کد خبر: 3918010
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۵
گفت‌وگویی متفاوت با پزشکی رزمنده/

روایت جانبازی در دفاع از خاک و جان مردم؛ بیمارستان‌هایی که خاکریز جبهه‌ها می‌شود

روز پزشک انگیزه خوبی است تا قدردان مردان و زنان سپیدپوشی باشیم که در حال دفاع از جان مردم و خدمت به خلق خدا هستند. بسیاری از آنان روزگاری در جبهه‌های حق علیه باطل جانانه به دفاع از وطن مشغول بودند و امروز عمل نیکشان در لباسی دیگر به من و شما جان می‌بخشد.

روایت جانبازی در دفاع مقدس و دفاع سلامت/ از جبهه‌های جنگ تا مدیریت اوژانس بیمارستان سینادر پی برخی جنگ‌ها روایاتی شنیدنی از ایثار و فداکاری، به ویژه از انسان‌هایی که خود مبارز بودند یا در حال مبارزه هستند، وجود دارد. بی‌شک هر یک از ما بار‌ها و بار‌ها روایت رزمندگان دفاع مقدس را شنیده‌ایم. حماسه‌هایی که هیچ‌گاه رنگ کهنگی نمی‌گیرند و زنگار تاریخ بر آن‌ها اثر ندارد، چراکه راویانشان جنگیده‌اند و دیده‌اند آنچه نادیدنی بوده است. این افراد در میان خانواده‌های ایرانی بی‌شمارند.
 
این روزها با شیوع ویروس کرونا جنگی دیگر بر ما تحمیل شده، جنگی بدون خاکریز و ادوات جنگی، اما تلفات آن کمتر از جنگ‌های کلاسیک نیست. رزمندگان نیز نه لباس خاکی، بلکه جامه‌ای سپید بر تن دارند، اما به همان اندازه سلحشورند و جان‌فدا. اگر سربازان و بسیجیان دیروز تا روز‌ها و ماه‌ها پوتین‌هایشان از پا درنمی‌آوردند، پزشکان و پرستاران در قالب مجاهدان امروز نیز ماه‌هاست که گان‌ها بر تنشان سنگینی می‌کند؛ اگر آن‌ها جبهه‌ها را رها نمی‌کردند و سنگر‌ها را حفظ می‌کردند، این‌ها نیز بیمارستان‌ها را خاکریز و آی‌سی‌یو‌ها را سنگر خود کرده‌اند.
 
در این میان رزمندگانی از جنس دفاع مقدس نیز در میان این سپیدجامگان حضور دارند. در سال‌های دفاع مقدس که مردم گروه گروه به جبهه می‌رفتند تا از کیان کشور دفاع کنند، پزشکانی بر روی زخم‌ها و جراحت‌های آنان مرهم می‌گذاشتند. آنان امروز نیز در سنگری دیگر ریه‌ها را پاک و نَفَس‌ها را آزاد می‌کنند و خود را فهمیده‌وار در مواجهه با میلیارد‌ها قرار داده‌اند و جان‌ها را نجات می‌دهند. گروهی هم در سال‌های دفاع مقدس رزمنده بودند و امروز در کسوت پزشک درآمده‌اند و رزمی دیگر را تجربه می‌کنند.
 
از ابتدای شیوع کرونا تا امروز که روز پزشک است تاکنون بیش از ۱۶۰ پزشک در دفاع از سلامت انسان‌ها شربت شهادت نوشیده‌اند و بیش از شش هزار نفر دیگرشان نیز اگرچه به افتخار جانبازی نائل شده، اما به سنگر سلامت بازگشته‌اند. وقتی سخن از دفاع می‌شود چه کسی بهتر از جانبازان دیروز، که امروز نیز در سنگرند و اولین ترکش‌های ویروس ویرانگر بر تن آنان می‌نشیند، اما دفاع را از سر می‌گیرند، می‌تواند این روز‌ها را برایمان روایت کند.
 
