کرونا ادعای خداانگاری غربی‌ها را خدشه‌دار کرد / تمام بحران‌ها را به گردن کرونا نیندازیم
کد خبر: 3957262
تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۹

کرونا ادعای خداانگاری غربی‌ها را خدشه‌دار کرد / تمام بحران‌ها را به گردن کرونا نیندازیم

موسی نجفی با تأکید بر اسنکه انسان هر کجا ادعای خدایی کرده، زمین خورده است، بیان کرد: ویروس کرونا نشان داد ادعای خدایی‌ جامعه سکولار غربی اشتباه بوده است و باید برگردد به اینکه بشر در پناه حق به اصل خودش برسد. بشر در سایه فهمی که از این ویروس دارد، شاید به این برسد که بفهمد خدا نیست و عبد خدا است و در سایه این عبودیت است که می‌تواند به رشد خودش برسد.

به گزارش ایکنا؛ همایش ملی «بحران کرونا و چالش‌های فلسفه‌ سیاسی اجتماعی غرب»، سه‌شنبه، ۱۲ اسفندماه، به صورت مجازی و به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در ادامه متن سخنان موسی نجفی، رئیس پژوهشکده اندیشه سیاسی را می‌خوانید؛

درست است که کرونا منحوس است، اما یک مقدار هم مظلوم است. هرچه مشکل داریم و مسئله داریم، به گردن کرونا می‌گذاریم، این در حالی است که در یک جاهایی، کرونا اصلاً حاضر نیست.  مثلا دولت‌مردان وقتی می‌خواهند ضعف خود را جبران کنند، می‌گویند کرونا آمده است، اما در مورد جایی حرف می‌زنند که کرونا حضوری نداشته است. نسبت ما با کرونا باید سنجیده شود. یعنی ضعف‌های خود ما را نیز کرونا نشان می‌دهد. مثلا در مسئله مسافرت‌هایی که می‌شود، این مقوله ربطی به غرب ندارد. روزی نیست که مسئولین از مسافرت‌ها گله‌مند نباشند و این مقوله به فرهنگ ما برمی‌گردد. رئیس جمهور اواسط هفته‌ای که کرونا تازه آمده بود، می‌گفت تا شنبه طول می‌کشد، این یعنی نه‌تنها تخصص نداشته، بلکه حرفی زده که نباید می‌زده و اینها نشان‌دهنده آشکار شدن ضعف‌های خود ما نیز هست.

در مورد منحوس بودن کرونا، حرف استاد مطهری را قبول کنیم که شرور نسبی هستند و خیر، مطلق است. شر نسبی است، یعنی حتی خود شیطان هم که شر است، خیر دارد و باعث رشد است و این ویروس نیز شر مطلق نیست و یک جاهایی برای خودش خیراتی نیز دارد و می‌توانیم از این ویروس به نقاط ضعفی برسیم، اما اینکه این ویروس بحران غرب را نشان می‌دهد، چهار حالت دارد؛ برخی‌ها مانند بنده بحران کرونا و بحران غرب را قبول دارند، اما یک عده، مبتلا نشدند و بحران غرب را قبول ندارند. گروهی نیز کرونا را قبول دارند و بحران غرب را قبول ندارند و گروهی نیز بحران غرب را قبول دارند، اما با کرونا کاری ندارند.

توجه به این نکته نیز ضروری است که بحران‌های اقتصادی برای اینکه بتوانند بحران تمدنی و چالش تمدنی را نشان دهند، باید مسیر زیادی را طی کنند. اینکه از بحران کرونا به بحران غرب برسیم و این را به گردن کرونا بیندازیم، مظلومیت ویروس است. بحران اقتصادی در کشور ما هست، اما بحران سیاسی نیست و شبکه‌های معاند هستند که اینها را به یکدیگر مربوط می‌کنند و اگر مربوط باشند، برای تأثیر گذاشتن، مسیر طولانی می‌طلبد. همچنین از بحران سیاسی به بحران فرهنگی رسیدن نیز مسیر طولانی دارد و نمی‌شود به دلیل بحران سلامتی، بگوییم غرب دچار بحران شد. غرب دچار بحران هست و کرونا علت آن نیست، بلکه آن را آشکارتر کرده است.

