کد خبر: 3926267
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۸

دوفصلنامه مطالعات تاریخی جهان اسلام در پله 14

چهاردهمین شماره از دوفصلنامه مطالعات تاریخی جهان اسلام به صاحب امتیازی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة (مجتمع تاریخ سیره و تمدن اسلامی) منتشر شد.

به گزارش ایکنا، در این شماره از دوفصلنامه مطالعات تاریخی جهان اسلام مقالاتی با عناوین بررسی «تمدن واحد جهانی» یا «تعدد تمدن‌ها» از دیدگاه محمد عماره»، «بررسی موضوع و گونه‌های مالیه‌نگاری در چهار سده نخست هجری (مطالعه موردی: دینار و درهم، بازار، خراج و اِقطاع)»، «تبیین جایگاه مشیّت الهی در آثار مورخان قرن سوم تا ششم هجری»، «تحلیل تاریخی آیین عُرس مزارات مشهور در شهر لاهور»، «علل تغییر دین گرجی‌های ساکن ایران در دوره صفویه؛ با تأکید بر گرجی‌های مازندران»، «عوامل رونق تجارت در دولت فاطمیان و پیامدهای آن بر افول بنادر فارس (اواخر قرن چهارم تا میانه قرن ششم هجری قمری)»، «کارکردهای زنان خاندان حکومتگر در خلافت فاطمیان مصر»، «نقش ایرانیان در دانش صحابه‌نگارى» و «نقش سیاست‌ورزی در تغییر و تعدیل اندیشه‌های سیاسی خوارج بنی‌‌مدرار و بنی‌رستم» منتشر شده است.

«تمدن واحد جهانی» یا «تعدد تمدن‌ها» از دیدگاه محمد عماره

در چکیده مقاله «بررسی «تمدن واحد جهانی» یا «تعدد تمدن‌ها» از دیدگاه محمد عماره»‌ می‌خوانیم: محمد عماره برخلاف اندیشمندان غربی و پیروان مسلمانشان که به تمدن واحد جهانی اعتقاد دارند، از تعدد تمدن­ها سخن می‌راند و بر این باور است که تعدد تمدن­ها یک سنت الهی است که در آن دگرگونی راه ندارد و برای این منظور آیاتی از قرآن کریم را به عنوان شاهد ذکر می‌‌کند. البته این تعدد از نظر وی به معنای تضاد و یا تقلید و تبعیت یک تمدن از تمدن دیگر نیست؛ بلکه همه تمدن­ها در مواردی مهم اشتراک دارند و تمایزات در ویژگی‌های خاص هر تمدن بروز می‌کند. عماره در ادامه به تعدادی از موارد اشتراک و تمایز می‌پردازد تا ادعای خویش مبنی بر تعدد تمدن­ها را اثبات کند.

تبیین جایگاه مشیّت الهی در آثار مورخان قرن سوم تا ششم هجری

در طلیعه نوشتار «تبیین جایگاه مشیّت الهی در آثار مورخان قرن سوم تا ششم هجری» آمده است دیدگاه‌های مختلف درباره مسئله جبر و اختیار، با اندک تفاوتی، به قلمرو تاریخ هم دامن گسترانده است. مورخان، متأثر از اینکه تاریخ را تا چه اندازه عرصه نقش‌آفرینی انسان بدانند یا جلوه‌گاه اراده خدای انسان، گرایش‌های مختلفی دارند. مشیّت‌گرایی، عنوانی عمومی برای اشاره به طیفی از رویکردهاست که خواسته خداوند را در رویداد‌های تاریخی مؤثر می‌داند. تقدیرگرایی را می‌توان یک سر این طیف دانست که انسان را فاقد اراده و اسیر بی‌اختیار مشیّت الهی می‌شمرد و قانون‌گرایی مشروط را طرف دیگر این طیف که ضمن باور به اراده انسان‌ها، خداوند را دارای توجهی عام در همه زمینه‌ها و دخالت مستقیم در برخی امور می‌داند. این نوشتار، کوشیده است باور به مشیّت الهی را در آثار مورخان مسلمان قرن سوم تا ششم هجری با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهت‌دار، و همچنین، تحلیل محتوای کمّی، مورد بررسی قرار دهد. یافته‌‌های تحقیق، نشانگر آن است که طبری و بیهقی را می‌توان در شمار مورخان تقدیرگرا قرار داد و یعقوبی، مسعودی، مسکویه و مقدسی را جزو مورخان قانون‌گرای مشروط.