حسین کرمانپور، از مدافعان سلامت، پزشک شهرضایی و مدیر اورژانس بیمارستان سینا و مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان نظام پزشکی جمهوری است. کسی که در ۱۴ سالگی به جبهه رفت و سه مرتبه مجروح شد و پس از جنگ به کلاس درس بازگشت. در دانشگاه اصفهان پزشکی ‌خواند، وارد جهاددانشگاهی شد و سال‌ها در سنگر جهاد نقش برجسته‌ای را در شکل‌گیری ایده شهر قرآنی و توسعه خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) ایفا می‌کند. او از اولین پزشکانی بود که در راه دفاع از سلامت مردم در بیمارستان به ویروس کرونا مبتلا شد و عاشقانه تجربیاتش را برای بسیاری از مردم همزمان با سپری کردن دوران بیماری بازگو کرد و پس از آن نیز صفحه‌ شخصی او در اینستاگرام نقش یک مطب مجازی را برای کاربران این شبکه ایفا می‌کند؛ کرمانپور توصیه‌های پیشگیری از ابتلا به بیماری کرونا را برای هم‌میهنانش به‌روز می‌کند و پاسخگوی سؤالات آنان است. ایکنا به مناسبت روز پزشک گفت‌وگویی را با او انجام داده که در ادامه می خوانید.

ایکنا ـ این روز‌ها اغلب ایرانیها شما را می‌شناسند، اما به رسم هر گفت‌وگویی خود را برای مخاطبان ما معرفی کنید.
 
حسین کرمانپور هستم، پزشک عمومی که در  سال۱۳۴۹ در شهرستان شهرضا در استان اصفهان متولد شدم و در همانجا تا پایان دبیرستان تحصیل کردم و پس از آن نیز وارد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان شدم و مدرک پزشکی عمومی خود را اخذ کردم.
 
ایکنا ـ شما در سال‌های دفاع مقدس رخت خاکی بسیجی بر تن کردید؛ چه زمانی به جبهه رفتید و این حضور چه تأثیری بر زندگی شما گذاشت؟
 
در سال ۶۴ به جبهه رفتم. با تعدادی از دوستان تا قبل از شروع عملیات‌ها خود را به منطقه می‌رساندیم. در عملیات‌های کربلای ۴، کربلای ۵، کربلای ۸، الفجر ۸ و الفجر ۱۰ نیز حضور داشتم. برای رعایت مسائل حفاظتی گاهی ۴۵ روز و گاهی یک ماه قبل از عملیات به دوستان خود خبر می‌دادیم و  بلیط اتوبوس یا قطار را برای رفتن به جبهه تهیه می‌کردیم تا در عملیات شرکت کنیم.

ایکنا ـ آیا در جنگ مجروح هم شدید؟

اولین بار در والفجر ۸ مجروح شدم. پس از آن در کربلای ۵ و با فاصله یک ماه در عملیات کربلای ۸، که در منطقه کربلای ۵ برگزار شد، مجدداً مجروح شدم.

ایکنا ـ همزمان مدرسه ‌هم می‌رفتید؟

درس خواندن در آن زمان نه تنها آزاردهنده نبود، بلکه شیرین بود. به اقتضای سن و سالمان همزمان دوست داشتیم کار‌های قهرمان‌گونه انجام دهیم و بازیگوشی کنیم، اما خوشبختانه دوستانی ما را در این مسیر هدایت کردند. هم به جبهه می‌رفتیم و هم در زمان مراجعت به شهرهایمان، معلم‌ها به مجتمع رزمندگان می‌آمدند و به دانش‌آموزانی که به دلیل حضور در جبهه و جنگ از درس‌ها عقب می‌ماندند تدریس می‌کردند. لذا جبهه نه تنها من را از درس محروم نکرد، بلکه با کوهی از تجربه به تحصیل ادامه دادم. سال‌های جنگ تجربه‌های گران‌بهایی در حوزه‌های مختلف کاری، مدیریتی و .. برای من به ارمغان داشت؛ کسی که صحنه‌های جبهه و جنگ مثل روی مین رفتن‌ها، زخمی شدن‌ها و شهید‌ شدن‌ها را دیده است، بزرگتر از سن و سال واقعی‌اش به نظر می‌رسد.
 
