به گزارش ایکنا، امیر مازیار، پژوهشگر مطالعات اسلامی یادداشتی انتقادی درباره کتاب «سیره رسول الله(ص)» عباس زریاب به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
«عباس زریاب خویی از دانشمندان و مورخان برجسته زمان ما بود، و با اندیشه تاریخی و شیوههای تاریخنگاری جدید به خوبی آشنایی داشت. او به چند زبان مسلط بود و شناختی بیواسطه از منابع قدیم و آثار پژوهشی جدید در تاریخ ایران و اسلام داشت. زریاب کتاب سیره رسول اللّه(ص) را، که زندگی پیامبر را تا زمان هجرت به مدینه روایت میکند، در سال ۱۳۷۰ خورشیدی منتشر کرد و ظاهراً این کتاب را چند سالی پیش از این نوشته بود (ص ۸). توجه به تاریخِ نگارش، از جمله، به این دلیل اهمیت دارد که بدانیم این اثر متعلق به اواخر حیات ایشان است. زمانی که متأسفانه از دانشگاه اخراج شده بود و طبعاً نشاطِ تحقیقیِ سالهای پیش در او کمرنگتر شده بود و فاقد بسیاری از امکانات پیشین نیز بود.
زریاب در مقدمهای نسبتاً کوتاه، اما مهم، بر این کتاب رویکرد و شیوه خود را در نگارش تاریخِ دینی توضیح میدهد و منابع سیره را به شکل کلی معرفی و ارزیابی میکند. یک ویژگی مهم کار زریاب این است که بر خلاف عموم متون سیرهنگاری جدید، نگاهی منفی و ستیزهجویانه نسبت به آثار مستشرقان و تاریخنگاران غربی ندارد و در متن اثر خود نیز از این منابع بهره برده است. البته زریاب در مقدمه هشدار میدهد که در مطالعه تاریخِ دینی به ورطه تاریخینگری نباید سقوط کرد و دین را نباید یکسر به پدیدهای طبیعی و تاریخی فروکاست (صص ۱۰-۱۱). امری که به گمان او در متون نویسندگان جدید غربی وجود دارد. گرچه بحث زریاب در این باره کلی است و خودش تأکید میکند که در این کتاب به شکل یک مورخ کار میکند و وَجه مادی و تاریخی و طبیعی حوادث را میکاود (ص ۱۳).
زریاب متون اصلی و اولیه را در نگارش تاریخ خود مبنا قرار میدهد و به پژوهشهای جدید هم نظر دارد. نام نولدِکِه (ص ۸۸) و گُلدزیهِر و کائِتانی (ص ۱۵۴) و لامِنس (ص ۵۶) در متن به چشم میخورند. اما حضور یک نام برجستهتر است: مونتگُمِری وات. وات که از مشهورترین مورّخان غربی در نگارش زندگی پیامبر است دو کتابِ نامدار با عنوان «محمد در مکه» (۱۹۵۳ میلادی) و «محمد در مدینه» (۱۹۵۶ میلادی) دارد و کتاب «محمد در مکه» دقیقاً همین مقطع زمانیِ کتابِ زریاب را پوشش میدهد.
