به گزارش ایکنا، دومین روز از همایش ملی «فلسفه غرب و ترجمه»، امروز، 28 بهمنماه، به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حسین معصومیهمدانی، استاد بازنشسته مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، را میخوانید که با موضوع «نکاتی چند درباره ترجمه متون فلسفی» ایراد شده است؛
بعد از چندین دهه ترجمه متون فلسفی در ایران، زمان آن است که نگاهی به حاصل این کار داشته باشیم و مشکلات و چشمانداز آن را بررسی کنیم. مطالب بنده نیز به صورت کلی است و متوجه متن خاص و یا مترجم خاصی نیست. مشکلات ترجمه متون فلسفی، گاهی اوقات مشکلات عمومی ترجمه و برخی اوقات نیز مشکلات خاص هستند. چون اگر متون ریاضی را کنار بگذاریم و بخشهایی از فیزیک و علومی که با زبان ریاضی هستند را در نظر نگیریم، هر متن دیگری بر بستر زبان طبیعی شکل میگیرد و زبان طبیعی نیز زبانی است که در گفتوگوهای روزمره از آن استفاده میکنیم. چیزی به نام زبان فلسفی و یا زبان شیمی مستقل از زبان طبیعی وجود ندارد، بنابراین هر مشکلی که در ترجمه متونی که به زبان طبیعی نوشته میشود وجود دارد، در ترجمه متون فنیتر نیز هست. مشکلات ترجمه به طور کلی در دهههای اخیر مورد بحث بوده و سبب شده که یک رشته به نام ترجمهشناسی یا مطالعات ترجمه به وجود آید.
اینکه این پژوهشها چقدر مشکلات را حل میکند مسئله دیگری است، اما در مورد بدیهی بودن مفهوم ترجمه که تعریف آن روشن است تردید میشود. وقتی که به متون فلسفی میرسیم، مشکلات خاصی هم ایجاد میشود، به خصوص که ما یک فلسفه، یک شیوه فلسفهورزی یا فلسفهنویسی نداریم. از همان آغاز فلسفه دوران باستان، بین زبان آثار افلاطون و ارسطو تفاوت وجود داشته است. زبان آثار افلاطون شاعرانهتر بوده و کمتر اصطلاحی است و زبان ارسطو خشکتر است و از همان آغاز در تعبیر این آثار یک مسائلی ایجاد کرده است، به این معنا که نوافلاطونیها فکر میکردند که غایت این دو فلسفه، یکی است و به یک معنا فلسفه ارسطو مقدمهای بر فلسفه افلاطون است و این در تلقی آنها از فلسفه ارسطو تأثیر داشت و اینها به زبانی مینوشتند که افلاطون و ارسطو نیز به آن مینوشتند، اما وقتی مسئله ترجمه این آثار مطرح شد، مترجمان با این مشکل روبهرو بودند.
مسئله این است که باید دید حد کاربرد عادی کلمات کجاست و از کجا کاربرد اصطلاحیشان شروع میشود. راههای مختلفی نیز در مقابله با این مسئله پیش گرفتند و در دوران اسلامی، اولین مترجمان در مورد برخی از اصطلاحات، اصطلاح را به همان صورت یونانی رها میکردند و برخیها سعی داشتند که یک لغت عربی پیدا کنند و این مسئله همچنان نیز وجود دارد. دشواری از اینجا شروع میشود که همه فلاسفه، اصطلاحات را به یک صورت به کار نمیبرند. برخی از فلاسفه طوری مینویسند که گویی آن اصطلاح در ساختار کلی جمله خودش را نشان نمیدهد، در حالی که هدف خاصی از آن کلمه دارد و به یک معنای خاصی از آن کلمه استفاده میکند. یکی از برجستهترین فلاسفه معاصر ویتگنشتاین است که به زبان سادهای مینویسد و همین مسئله ممکن است کسانی را فریب دهد که خیال کنند با متن سادهای مواجه هستند، اما پشت این ظاهر ساده یک بحث پیچیده فلسفی وجود دارد.
بنابراین میزان استفاده از اصطلاحات و نوع استفاده از اصطلاحات از فیلسوفی به فیلسوف دیگر و از مکتبی به مکتب دیگر متفاوت است و یکی از مشکلات ترجمه جدید متون فلسفی به زبان فارسی توجه نکردن به همین مسئله است، یعنی این توهم که یک فیلسوفی همیشه اصطلاحی حرف میزند و یک لغت را در معنای اصطلاحیاش به کار میبرد. اما این حکم از پیش مسلم نیست و ممکن است فیلسوفی یک واژه را به معنای اصطلاحی به کار برد و در جای دیگر، در معنای عادی اصطلاح را به کار برد، لذا نوع رفتار مترجم باید متفاوت باشد.
نکته دیگر اینکه، باید دید میزان وابستگی متن فلسفی به زبان طبیعی چقدر است و این میزان از یک متن به متن دیگر فرق دارد و طیفش نیز ممکن است از نوشته شاعرانه شروع شود، تا به نوشتههای نیمهریاضی برسد. یعنی ممکن است متن فلسفی باشد که کاربرد الفاظ، شاعرانه است و یا ممکن است به نحو دیگری باشد. در اینجا نوع انتخاب زبان برای مترجم پیش میآید که چطور زبانی برای این متنی که ترجمه میکند استفاده کند و این زبان نیز همیشه از پیشآماده نیست.
یک مقدار به این دلیل آماده نیست که چنین مفاهیم و مطالبی قبلاً در زبان ما نبوده و یک مقدار به این دلیل است که چنین مطالبی در زبان ما بوده و بسیاری از واژههای امروزی فلسفی که در غرب به کار میرود، واژههایی هستند که سابقه آنها به یونان باستان و قرون وسطی میرسد، اما تحول معنایی پیدا کردند و این تحول معنایی را که یافتند.
یکی از مسائل مهم این است که باید ببینیم آیا ما مترجم - فیلسوف داریم یا خیر؟ گمان میکنم پاسخ منفی باشد؛ یعنی ترجمه ما از نیاز فلسفی که خود مترجم به دلیل کار خودش حس کند، آب نمیخورد، لذا همه چیز ترجمه میکنیم، در حالی که وقتی شما چنین موضعی داشته باشید و موجود مترجم ـ فیلسوف و یا فیلسوف ـ مترجم باشید، هر چیزی را ترجمه نمیکنید و ترجمه شما در این صورت ممکن است امین نباشد، اما به هر حال به یک تفکر وصل است و چیزی که الآن کمتر داریم و موجب شده سردرگمیهایی به وجود آید، این است که جریانهای تفکر فلسفی با این ترجمهها ارتباط کمتری دارد.
به همین دلیل است که ما مکتب ترجمه نداریم. ترجمهای که در یک حوزه خاصی باشد، مطرح نیست و رفع این نقیصه نیز لازمهاش این نیست که یک کسانی مانند ابنسینا یا فارابی از زیرزمین سبز بشوند، بلکه لازم است فلسفه دانشگاهی ما به صورت جدی طی شود.
انتهای پیام