پس از جنگ، سال ۱۳۶۹ با رتبه ۳۰۸ وارد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان شدم. البته از بین رزمندگان این رتبه را کسب کردم و آن زمان رقابت در سهمیه رزمندگان هم بسیار جدی بود، چرا که هزاران رزمنده در آن آزمون حاضر بودند. در واقع این سهمیه، کنکوری جانبی در کنار کنکور اصلی بود و بیش از صد‌ها هزار نفر سهمیه رزمندگان داشتند.

ایکنا ـ از همان زمان وارد جهاددانشگاهی شدید؟
 
از آغاز ورودم به دانشگاه به دلیل حضور در انجمن اسلامی با بچه‌های جهاددانشگاهی نیز رفاقت داشتم. مدیریت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و مبارزات انقلاب اسلامی با بچه‌های جهاد بود؛ جلسات مشترک با جهاددانشگاهی برگزار می‌کردیم و از همان زمان همکاری‌‌ام با جهاددانشگاهی آغاز شد. سال ۷۷ از دانشگاه فارغ‌التحصیل و سال ۷۹ نیز در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان استخدام شدم و یک‌سری مسئولیت‌ها را برعهده داشتم. هشت سال پس از فارغ‌التحصیلی به پیشنهاد دکتر قاضی‌زاده‌هاشمی، وزیر سابق بهداشت، برای راه‌اندازی بیمارستان چشم‌پزشکی نور از اصفهان به تهران آمدم و شغلم را در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان حفظ کردم.

ایکنا ـ چه زمانی به سازمان قرآنی دانشگاهیان و خبرگزاری ایکنا پیوستید؟
 
زمانی که به تهران آمدم، دوستانی در جهاددانشگاهی تهران داشتم. در آن زمان آقای دکتر رضایی‌زاده، از دوستان نزدیکم، در این خبرگزاری مسئولیتی را برعهده داشت. دو سالی بود که این خبرگزاری اخبارش را به چند زبان ترجمه می‌کرد و با حضور مقام معظم رهبری در این خبرگزاری، ترجمه اخبار به دو زبان دیگر نیز آغاز شد. علاقه وافری به قرآن داشتم. از زمان دانش‌آموزی به فراگیری تجوید و لحن‌های مختلف قرائت می‌پرداختم و به همین واسطه اخبار ایکنا را از زمان تأسیس رصد می‌کردم. در بیمارستان نور به دلیل تفاوت سلیقه‌ها بیشتر از یک ‌سال نماندم. زمانی که آقای خاکی مدیرعامل ایکنا بود یک روز برای دیدار با ایشان به خبرگزاری دعوت شدم و آن دیدار موجب شد تا به تیم مدیریتی این رسانه بپیوندم و ایده شهر قرآنی را فعال کنیم. این ایده بزرگ بود و قرار بود یک شهر الکترونیک را راه بیندازیم تا مردم جهان بتوانند با انواع قرائت‌ها آشنا شوند و سبک‌های زندگی و اخلاق قرآنی را فرابگیرند. البته جهاددانشگاهی به تنهایی نمی‌توانست از پس هزینه‌ این ایده برآید. لذا این ایده به موفقیت ختم نشد. پس از آن معاونت آی‌تی سازمان قرآنی دانشگاهیان را راه‌اندازی و یک دیتا سنتر ایجاد کردیم و پهنای اینترنت سازمان قرآنی از دو مگ به هشت مگ تبدیل شد. پس از آن نیز همزمان معاون پشتیبانی شدم. اقدامات خوبی انجام شد و بودجه خوبی هم گرفتیم که تأثیر بسیاری بر فعالیت‌ها گذاشت. پس از مدتی مدیران این رسانه تغییر کردند و من نیز دوباره به فضای بیمارستان بازگشتم.