اما نسبت این دو کتاب بیش از اینها است. با نگاهی ساده به فهرست دو کتاب مشخص میشود که کتاب زریاب در شکل و ساختار و ترتیبِ بیانِ مطالب از کتاب وات تبعیت کرده است، خصوصاً که کتاب وات بر خلاف کتابهای معمول سیره، نظمی سرراست و سالشمارانه ندارد، و بحثهایی موضوعی را هم دنبال میکند. این تبعیت، محدود به شکل و ساختار نیست. محتوای کتاب زریاب در نسبتی مشخص با مطالب کتاب وات قرار دارد و زریاب مطالب جزئی و کلی بسیاری را از کتاب وات اقتباس کرده است؛ مانند بسیاری از بحثهای مقدماتی درباره وضع سیاسی و اجتماعی و دینی اعراب (صص ۱۹-۸۴ که البته اضافات محقّقانه بسیاری از جانب زریاب دارد)، شیوه بحث از سوانح زندگی پیامبر قبل از بعثت (صص ۸۸-۸۹)، نوع تحلیل مسئله تَحَنُّث (صص ۱۰۴-۱۰۶)، نقد نقش ابوبکر در اسلامآوردنِ صحابه مشهور (صص ۱۱۵-۱۱۶)، تقسیم اسلامآورندگان اولیه به سه دسته و توصیف آنها بر این اساس (صص ۱۱۷-۱۱۹)، تحلیل انگیزههای قریش در مخالفت با پیامبر (صص ۱۴۵-۱۴۶)، بحث اَحابیش (صص ۵۶-۵۷)، مبنا قراردادن روایت عُروه بن زُبیر برای روایتِ برخی ماجراهای حساس دوره مکه که بخش مهمی از کتاب زریاب را شکل میدهد (صص ۱۵۱ به بعد)، و حتی خروجهای تفسیری برای توضیح ماهیت وحی یا پیام قرآن.
زریاب معمولاً تصریحی به منبع خود ندارد و عموماً تنها هنگامی که میخواهد سخن وات را نقد کند نام وی را آشکار میکند که مفصلترین نمونه آن بحث مربوط به هجرت مسلمانان به حبشه است (صص ۱۵۳-۱۵۹). البته زریاب به هیچوجه راویِ صرف نیست؛ او تفسیرهایی از آنِ خود دارد و با دانش دقیق و عمیق خود از متون و منابع قدیم بعضی اطلاعات مهم را، خصوصاً درباره اشخاص و زندگی اعراب، بر مطالب میافزاید. برای نمونه، در توصیف مخالفان پیامبر در مکه، وات بحثی تحت این عنوان میگشاید، اما ذیل آن گزارش مختصری درباره افراد میآورد. زریاب تقریباً در همان موضع از کتاب و با همان ترتیب این بحث را میآورد و به شکلی مفصلتر این مخالفان را ذکر میکند.
در کل کتاب زریاب را میتوان تحریری عالمانه و «گاه» نقّادانه از «محمد در مکه» نوشته وات دانست. تحریری که دانشمندی درجهیک و متنشناس آن را سامان داده است. اما از همینجا و در مقایسه شیوه تحریر این دو کتاب میتوان به نقصهایی روشی در کار زریاب پیبرد.
نخست باید گفت که کتاب وات تقریباً چهار دهه پیش از کتاب زریاب منتشر شده است (کتاب وات در ۱۹۵۳ میلادی، و کتاب زریاب در ۱۹۹۱ میلادی). در این چهار دهه متون و تحقیقات زیادی در باب سیره، و از جمله در نقد مباحث یا روش وات منتشر شده بودند. زریاب به این تحولات تقریباً بیتوجه است و ارجاعات او به پژوهشهای مربوط به صدر اسلام محدود به خود کتاب وات و منابع او، و گُلدزیهِر و نولدِکِه است که پیش از کتاب وات منتشر شده بودند. اتفاقاً استفاده زریاب از این منابع برای تاریخ او پرثمر و تا حد زیادی همدلانه است. اما این استفاده محدود است، گویی زریاب در همان سالِ انتشارِ کتابِ وات متوقف مانده بود.
