تئوریزه کردن آموزه‌های دینی در زمینه روانشناسی نیازمند رویکرد تأسیسی است
کد خبر: 3941017
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۳

تئوریزه کردن آموزه‌های دینی در زمینه روانشناسی نیازمند رویکرد تأسیسی است

رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی دانشگاه قرآن و حدیث اظهار کرد: مطالعات تطبیقی انتقادی به عنوان نقطه شروع در تعامل مطالعات روانشناسی اسلامی مناسب است، اما نباید نقطه آخر تلقی شود، بلکه رویکرد دیگر، رویکرد تاسیسی است که بنده از آن به تئوریزه کردن آموزه‌های دینی در زمینه روانشناسی یاد می‌کنم.

عباس پسندیده

به گزارش خبرنگار ایکنا، وبینار «پژوهش‌های اسلامی - روان‌شناختی؛ ظرفیت‌ها و چالش‌ها» امروز دوشنبه، 24 آذرماه، با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین عباس پسندیده، رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی دانشگاه قرآن و حدیث و حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث برگزار شد. متن سخنان حجت‌الاسلام عباس پسندیده در ادامه می‌آید: 

پس از دوره رفتارگرایی، از طریق نهضت شناختی، معلوم شد شناخت و نوع تفکر آدم‌ها هم می‌تواند جزئی از روانشناسی باشد و در هدف روانشناسی باید شناخت‌ها هم مورد توجه قرار گیرند. در این وضعیت، بخشی از معارف دینی نیز قابل فهم شد. همین‌طور روانشناسان وجودی بعداً به گونه‌ای در فضای مطالعات دینی وارد شده و مواردی را مطرح کردند که در این زمینه هم می‌توانیم بخشی از معارف دینی را فهم کنیم. بخشی از روانشناسی نیز روانشناسی فرهنگی است که معتقد است هر فرهنگی روانشناسی خاص خود را دارد و متناسب با آن باید حرف زد. بحث معنویت در همین جا وارد شد و این حوزه‌ای جدید است که در مطالعات روانشناختی باید به آن توجه داشت. در این شرایط، این امکان برای روانشناسی به وجود می‌آید که امور معنویت می‌تواند در روانشناسی مورد مطالعه قرار گیرد، چراکه پیش از این مسئله، معنویت در این مطالعات دخالت داده نمی‌شد.

امروزه توسعه ادراک از دین برای روانشناسی پدید آمده و این امکان وجود دارد که از معارف دینی به میزان بیشتری استفاده کنیم. روانشناسی فرهنگی وضعیت خوبی پیدا کرده است و در مسیحیت، روانشناسی مسیحی یا در یهودیت روانشناسی یهودی داریم و حتی برخی از روش‌های درمانی از آموزه‌های بودیسم گرفته شده است. اینها از مباحث مهم در دوره کنونی هستند. بنده این تغییرات را توسعه در روانشناسی می‌دانم که در این شرایط این قابلیت به وجود آمده که این علم بتواند از معارف دینی یعنی قرآن و حدیث در مطالعات خود استفاده کند.

مثالی که در این مورد می‌توان بیان کرد، درباره مطالعه طبیعت است که هرچه ابزارها و نظریات بیشتر توسعه پیدا کند، به میزان بیشتری می‌توانیم طبیعت را بررسی کنیم؛ نه اینکه چیزی بر طبیعت افزوده شود. در روانشناسی نیز این امکان به وجود آمده که بخش‌های بیشتری از معارف دینی را بررسی کنیم. حتی در میان روانشناسان مثبت‌گرا که به توانمندی‌ها و فضایل بیشتر فکر می‌کنند، این امکان به وجود آمده که بخش‌های دیگری از معارف دینی مورد مطالعه قرار گیرد.

از جانب منابع نیز با قابلیت زیادی مواجه هستیم که اشاره به این دارد که در مرحله اول باید توجه داشته باشیم. قرآن و حدیث منبع مطالعه ما در تحقیقات روانشناسی هستند. قرآن و حدیث دانش مدون کلاسیک با تعریف امروزی نیستند، بلکه صرفاً منبع هستند و در زمینه انسان و انسان‌شناسی آموزه‌های زیادی دارند، لذا نکته مهم در این زمینه این است که این آموزه‌ها مورد مطالعه قرار گیرد و گاهی مفاهیم جدیدی وجود دارد که ممکن است در روانشناسی بررسی نشده باشند.

همینطور ممکن است این ظرفیت‌ها برای بررسی جامعه‌شناسی، مدیریت یا اقتصاد وجود داشته باشند. البته معتقد نیستیم که در قرآن و حدیث برای تمام مسائل روانشناسی پاسخ وجود دارد، اما معتقدیم در آموزه‌های دینی ظرفیت‌های بسیاری وجود دارد که می‌تواند مورد پژوهش قرار گیرد. قبلاً دانش روانشناسی بسیاری از مسائل را مورد توجه قرار نمی‌داد، اما امروز پذیرش بیشتری به ویژه از سوی رفتارگرایان وجود دارد.