ایکنا ـ پس از  پایان فعالیتتان در سازمان قرآنی دانشگاهیان چه کردید؟

همزمان با حضور در ایکنا نشریه‌ای را در انجمن ام‌اس با نام «پیام ام‌اس» منتشر کردم. در انجمن با دکتر صحراییان آشنا شدم، چون هنوز در استخدام دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودم، باید دو روز در هفته در اصفهان حاضر می‌شدم؛ لذا به پیشنهاد ایشان و کمک برخی دوستان به دانشگاه علوم پزشکی تهران منتقل و سپس مدیر اورژانس بیمارستان سینا شدم و تغییراتی را آغاز و برای ساختارمند کردن آن سعی کردم. همچنین، در بیمارستان سینا با دکتر ظفرقندی آشنا شدم؛ ایشان کارهای مرا دیده و نوشته‌هایم را خوانده بود، زیرا در مجله پیام ام‌اس و دیگر نشریات و روزنامه‌ها مقالات و یادداشت‌هایی می‌نوشتم. سپس با انتخاب دکتر ظفرقندی به ریاست سازمان نظام پزشکی، مدیریت روابط عمومی سازمان را برعهده گرفتم.

ایکنا ـ حضور شما در نظام پزشکی با چه اتفاقاتی در حوزه سلامت همراه شد؟
 
ورود من به نظام پزشکی، زمان خوبی برای جامعه پزشکی نبود؛ برخی رسانه‌ها با هدف و برخی بی‌هدف و برخی نیز به دلیل کج‌اندیشی بعضی از همکاران به خاکریز حمله به جامعه پزشکی تبدیل شده بودند و حداقل روزی یک مقاله‌ در مورد فرار مالیاتی پزشکان و موضوع کارتخوان‌ها می‌نوشتند و عملاً همه چیز را طوری جلوه می‌دادند که گویا به جای دو درصد از خلافکاران جامعه پزشکی تمام اعضای آن خلافکارند. همیشه در هر شغلی یک یا دو درصد انسان‌های پست و فرومایه حضور دارند؛ جامعه پزشکی نیز مستثنا نیست، اما نمی‌توان به خاطر این افراد خلافکار آن جامعه را زیر سؤال برد؛ لذا زمانی که وارد روابط عمومی سازمان نظام پزشکی شدم، باید به سؤالاتی جواب می‌دادم. در آن زمان احساس حضور در کربلای ۴ را می‌کردم. اطرافم میدان مین بود و باید این مسائل را به لحاظ رسانه‌ای مدیریت می‌کردم.

ایکنا ـ از ابتدای شیوع کرونا به این بیماری مبتلا شدید و در مرکز توجه رسانه‌ها قرار گرفتید. درباره کرونا بیشتر برایمان بگویید.
 
کرونا اگرچه یک بیماری بود، اما برکاتی نیز داشت، از جمله اینکه به تمام مردم جهان و ایران نشان داد که جامعه پزشکی دنبال پول نیست بلکه همه در حال خدمت هستند. دکتر ظفرقندی از بنیان‌گذاران بهداری رزمی جبهه‌ها بودند. ایشان تعریف می‌کردند که هیچ گاه فرصت نشده بود بچه‌های بهداری رزمی را دور هم جمع و مراسمی را برای آن‌ها برگزار کنند؛ در سال ۸۸ تصمیم می‌گیرند که این مراسم را برگزار و یک مقام سیاسی را برای سخنرانی دعوت کنند. خدمت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رفته بودند تا ایشان در این مراسم حضور یابند و از این عزیزان تقدیر کنند. آقای هاشمی پاسخ می‌دهند: «حتما می‌آیم، در زمان جنگ در مورد تمام گروه‌هایی که در جبهه بودند دغدغه داشتم و نگران بودم که مبادا درست کارشان را انجام ندهند. اما در مورد گروه پزشکی دغدغه نداشتم چراکه آن‌ها وظایف خود را به درستی انجام می‌دادند؛ دنبال این بودم که زمانی این گروه را دور هم جمع و از آن‌ها تقدیر کنم.»

بنابراین، کرونا ثابت کرد که جامعه پزشکی ایران به دنبال منفعت نیست. به فرموده امام خمینی(ره)، کسی که به چرب و شیرین دنیا عادت کرده باشد در جایی که مرگ باشد جلو نمی‌رود. لذا جامعه پزشکی درآمدی نداشته که دلش را به آن خوش کند و اکنون که کرونا فراگیر شده از آن فرار کند. کرونا موجب شد که مردم بدانند کادر درمان فرزندان خودشان هستند و از خارج از کشور نیامده‌اند. آن‌ها در دامن مادران ایرانی بزرگ شده و وارد جامعه شده‌اند.

