به گزارش ایکنا، مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) سلسله نشستهایی با عنوان «عقلانیت نوین اسلامی» با تدریس عطاالله رفیعی آتانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت هر هفته به صورت مجازی برگزار میشود. متن دومین جلسه از نظر میگذرد؛
جلسه پیش بحث مقدماتی درباره مدیریت دانش انسانی داشتیم. تلاش میکنم مجموعهای که ما به عنوان علوم انسانی میتوانیم نام ببریم را در یک دستگاه واحد مفهومی جایابی کنم. برای این کار مهمترین نقطه مقدماتی این است که ما بدانیم وقتی از علوم انسانی صحبت میکنیم، منظورمان علومی است که موضوع آن انسان است، یعنی علاوه بر اینکه فاعل شناسای آن انسان است، موضوع شناسایی هم انسان است؛ یعنی مجموع شناختهایی که انسان به عنوان فاعل شناسا در مورد خودش به عنوان موضوع شناسایی دارد؛ یعنی فاعل و موضوع شناسایی خود انسان است.
مجموع دانشهای انسان درباره خودش در چهار جهان انسانی قابل تصویر است؛ یعنی انسان در چهار نقش و چهار جایگاه به عنوان فاعل شناسا در مورد خودش دانش تولید میکند. جایگاه نخست به عنوان کنشگر است؛ منظور اینکه انسانها در جایگاه رفتار و کنش و عمل به یک دانشهایی نیازمندند و دانشهایی را تولید میکنند. این دانشهایی که در این فضا تولید میکنند با فضاهای بعدی که عرض میکنم متفاوت است.
فضای دوم فضای دانشمند است؛ یعنی انسانها به عنوان عالمان، دانش تولید میکند؛ یعنی به عنوان اقتصاددان، به عنوان جامعهشناس دانش تولید میکنند. ماهیت دانشی که اقتصاددان تولید میکند با ماهیت دانشی که کنشگران اقتصادی تولید میکنند متفاوت خواهد بود.
سطح سومی که انسانها دانش تولید میکنند، دانشهایی است که انسانها به عنوان فیلسوفان علم تولید میکنند. موضوع فیلسوفان علم ذهن عالمان است و موضوع عالمان ذهن کنشگران است. بگذارید یک مثال بزنم. شما افرادی را تصور کنید که در بازار بورس فعال هستند. کسانی که در بازار بورس فعال هستند به یک دانشی نیاز دارند؛ یعنی وقتی به آنها بگویید چرا این سهام را خریدید و چرا آن سهام را نخریدید، مجموعهای از استدلالها دارند. استدلالهای فعالان بازار بورس از سنخ این است که چه کاری درست است، چه کاری غلط است، چه کاری را باید انجام بدهم و چه کاری را نباید انجام بدهم. بنابراین مسئله کنشگران تبیین پدیدههای اقتصادی نیست، چنانکه خواهیم گفت مسئله عالم علم اقتصاد این است.
این کنشگر اقتصادی میتواند فرد باشد میتواند جامعه باشد؛ یعنی هویت جمعی رفتار اقتصادی میکند. مجموعه دانشهایی که جامعه و فرد برای انجام یک رفتار صحیح در عرصه تصمیمگیری اقتصادی نیازمند هستند سنخ و جنسش تشابهی با نظرات اقتصادی اقتصاددانها ندارد. یک کسی که در عرصه سیاست کاندیدای نمایندگی مجلس میشود، کاندیدای ریاست جمهوری میشود، استدلالهایی که برای رفتارهای خودش میکند ماهیتاً این است که چه کاری باید بکند و چه کاری نباید بکند تا به مقصد خودش برسد، ولی یک تحلیلگر سیاسی موضوع و مسئلهاش این است که رفتارهای او را توضیح دهد؛ یعنی مسئله و جهانشان دو تا است به همین دلیل ممکن است یک کسی اقتصاددان باشد، ولی کنشگر اقتصادی خوبی باشد یا یک کسی کنشگر خوبی باشد، ولی تحلیلهای اقتصادی درست نداشته باشد؛ یعنی مسئلهاش این نیست تورم چگونه اتفاق میافتد. او کاری به اینکه مردمان مشغول انجام چه کاری هستند ندارد. کار او این است که بتواند تصمیم درست بگیرد.
بنابراین فعالان اقتصادی نیاز ندارند، تحصیلکردگان علم اقتصاد متعارف باشند چنانکه کنشگران سیاسی هم نیاز ندارند تحصیلکردگان سیاست باشند، البته معنایش این نیست که کنشگران سیاسی و کنشگران اقتصادی به دستاوردهای علم اقتصاد و سیاست نیازی نخواهند داشت. من محل ورود آنها را بیان میکنم. بنابراین کنشگران ابتدا فرد هستند یا جامعه و در دنیای خودشان و با منطق خودشان تصمیمگیری میکنند. وقتی از دانش انسان در این حوزه صحبت میکنیم منظورمان مجموعه استدلالهای آدمهاست، برای تصمیماتی که در عرصه اقتصاد و سیاست میگیرند یا حتی باید بگیرند. بنابراین اگر کسی در این عرصه هست سنخ دانشی که به آن نیاز دارند این شکلی است.