بحرانی که در ذات تمدن غرب است، ریشه‌اش در کرونا نیست، بلکه قسمتی از آن آشکار شده است. مانند کشتی تایتانیک که نماد تمدن غرب است. خیلی کشتی بزرگ و زیبایی بود و به یک صخره‌ای خورد که بیشتر این صخره زیر آب بود و در نهایت غرق شد. کشتی، تمدن غرب و کرونا آن صخره است که قسمتی از آن بیرون است، اما این بحران داخل آب است.

اگر اینطور نگاه کنیم، شاید بهتر بتوانیم تحلیل داشته باشیم. غرب «هابزی» و «لاکی» است. تفکر هابز بیشتر در ذات غرب وجود دارد، اما «لاک» روی عبارت انسان گرگ انسان است، لایه آزادی کشیده است. قضیه کرونا این را نشان داده است؛ یعنی کرونا آمده غرب را از حالت لاکی به هابزی برگردانده و نشان داده انسان گرگ انسان است، لذا در این مورد، پایان ایده جهانی‌شدن لیبرال دموکراسی را نشان می‌دهد و می‌گوید چرخه جدیدی از اقتدارگرایی مدنی ایجاد شده است. همچنین غربی‌ها که می‌گویند آزادی برای آنها مهم‌ترین مسئله است، اما در عین حال صیانت ذات، برای آنها مهم‌تر از آزدای است و وقتی بحث جان مطرح می‌شود، آزادی را زیر پا می‌گذارند. در غرب کسی که مشروب بخورد و رانندگی کند، پلیس جلوی او را می‌گیرد و آزادی او را محدود می‌کند، چون جان دیگران را به خطر می‌اندازد، لذا صیانت ذات و امنیت از آزادی برای آنها مهم‌تر است.

اقتدارگرایی مدرن، بر قضیه لیبرال دموکراسی غلبه کرده است. صحنه‌هایی که در انگلیس و فرانسه به وجود آمد که پلیس با خشونت برخورد می‌کرد، همین را نشان می‌دهد و این خودش چالشی است که این ویروس نشان داده است که حفظ جان، مهم‌تر از آزادی است. غارت فروشگاه‌ها، سرقت ماسک، تحریم دارویی، خودکشی و ... نیز نشان می‌دهد که صیانت ذات و تفکر هابز غلبه کرده است که در ذات تمدن غربی هست و خودش را آشکارتر کرده است. برای همین می‌توان از فروریختن نظام نوین لیبرال دموکراسی و نظریه پایان تاریخ صحبت کنیم و بگوییم اعتماد مطلقی که بشر به علم تجربی داشت، صحیح نبوده است و این اعتماد فروریخته و بشر متوجه می‌شود انسان‌محوری او اشتباه است.

اول که اسلام می‌خواست عرضه شود، می‌گفتند «قولوا لا اله الا الله، تفلحوا»، یعنی اولین اثر جمله این است که به انسان می‌گوید تو خدا نیستی. اشتباه است که بشر جای خودش را جای خدا بگذارد. انسان هر کجا ادعای خدایی کرده، زمین خورده و برای همین است که جامعه سکولار غربی با این ویروس خودش را نشان داد و مشخص شد ادعای خدایی‌اش اشتباه بوده است و باید برگردد به اینکه بشر در پناه حق به اصل خودش برسد. به همین دلیل است که در تشهد نمازها می‌گوییم «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»، یعنی این پیامبر(ص) نیز عبد خدا است. بشر در سایه فهمی که از این ویروس دارد، شاید به این برسد که بفهمد خدا نیست و عبد خدا است و در سایه این عبودیت است که می‌تواند به رشد خودش برسد.

انتهای پیام
captcha