گروه‌های پزشکی در زمانی که بسیاری از افراد به احتکار ماسک و اقلام بهداشتی پرداختند و حتی در بیمارستان‌ها با کمبود مواجه بودیم، کار خود را انجام می‌دادند و به خاطر شرایط خطرناک عقب‌نشینی نکردند. در واقع همه گروه‌های جامعه پزشکی به لحاظ جانفشانی و خدمت عقب ماندند. ‌ای کاش از یاد نبریم که نفرات اول کنکور تجربی به رشته پزشکی می‌آیند. این افراد آنقدر باهوش هستند که می‌توانند از هرچیزی پول دربیاورند، اما در چنین لحظاتی در بیمارستان‌ها چنان کار می‌کنند که زبانزد دنیا می‌شوند. چنانکه رئیس سازمان جهان بهداشت به مناسبت روز پزشک به آن‌ها پیام می‌دهد و به آن‌ها تعظیم می‌کند.

ایکنا ـ شما در هر دو جبهه جنگ تحمیلی و کرونا حاضر بوده‌‌اید و در هر دو مجروح شده‌اید. آیا این دو جبهه قابل مقایسه هستند؟ در این صورت چه تفاوت و تشابهی دارند؟
 
شباهت‌های جنگ و مواجهه با کرونا بیشتر از تفاوت‌های آن است. بزرگترین شباهت این است که در جبهه می‌دانید به جایی که می‌روید امکان شهادت، جراحت، اسارت و مفقودی وجود دارد، اما کسی نمی‌داند چه بر سرش می‌آید. بنابراین، کسی که به اورژانس یا آی‌سی‌یو می‌رود نمی‌داند آیا کرونا او را مجروح می‌کند یا کشته می‌شود. درست است که صدای انفجار ایجاد نمی‌کند، اما هر روز همکاران و مردم جان خود را از دست می‌دهند.
 
تفاوت‌هایی نیز وجود دارد؛ در جنگ دشمن و جنس آن مشخص بود. کرونا ویروسی است که هنوز هیچ چیزی در مورد آن نمی‌دانیم. خاستگاه آن مشخص نیست و هر روز قسمتی از بدن را مورد حمله قرار می‌دهد. درمانی هم ندارد و اصطلاحاً خاکریزی وجود ندارد که در آن پناه بگیریم. ویروسی که از یک نفر گرفته می‌شود به مراتب بیماری‌زایی آن کمتر از زمانی است که این ویروس از چند نفر باشد. به همین دلیل توصیه می‌شود که در اجتماعات حاضر نشوید، اما در شرایط کنونی پزشک یا پرستار یا خدمات بیمارستان هر روز در بین بیماران حاضر می‌شوند.

ایکنا ـ سخن پایانی؟
 
توصیه‌ام به جوانان این است که این روایت‌ها را بخوانند و جانفشانی‌ها را مطالعه کنند. کادر درمان در ایران و جهان در حال خلق تاریخ هستند. در زمان جنگ نیز این گونه بود. کسانی که امروز ازدواج می‌کردند صبح فردا حنظله‌وار به جبهه می‌رفتند. اکنون نیز پزشکان و پرستارانی داریم که بلافاصله بعد از مراسم ازدواجشان دوباره به سنگر خدمت به بیماران بازگشته‌اند. مردم نظاره‌گرند که چه اتفاقی رخ می‌دهد. ای ‌کاش چشم‌ها خوب ببیند و تاریخ به درستی نوشته شود. امیدوارم تکنولوژی‌های ارتباطی امروزی نقش جامعه پزشکی را بهتر از زمان جنگ به تصویر بکشد و روایت فتحی که از دوران کرونا نوشته می‌شود بهتر باشد. در پایان ضمن تبریک روز پزشک به همکارانم، آرزوی بهبود مبتلایان و صبوری خانواده‌های جان‌باختگان را دارم.
انتهای پیام
captcha