وقتی بحث اسلامیسازی علوم انسانی در میان است.
وی افزود: علوم مختلف میتوانند فهم و تفسیر ما را از قرآن دقیقتر و جامعتر بکنند، ولی جای این سؤال وجود دارد که تفسیر چه کمکی میتواند در اینجا برای ما داشته باشد؟ زیرا براساس برخی نظرات، اینکه علوم انسانی قرآنبنیان به چه نحو قابل تحقق است، آیا میخواهیم از قرآن، مبانی استخراج کنیم یا نظریه؟
همچنین حجتالاسلام والمسلمین مسعود آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، با اشاره به استفاده تفسیر از علوم جدید، گفت: عنوان بحث «روش» است، لذا اگر ما حتی بر کلمه روش هم اصرار نداشته باشیم و رویکرد مدنظرمان باشد، باید قاعده برای استفاده از علوم جدید در بحث تفسیر داشته باشیم.
وی افزود: مثلاً برای اینکه بخواهیم از آیات قرآن در زمینه بهداشت معنوی و سلامت روانی نظریه داشته باشیم نمیتوانیم از تعریف بهداشت معنوی از منظر اندیشمندان جدید این علم کمک بگیریم؛ زیرا مکاتب رفتارگرایی، روانتحلیلگری و انسانگرایی مبانی متفاوت دارند؛ بنابراین در استفاده از قرآن و کشف مراد واقعی خدا در بحث سلامت معنوی باید «روش» خودمان را داشته باشیم.
همچنین حجتالاسلام حسین کاویانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه، گفت: به نظر میآید برای اسلامیسازی علوم انسانی کمی دیر شده است؛ الان نظام اسلامی وجود دارد و علوم انسانی دانشگاهها هم، مبنای زندگی فعلی ما شده است.
کاویانی اضافه کرد: تا زمانی که آقا نفرمودند باید علوم انسانی قرآنبنیان شود، حساسیت چندانی از سوی اندیشمندان علوم انسانی وجود نداشت؛ به تعبیر دیگر ما شاید فرصتمان برای مباحث علمی لذتبخش فراوان در همه حیطهها برای اینکه بخواهیم برخی از این مباحث را به نیازهای روز منتهی کنیم، ضیق است.
وی افزود: ما تفسیر قرآن را برای این میخواهیم که بتوانیم نظریات قابل ارائه و راهبردهایی برای جامعه داشته باشد تا زندگی مردم را اداره کند و ناظر به تکنیکهایی باشد که در علوم انسانی جای خود را دارد؛ نیاز ما به گونهای است که شاید نقطه شروع، مسئلهگزینی از زندگی امروزی است و تفسیر هم اگر بخواهد در خدمت علوم انسانی باشد، باید از تکرشتهای خارج و بینرشتهای باشد.
وی با تأکید مجدد بر مسئلهگزینی برای تفسیر، تصریح کرد: مسئلهگزینی در تفسیر هم بسیار تعیینکننده است، زیرا زحمات استادان در علوم قرآنی و تفسیر قابل دفاع و محکم و زیاد بوده است، اما قدم اولیه نسبت به دهها قدمی است که باید برداشته شود.
بابایی در مورد بحث روش و رویکرد هم، گفت: روش و رویکرد اصطلاح است و ممکن است هر کسی برداشتی از این دو واژه داشته باشد؛ ما معتقدیم که نوع استفاده از منابع و مستندات برای روشن شدن متن، به معنای روش است و مباحثی چون؛ قرائت صحیح، ادبیات شامل منابع لغت و ...، نحوه ورود به بحث و خروج از آن هم مهم است؛ مثلاً برخی استادان، ابتدا نظرات دیگران را میگویند و بعد نظر خودشان را، ولی برخی هم مانند آقای مصباح اول نظر خود را میگفتند و بعد نظر دیگران را؛ یعنی هر کدام اسلوب خودشان را دارند؛ مثلاً زمخشری اسلوبش این است که ابتدا سؤال مطرح میکند و بعد جواب میدهد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در مورد اینکه برداشت از قرآن محدودیتهای خاص خود را دارد، اظهار کرد: ما در بحث، قید استفاده از همه منابع در حد امکان را بیان کردیم؛ ما معتقدیم نیستیم که همه مطالب قرآن را میتوانیم بفهمیم؛ بنده بحث امکان تفسیر را برای غیرمعصوم بیان کردهام و معتقدم ما به کلی از فهم قرآن ممنوع نیستیم، ولی همه مطالب قرآن را نمیتوانیم بفهمیم، بلکه پرتویی از قرآن را درک میکنیم.
وی تأکید کرد: از قرآن برای علوم انسانی هم میتوانیم استفاده کنیم، ولی مدعی نیستیم که همه دلالتها را میفهمیم؛ ما یک آیه را مورد توجه قرار میدهیم، ولی ممکن است با دلالت مطابقی نتوان فهم کرد، اما با دلالت اشاری میتوانیم به آن برسیم یا با دلالت اقتضاء و تنبیه.
بابایی همچنین در مورد تعارض میان عقل، نقل و علوم در روش اجتهادی جامع، تصریح کرد: وقتی سخن از اجتهاد به میان میآید، تعارضات بدیهی است، اما فقیه باید بداند چگونه با آن مواجهه شود؛ مثلاً اگر برهان عقلی، روشن و قطعی باشد، مسلماً ارجح است، ولی اگر در مقدمه آن دچار اشکال باشیم، نمیتوانیم حکم بدهیم و این چیزی است که فقیه باید در تعامل میان این مباحث آن را روشن کند.
وی افزود: ما معتقدیم که اگر با رعایت قواعد اجتهاد صحیح سراغ قرآن برویم و آن را بفهمیم، آن را میپذیریم، ولی اگر نفهمیدیم، باید سکوت کنیم و نباید دچار سلیقه و ذوق بشویم.
بابایی در مورد علوم انسانی قرآنبنیان نیز تصریح کرد: ما میتوانیم علمی مانند روانشناسی اسلامی را خودمان تأسیس کنیم؛ غربیها براساس عقل و تجربه، علومی را تأسیس کردهاند؛ ما عقل و تجربه آنها را میتوانیم به کار بگیریم و علاوه بر آن، منبع وحیانیِ قرآن و روایات را هم داریم؛ یعنی یک دانشمند اسلامی با فهم دقیق آیات قرآن، احادیث و عقل و تجربه میتواند علم روانشناسی اسلامی را ایجاد کند که در برخی موارد با غرب مشترک است. البته همه را از قرآن به تنهایی نمیتوان به دست آورد.
انتهای پیام