تحلیل تاریخی آیین عُرس مزارات مشهور در شهر لاهور

نویسنده مقاله «تحلیل تاریخی آیین عُرس مزارات مشهور در شهر لاهور» آمده است: صوفیان از قرن پنجم، در شهر لاهور مانند سایر شهرهای شبه‌قاره هند، مورد احترام مذاهب، مسالک و فرقه‌های مختلف قرار گرفتند. ازاین‌رو، ساخت مراقد و رفتن به مزارات آنها، امری مطلوب بوده است. هرساله مجالس باشکوه در روزهای تولد و یا وفات صوفیان با اسم بزرگداشت آنان برگزار می‌شوند که آن را به ‌اصطلاح مردم شبه‌قاره هند، «عُرس» می‌گویند. امروزه، برگزاری آیین عرسِ مزارات مشهور لاهور، به عنوان یک فرهنگ شکل گرفته است. این نوشتار، در صدد است با روش توصیفی ـ تحلیلی و میدانی، به این پرسش پاسخ دهد که چه تحلیل تاریخی از آیین عرس مزارات مشهور لاهور می‌توان ارائه کرد؟ نتایج این بررسی، نشانگر آن است که فرهنگ زیارت و بزرگداشت سالیانه، قبل از ورود اسلام به شبه‌قاره هند، وجود داشت که در فرهنگ جدید، یعنی فرهنگ اسلامی ـ هندویی هم رسوخ پیدا کرد. تأثیرپذیری از فرهنگ هند و اسلام مرقدگرا، از ریشه‌های مهم جایگاه اجتماعی و فرهنگی صوفیان و حمایت گورکانیان (1274ـ932ﻫ.ق) از آنهاست. گسترش و شکل‌گیری گردشگری مذهبی، مراکز فرهنگی و فرهنگ پیر و مرید، از پیامدهای مهم آیین عرس بوده است.

نقش سیاست‌ورزی در تغییر اندیشه‌های سیاسی خوارج

در طلیعه نوشتار «نقش سیاست‌ورزی در تغییر و تعدیل اندیشه‌های سیاسی خوارج بنی‌‌مدرار و بنی‌رستم» آمده است: جریان خوارج که در نیمه نخست قرن اوّل هجری روی کار آمد، پس از سرکوب در شهرهای مرکزی خلافت، به سرزمین‌های دوردست و حاشیه‌ای جهان اسلام چون شمال افریقا روانه شد. خوارج که بعدها دولت صفری‌مذهب بنی‌ مدرار (296ـ140ق) و دولت اباضی‌‌مذهب بنی رستم (296ـ144ق) را در شمال افریقا تشکیل دادند، در آغاز به منظور جلب حمایت بربرها، به نشر آرا و اندیشه‌های انقلابی خود پرداختند؛ زیرا این اندیشه‌ها با خواست بربرها مبنی بر شورش علیه دستگاه خلافت اسلامی سازگار بود؛ اما با گذشت زمان، این اندیشه‌ها صورت انقلابی اوّلیه خود را از دست داد و در برخورد با دستگاه خلافت عباسی و عاملان حکومتی آنان، به حالتی دوستانه و متعادل درآمد. این پژوهش، با روش توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از ابزار مطالعه کتابخانه‌ای، به دنبال تبیین چرایی دگرگونی اندیشه‌های سیاسی اوّلیه خوارج شمال افریقا است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که خوارج پس از ورود به عرصه سیاست و سیاست‌ورزی و با قرار گرفتن در فضای سیاسی جدید و ظهور رقیبان جدیدی چون ادارسه و فاطمیان، متأثر از ملزومات عمل‌گرایانه، به تغییر و تعدیل نگرش و اندیشه‌های اوّلیه خود پرداختند.

 

انتهای پیام
captcha