شهید مجید شهریاری در آیینه کتاب
کد خبر: 3937740
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۰
روی میز مطالعه/

شهید مجید شهریاری در آیینه کتاب

همزمان با سالروز شهادت شهید شهریاری، دانشمند هسته‌ای دیگری ترور شد و به دست کسانی به شهادت رسید که تصور می‌کنند با این اقدام پیشرفت ایران را متوقف خواهند کرد.

ترور در سالگرد ترور/مجید شهید شهریاری در آینه کتاببه گزارش ایکنا، شهید شهریاری را قبل از شهادتش عده‌ای خیلی خوب می‌شناختند؛ آن‌ها که می‌دانستند غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم و بسیاری از پیشرفت‌های ایران در علوم هسته‌ای مدیون تلاش‌های اوست و اگر روزی بیاید که او نباشد، از سرعت این پیشرفت‌ها کاسته خواهد شد. این دسته طیف گسترده‌ای بودند: از نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و رؤسای موساد و سیا، تا موتورسوار مزدوری که بمب را به بدنه خودروی شهید شهریاری چسباند.
 
اینها همان‌هایی بودند که گفتند ترور شهریاری اقدامی غیرجنگی برای توقف پیشرفت ایران بوده است، این‌ها همان‌هایی بودند که پس از شنیدن خبر ترور شهریاری، نفس راحتی کشیدند. امروز  ۸ آذر دهمین سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری، دانشمند هسته‌ای است و دیروز ترور دانشمند دیگری ترور شد، محسن فخری‌زاده، پدر دانش هسته‌ای کشور که دانشمندان جوان بسیاری همچون مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن و ... را تربیت کرد.

به همین مناسبت نگاهی به کتاب «استاد» خرده روایت‌هایی از زندگی شهید هسته‌ای دکتر مجید شهریاری داریم. در این کتاب حدود ۲۰۰ خاطره از دوستان، دانشجویان، همکاران، همسر و فرزند شهید ذکر شده است.

در مقدمه این کتاب آمده است: تمام آنها که آموخته‌اند از تعهدش، نکته سنجی‌اش، سخاوت علمی‌اش، پدرانه‌هایش، رفاقتش، اخلاصش، عاشقانه‌هایش، لطافتش، جدّیتش، صبر و ایستادگی‌اش و ... که تمام اینها، تنها گوشه‌ای از وجود شهید است. او به راستی تحقق یک مسلمان واقعی بود در یک جسم خیلی عادی. تجلی یک عالم صفات ناب و متفاوت، همه در کنار هم.

این کتاب نقل فضایی ساده و صمیمی است که در آن، سخت‌ترین مسائل علمی روز دنیا، به زیباترین نحو حل می‌شد؛ با تلاشی پر از انگیزه، توکل، با لبخند و عشق به رشد و بالا رفتن و بالا بردن. نقل اساتید و دانشجویانی است که دوست یکدیگر بودند. نقل فضای مثبتی است که خیلی بالاتر از پرداختن به حواشی مثل رقابت منفی، بخل، توجه به مادیات، اختلافات و داد و ستد نمره بود... و اعترافی است دسته جمعی، و احساس دِینی که همه به مرد ریزنقش بی‌ادعایی دارند که در عین سادگی و زندگی خیلی عادی بین ما، تمام وجودش درس بود.
 
در بخشی از این کتاب همسر شهید می‌گوید: عادت به ترتیل داشت. انصافاً صدای قشنگی داشت. یکی از دوستان صوت ترتیلش را ضبط کرده است. الآن در موبایل دخترم هست. به سبک استاد پرهیزگار می‌خواند. با حافظ عجین بود. از خواندن دیوان حافظ لذت می‌برد. وقتی حافظ می‌خواند، اشک روی گونه‌هایش روان بود. بعضی وقت‌ها دلش می‌خواست خانمش را هم شریک کند. می‌آمد آشپزخانه، می‌گفت عزیز؛ ببین چه گفته، شروع می‌کرد به خواندن، من هم ظرف می‌شستم. طوری رفتار می‌کردم که یعنی گوشم با تو است. قابلمه را زمین گذاشتم و نشستم؛ گفتم بخوان. این یک بیتش را دوباره بخوان. می‌خواستم به او نشان دهم که من هم در این حال هستم. خیلی با توجه به او گوش دادم. شاید احساس می‌کرد که من هم یک ذره می‌فهمم. خوشحال می‌شد. همیشه به خدا می‌گفتم چه شد که مجید را سر راه من قرار دادی.
انتهای پیام
captcha