کنشگران سوم کسانی هستند که مسئلهشان این است به رفتار فرد و جامعه نگاه میکنند و بر اساس مأموریتی که برای خودشان قائل هستند دست به کار تغییر کنش فرد و جامع میشوند. رسالت و مأموریت دولت این است که بتواند رفتار فرد و جمع را تغییر بدهد. فقط دولت نیست، کنشگران زیادی هستند که میخواهند رفتار فرد و جمع را تغییر بدهند. ماهیت رسانهها این است که رفتار فرد و جامعه را میبینند و تصمیم میگیرند رفتار فرد و جمع را تغییر دهند. پس سطح سوم کنشگران، رفتار کنشگران فردی و جمعی را نگاه میکند و مسئولیت خودش را این قرار میدهد که آنها را تغییر دهد. اینجا بحث حکمرانی مطرح میشود.
حکمرانی آن نوعی از کنش است که موضوعش تغییر رفتار فرد و جامعه است. ماهیت دانشی که دولت و رسانه نیاز دارد مثل ماهیت دانشی که فرد و جامعه نیاز دارند نیست. مثلاً یک دولت دموکراتیک معتقد است کنش فرد و جمع اساساً کنش خوبی است. من رسالتی جز اینکه به آنها کمک کنیم رفتارشان را آزادانه انجام دهند ندارم، ولی یک دولت مارکسیستی فکر میکند رفتار مردم بد است؛ بنابراین من باید دائماً رفتار مردمان را به سمت وضع مطلوب تغییر دهم. از او میپرسیم چرا؟ او استدلال میکند. استدلالهای او مجموعه دانشی است که در این سطح تولید میشود و با ماهیت استدلالهای کنشران فردی و جمعی فرق میکند. دولت رقیب فرد و جامعه است و هراندازه حد دولت افزایش پیدا کند حد مردم محدود میشود. بنابراین منطقی که او برای حقوق مردم دارد، مجموعه دانشهایی است که به آنها نیاز دارد. مسائل حکمران هم با مسائل فرد و جمع متفاوت است. از طرفی حکمران نیاز ندارد عالم اقتصاد و سیاست باشد.
بنابراین ممکن است یک کسی اقتصاددان خوبی باشد، ولی وزیر اقتصاد خوبی نباشد. وزیر اقتصاد باید بتواند برای سیاستهای خودش استدلال کند؛ یعنی مسئله او این است سیاستهایی که اعمال میکند را مستدل کند. ممکن است کسی وزیر اقتصاد خوبی باشد، ولی فعال خوبی در بازار بورس نباشد؛ یعنی رئیس سازمان بورس باشد، ولی یک فعال خوبی بازار بورس نباشد. حتی ممکن است نگاه سیاستگذار جهانی به اقتصاد متفاوت از نگاه کنشگران باشد؛ یعنی مثلاً یک دولت اسلامی در کشوری غیر اسلامی حکومت کند. خب طبیعی است، رفتار مردم آن جامعه را قبول ندارد، اما با مبانی خودش رفتارهای آنها را تغییر میدهد. این سه حوزه کنش فردی، کنش جمعی و کنش حکمرانانه است.
من همینجا عرض کنم، حکومت فقط دولت نیست، هرچند مهمترین مصداقش دولت است. ممکن است رسانه یا تکنولوژی هم در جایگاه حکومت باشد. حکومت یعنی نهادی که میتواند رفتارهای فرد و جامعه را تغییر بدهد. این سه نوع کنشگر استدلالهای متفاوت خودشان را خواهند داشت.
پس وقتی ما در علوم انسانی با گزارههایی روبرو میشویم باید تفکیک دهیم که این گزاره برای کجاست. گزاره کنشگر فردی است یا گزاره کنشگر جمعی است یا گزارهای است که دولت به کار میبرد. مجموعه برهمکنش رفتار فرد و جامعه و حکمران یک رفتاری را شکل میدهد. مثلاً مردم در انتخابات شرکت میکنند یا نهایتاً در میدان فردوسی ارز گران میشود. این محصول درهمکنش فرد و جامعه و دولت است. از این به بعد عالمان اقتصاد، سیاست و جامعهشناسی میآیند، چون موضوعشان تبیین کنش یا برهمکنش فرد و جامعه و دولت است؛ یعنی وقتی رفتاری بیرون اتفاق میافتد، آنها میآیند آن رفتار را توضیح دهند. کار آنها تبیین بد و خوب این رفتار نیست. مسئولیتشان این است که بتوانند این رفتاها را تبیین کنند؛ یعنی بتوانند بگویند چرا ارز گران شد، چرا قیمتها بالا میرود، چرا مردم در انتخابات کم شرکت کردند یا سبک زندگی این طوری شده است.
انتهای پیام