خطای روشی سروش در پرداختن به سیره پیامبر(ص)
کد خبر: 3944946
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۶
یادداشت/

خطای روشی سروش در پرداختن به سیره پیامبر(ص)

موضوع سیره پیامبر(ص) و تحلیل روایات مختلف آن چیزی نیست که آن را به خواندن چند کتاب و متن تاریخی مانند سیره ابن‌اسحاق و ابن‌هشام بتوان تقلیل داد و از آن، نتایج سهمگین درباره تحلیل اسلام و ماهیت آن و نسبت آن با قدرت عرضه داشت.

به گزارش ایکنا، عبدالکریم سروش در نشستی که ششم دی‌ماه در کالیفرنیا برگزار شد، به توضیح درباره نسبت دین و قدرت پرداخت و نکاتی در رابطه با قرآن کریم، سیره پیامبر(ص) و سنت اسلامی اظهار کرد که واکنش‌هایی را در پی داشته است.

در یکی از این واکنش‌ها، حسن انصاری قمی، عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون، در سلسله یادداشت‌هایی به نقد روش عبدالکریم سروش در پرداختن به این موضوعات پرداخته است و در ضمن آن، به یکی از تناقضات سخنان سروش در این رابطه اشاره کرده است. گزیده‌ای از یادداشت‌های حسن انصاری از نظر می‌گذرد؛

«موضوع سيره پيامبر(ص) و تحليل روايات مختلف آن چيزی نيست که آن را به خواندن چند کتاب و متن تاريخی مانند سيره ابن‌اسحاق و ابن‌هشام بتوان تقليل داد و از آن، نتايج سهمگين درباره تحليل اسلام و ماهيت آن و نسبت آن با قدرت عرضه داشت. اين زمينه‌ای تخصصی است. اين زمينه تخصص می‌خواهد و بدون تخصص، اظهار نظر گاه می‌تواند نتايج فکری و نظری خطيری را در پی داشته باشد. نقل روايتی از سيره بدون داشتن تخصص در تحليل روايات و منابع و سنت‌های مختلف سيره‌نگاری، آيا کاری شايسته است؟ دست کم توقع از ايشان اين است که مرزهای تخصص و اظهار نظر را محترم بشمارند. نمی‌توان هم درباره فلسفه علم و انواع مکاتب فلسفی در غرب اظهار نظر کرد و همزمان درباره فلسفه اسلامی، فقه، کلام، مولوی شناسی، تفسير قرآن، تاريخ اديان، انديشه و فلسفه سياسی، تصوف و خيلی چيزهای ديگر بحث و گفتگو داشت.

مثلا ايشان بفرمايند تا الآن چه مطالعه و تحقيق بايسته‌ای در زمينه سابقه تصوف در خراسان کرده‌اند؟ چقدر حارث محاسبی را مثلا می‌شناسند و آثار او را مورد مطالعه قرار داده‌اند؟ سنت‌های مختلف تصوف خراسانی را چطور؟ چقدر سهل تستری را می‌شناسند؟ درباره نسبت جنيد بغدادی با مکتب خراسان چه کاری کرده‌اند؟ حلاج چگونه در مکتب تصوف خراسان وارد شد؟ سهم تفکر اشعری و فقه شافعی در شکل‌گيری تصوف خراسان چه بود؟ سهم سالميه و کراميه چطور؟ درباره ابوطالب مکی و قوت‌القلوب او چه نظری دارند؟ آيا تاکنون تحقيقاتی در اين زمينه‌ها منتشر کرده‌اند؟ درباره سهم تصوف حنبلی اصفهان در ورود اين نوع مفاهيم در سنت‌های صوفيانه چه تحقيقاتی را تاکنون منتشر کرده‌اند؟

مثلاً آنجا که از تصوف عشقی و سهم آن در داخل کردن عشق در اسلام سخن می‌گويند چه اندازه درباره سابقه اين مفهوم در تصوف و زمينه‌های آن و سهم حلاج و احمد غزالی و عين‌القضات و روزبهان بقلی کار کرده‌اند؟ سابقه مفهوم محبت در آثار صوفيه چه بوده و نسبت ادبيات صوفيانه سده‌های سوم و چهارم با تفسير آيات قرآن و با سنت و حديث چه بوده است؟ البته ايشان حتماً احيای غزالی و مثنوی مولوی بلخی را خوب می‌شناسند؛ اما اين برای داوری درباره نسبت اسلام و تصوف و بررسی ريشه‌های تاريخی تصوف در اسلام کافی نيست. نسبت تصوف با اسلام و سهم تعاليم قرآن، حديث، سنت، و حتی فقه و کلام در شکل‌گيری تصوف (و حتی از نوع تصوف عشقی) موضوع پيچيده‌ای است و اظهار نظر درباره آن نيازمند تخصص و سال‌ها مطالعه است. چطور می‌توان درباره اين مهمترين مسائل تصوف ابراز نظر کرد و جایی ديگر تخصص و شايستگی خود را در طرح اين نوع مباحث نشان نداد؟

من به برخی دوستان از نحله روشنفکران دينی توصيه‌ای دارم: تخصص را محترم شماريد. می‌دانم که عمری را سپری کردن در شناخت متون و نسخه‌ها و روايات و تحليل‌های تاريخی و مناقشه در روايات مختلف و بررسی اصالت‌ها و بررسيدن زمينه‌های تاريخی افکار و انديشه‌ها کاری است سخت، نفس‌گير و نيازمند صبر و دقت. اما باور کنيد نتايجی که از اين نوع تحقيقات برای اصلاح انديشه دينی حاصل می‌شود به مراتب عمیق‌تر و پايدارتر و ميمون‌تر از اظهارات استحسانی و يا تأملات ذوقی است.

ناسازگاری‌های ديدگاه‌های ‌سروش درباره ختم نبوت

سال‌ها پيش جناب آقای دکتر سروش در يک مکتوب، عقيده به امامت از نقطه نظر اماميه را در ناسازگاری با باور اسلامی ختم نبوت قلم داد. در سخنرانی اخير ايشان درباره دين و قدرت در تناقضی آشکار با نظر اول می فرمايند: «تمام آنچه ما امروز در عالم اسلام داریم تجربه پیامبر نیست. مسلمانان فقط به فهم دین اضافه نکردند. بر فهم مفاهیم دینی کاوش نکردند، بلکه بر تجربه‌های پیامبر افزودند‌ و این ادعای صوفیان ماست. گاهی آشکار و گاهی هم خفی گفتند که ما هم تجربه وحیانی داریم، به ما هم وحی می‌شود و این وحی خودشان را کمتر از وحی پیامبر نمی‌دانسته‌اند.» پرسش اين بنده خدا از ايشان اين است که بالاخره آيا ختم نبوت، اصلی اساسی در اسلام است يا خير؟ و اينکه فرق عقيده امامت با آنچه ايشان باور صوفيه در ارتباط با تجربه وحيانی و افزوده ها بر تجربه نبوی می‌خوانند در ارتباط با مقوله ختم نبوت چيست؟»

انتهای پیام
captcha