گرچه کتاب وات به لحاظ روشِ تاریخی مطابق با معیارهای معمول در تاریخنگاری نیمه نخست سده بیستم میلادی است، اما این معیارها را به شکلی منضبط و سازگار به کار میبرد؛ هرچند در کار وات از شیوههای پیچیدهتر نقد متون که در دهههای بعد بیشتر به کار گرفته شدند خبری نیست. اما کار زریاب، خصوصاً در اضافاتش بر کتاب وات، همین حد از روشمندی و سنجشگری تاریخی را هم نشان نمیدهد. وات هشیار است که همواره بین «روایتِ سنّتیِ» منابع، و نقد و تحلیل آنها و آنچه به گمان او بر اساس این منابع قابل تأیید است، فاصله بگذارد؛ و بدین طریق با اینکه در مجموع این اسناد اولیه را مهم و اساسی میداند اما نسبت نقادانه خود را با متون اولیه حفظ میکند. وات حتی در برخی مواضع که متون قدیم را قابل سنجش تاریخی نمیدانسته است اصل متن را برای آگاهی از باور مسلمانان به صورت نقلقولهای مستقیمِ گاه طولانی آورده است. اما در تحریر زریاب این فاصله به چشم نمیخورد.
با آنکه زریاب پژوهشگری باریکبین در متون قدیم است که مطالب متنوع آنان را به خوبی و با ظرافت گزارش میکند، اما عموماً فاصله مورّخانه و نقّادانهای با آن گزارشها نمیگیرد. این امر به نوعی دوگانگی در متن منجر میشود: گاه نویسنده نگاهی نقّاد و با-فاصله به متون دارد [مانند داستان تولد پیامبر، یا بحث جالبِ تقویم که در کتاب وات نیست، یا داستانِ غَرانیق] و گاه برخی اطلاعات که آشکارا به جنبه ریطوریقایی منابع قدیم تعلق دارند را کاملاً میپذیرد و حتی بر اساس آنها استدلالهایی را شکل میدهد [مانند آنچه از بِلال در مجلس خواستگاریاش نقل میشود (ص ۱۲۳)، یا داستان اسلامآوردن عُمَر و مواجههاش با خواهر و دامادش و جزئیات آن (صص ۱۷۲-۱۷۳)، یا شعاری که نقل شده که ابوسفیان در هنگام فتح مکه میداد در بحث از دینِ ابوسفیان (ص ۷۱)، و مطالبی از این نوع].
این دوگانگی در دو موضع کاملاً متعارض و متناقض در دو پاره از متن خود را به خوبی نشان میدهد. زریاب در جایی بیان میکند که سال عامالفیل نمیتواند با سال تولد پیامبر، یعنی حدود ۵۷۰ میلادی،منطبق باشد و چنین چیزی بعید به نظر میرسد (چرا که بنا بر پژوهشهای تاریخیِ جدید این واقعه چند دهه قبل از آن اتفاق افتاده است، گرچه زریاب ارجاعی به این پژوهشها نمیدهد) و از طرفی در توضیح ماجرای اَبابیل اشاره میکند که چون این حادثه مطابق اکثر روایات در سال تولد پیامبر (۵۷۰ میلادی) اتفاق افتاده است و در زمان نزول آیاتِ مربوطه کسانی قطعا در مکه بودهاند که واقعه فیل را به یاد داشتهاند پس ماجرای غیرطبیعی این آیه نمیتوانسته کاذب باشد و باید در پی توضیح معقولِ آن بود (به تفسیر زریاب، نوعی بیماری پوستی میتواند علت آن باشد (صص ۴۹-۵۰).
اختلاف دیگر در کار وات و زریاب نوعِ بهرهبردن آنها از آیات قرآن است که در هر دو اثر محل توجه جدی است. وات همواره با یک تاریخگذاری نسبی با آیات مواجه میشود و آیات قرآن را چون سندی در کنار دیگر اسناد به کار میبرد اما رویکرد زریاب به قرآن تا حدی غیرتاریخی است. نمونه این مواجهه غیرتاریخی با قرآن که وجوه دیگر شیوه تاریخنگاری زریاب هم در آن آشکار است نقد ماجرای غرانیق (آیات شیطانی) است. در حالی که وات تقریباً اعتبار نسبی این داستان را میپذیرد، زریاب منتقد آن است.»
انتهای پیام