محور دیگر بحث بنده درباره چالش‌ها است. در این زمینه باید به چند نکته توجه کرد. یکی از چالش‌های بسیار مهمی که داریم، روش‌شناسی است؛ یعنی نوع مطالعاتی که ما در بحث‌های اسلامی - روانشناختی داریم، به لحاظ روشی دارای اشکال هستند و باید در مورد آنها به درستی تجزیه و تحلیل کرد. در این زمینه، یکی از مباحث، رویکرد کلان پژوهشی است. رویکرد اولی که به ما کمک می‌کند، رویکرد همانندی یا انطباقی است. برخی از پژوهش‌هایی که در مباحث اسلامی روانشناسی وجود دارند، فقط به این می‌پردازند که مطالعات اسلامی باید برای نشان دادن هماهنگی آموزه‌های دینی با مطالعات روانشناسی تلاش کند. در این رویکرد افراد مایل هستند نظریات روانشناسی را اخذ کنند و بعد آیه یا روایتی از منابع اسلامی پیدا و هماهنگی آنها را نشان دهند. این را رویکرد انطباقی می‌گویند که هدف آن فقط تایید پژوهش‌های روانشناسی است. این موضوع به لحاظ روش شناسی اشکال بزرگی دارد که اگر آیه دیگری به این مجموعه اضافه شود، ممکن است نتیجه تحقیق عوض شود. نمونه‌های بسیاری نیز در پایان‌نامه‌ها و مقالات وجود دارد که با چنین رویکردی به مطالعه پرداخته‌اند.

رویکرد دیگر تطبیقی - انتقادی است. ما می‌توانیم مطالعات تطبیقی بین منابع اسلامی و روانشناختی داشته باشیم، اما باید به صورت نقادانه باشد و فقط به این بسنده نکنیم که یکی از آیات و روایات گرفته شده و بعد با نتایج مطالعات روانشناسی تطبیق دهیم و سپس تأیید شود، چراکه رویکرد انتقادی هم مشابهات و هم تمایزها را به ما نشان می‌دهد. این رویکرد مثبت در پژوهش است که دیگر اشکال اول را نخواهد داشت.

نکته دیگر در این مطالعات این است که مطالعات تطبیقی انتقادی به عنوان نقطه شروع در تعامل مطالعات روانشناسی اسلامی مناسب است، اما نباید نقطه آخر تلقی شود، بلکه رویکرد سوم، رویکرد تأسیسی است که بنده از آن به تئوریزه کردن آموزه‌های دینی در زمینه روانشناسی یاد می‌کنم. وقتی خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ؛ آدمی حریص، از خدا به دعا دایم تمنّای خیر می‌کند و هرگز خستگی و سیری ندارد و لیکن اگر به وی شرّ و آسیبی رسد از رحمت الهی زود مأیوس و ناامید می‌شود» (فصلت/ 49) در واقع در اینجا یک نظریه روانشناسی اراده شده است که باید مورد توجه قرار گیرد.

کار روانشناسی تبیین نظره‌ها است و نظریات نیز باید واقعیات را تبیین کند. کدام نظریه می‌تواند ناامیدی انسان را تبیین کند؟ در اینجاست که آیه شریفه می‌تواند این ایده را برای نظریه‌پردازی داشته باشد که کسانی که تمامیت‌خواه، دنبال لذت و حریص هستند، دچار ناامیدی می‌شوند.

در اوایل انقلاب اسلامی بیشتر رویکرد انطباقی داشتیم که من از آن به اسلامیزه کردن روانشناسی یاد می‌کنم که نه خدمت به علم و نه خدمت به دین است. بعداً رویکرد انتقادی در مطالعات گسترش پیدا کرد و اکنون مطالعات آرام آرام به سمت رویکرد سوم یعنی تأسیسی حرکت می‌کند که البته این حرکت بسیار ضعیف است. نگارش کتاب «درمان معنوی» دکتر جان‌بزرگی یا رساله دکترای آقای مهدی عباسی نیز در راستای همین تئوریزه کردن یا مطالعات تأسیسی بوده است.

ما در روش پژوهش هم دچار اشکال هستیم و از جمله روش‌های کیفی مورد توجه نیستند. در حالی که روش کیفی بسیار مهم است و کمتر مورد استفاده قرار گرفته است و حتی برخی از اساتید دانشگاه معتقد هستند که به این دلیل در نظریه‌پردازی در میان روانشناسان ایرانی دچار ضعف هستیم که کمتر سراغ روش‌های کیفی رفته‌ایم. نکته دیگر مسئله استاندارد نبودن مطالعات اسلامی است. گاهی افراد به صِرف دیدن یک آیه یا روایت، اقدام به نظریه‌ پردازی می‌کنند و براساس آن گاهی به دین می‌تازند یا یک دیدگاه روانشناسی را تأیید یا رد می‌کنند. در مطالعات اسلامی، باید کاملاً استانداردهای علمی روشی را پی گرفته و رعایت کنیم و این نیازمند نهضتی برای احیای استانداردسازی مطالعات اسلامی در حوزه روانشناسی است.

انتهای پیام
captcha