بین‌المللی و روزآمدن شدن فلسفه اسلامی در تعامل با فلسفه تحلیلی
کد خبر: 3957982
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۵
در نشست علمی «رویکردهای معاصر در بازخوانی فلسفه اسلامی» مطرح شد؛

بین‌المللی و روزآمدن شدن فلسفه اسلامی در تعامل با فلسفه تحلیلی

نشست علمی «رویکردهای معاصر در بازخوانی فلسفه اسلامی» برگزار و در آن بر لزوم تعامل میان فلسفه اسلامی و تحلیلی معاصر برای بین‌المللی و روزآمدشدن فلسفه اسلامی بدون آنکه هویت خود را از دست بدهد، تأکید شد.

محمد سعیدی‌مهربه گزارش ایکنا، نشست علمی «رویکردهای معاصر در بازخوانی فلسفه اسلامی» شامگاه شنبه، 16 اسفندماه، با حضور محمد سعیدی‌مهر، استاد دانشگاه تربیت مدرس و محمود مروارید، عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و گروه فلسفه، کلام، ادیان و عرفان شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی برگزار شد.

محمد سعیدی‌مهر در این نشست، گفت: با نظریات جدید تحلیلی در فلسفه می‌توانیم سراغ سنت فلسفی خود برویم و روش‌ها را مورد تأمل قرار دهیم؛ یعنی ابتدا روش‌های فلسفه تحلیلی را به کار بگیریم و نظریات جدید و رقیب نظریات فلسفه خودمان را هم در نظر بگیریم و گفتمانی میان این دو برقرار کنیم.

وی افزود: اینکه می‌توانیم رویکرد تحلیلی به معنای خاص به فلسفه اسلامی داشته باشیم به این معنا نیست که حق داریم در واقع خصوصیات فلسفه تحلیلی را بر فلسفه اسلامی تحمیل کنیم؛ نمی‌خواهیم به هر شکل ممکن این رابطه را برقرار کنیم؛ زیرا در این صورت فلسفه اسلامی را تابع محض و بی‌هویت قرار می‌دهیم. بنابراین جایگاه فلسفه اسلامی برای ما محفوظ است بلکه به دنبال تعمیق‌بخشی و روزآمدکردن آن هستیم.

استاد دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس اضافه کرد: گمان نشود اگر از رویکرد تحلیلی فلسفه اسلامی بحث می‌کنیم مرادمان نوعی انحصارگرایی است؛ بنده دنبال اثبات این مسئله نیستم که تنها راه پیشرفت فلسفه اسلامی این است که فقط از منظر فلسفه تحلیلی بازکاوی و بازخوانی شود؛ به این انحصار معتقد نیستم ولی ممکن است محتوایی در فلسفه اسلامی وجود دارد که می‌تواند به رویکردهای امروزین تن بدهد.

سعیدی‌مهر با بیان اینکه اگر سخنی در فلسفه می‌گوییم باید برای آن استدلال‌هایی فراهم کنیم و این حرف مشترک میان فلسفه است، اظهار کرد: فیلسوفان ما مباحث منطقی دقیقی مانند انواع قیاس و استدلال در حد ظرفیت منطق قدیم دارند، ولی می‌توانیم این استدلال‌ها را با استفاده از تکنیک‌های منطق معاصر و فلسفه جدید در مورد ایده‌های فلسفی خودمان بیاوریم که سبب می‌شود ساختار استدلال تعیین و اگر مقدمات پنهان و یا مغالطه‌ای دارد روشن شود.

استاد دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: شیوه صوری‌سازی استدلال و رابطه میان مقدمات چندگانه در درجات مختلفی قابل انجام است. بنده معمولا یک استدلال را در چند مقدمه صورت‌بندی می‌کنم؛ مثلاً برهان صدیقین به تقلید از ملاصدرا در اسفار در 15 خط آمده و نتیجه‌گیری شده است. البته اینکه واقعا سیر این استدلال و مقدمه‌های آن در آثار ملاصدرا چیست خیلی روشن نیست.

وی افزود: کار دیگری که باید از روش‌های تحلیلی کمک بگیریم که البته در گذشته ما هم وجود داشته است؛ ایضاح و تحلیل‌های مفهومی است. در فلسفه ما مفاهیم کلیدی به کار رفته و فیلسوفان تلاش کرده‌اند آن را تحلیل کنند و می‌طلبد تحلیل دقیقتری در تبیین تفاوت و تشابه مفاهیم کلیدی داشته باشیم.

سعیدی مهر تصریح کرد: فلسفه تحلیلی شامل ده‌ها شاخه مانند فلسفه اخلاق و فلسفه ذهن و .. است که با فلسفه ما هم خیلی نزدیک است و از چیزی که می‌توانیم کمک بگیریم و ضروری هم هست این است که فلاسفه تحلیلی توجهی به نظریات علمی معاصر هم دارند و تلاش می‌کنند فلسفه را به علم نزدیک کنند و این ایده هم وجود دارد که فلسفه باید زیر پوشش علم برود.

وی تأکید کرد: ما هم باید خودمان را به این فضا نزدیک کنیم؛ مثلاً فلسفه نفس یا علم النفس فلسفی با طبیعیات و علم قدیم گره خورده است، ولی امروز دچار تحولات زیادی شده و باید این حوزه‌ها را با نظر به علم جدید بازخوانی کنیم؛ مثلاً از عصب‌شناسی در مطالعات نفس و بدن استفاده زیادی می‌شود و ما هم می‌توانیم این کار را انجام دهیم.

وی افزود: در حوزه فلسفه دین هم می‌بینیم فلاسفه تحلیلی به نظریات علمی توجه دارند و موضع خود را مشخص می‌کنند؛ مثلاً فیزیک کوانتوم از مباحثی است که خیلی از فلاسفه دین به آن پرداخته‌اند یا نظریه انفجار بزرگ و تکامل هم از جمله نظریاتی است که در فلسفه دین مورد بحث قرار گرفته و می‌گیرد، یا در بحث اعجاز با مباحث فلسفه علم سروکار داریم. همچنین یک فیلسوف با اینکه فیلسوف است، ولی در براهین اثبات و انکار خدا از ریاضیات و حساب احتمالات استفاده می‌کند.

سعیدی‌مهر تصریح کرد: یکی از حوزه‌هایی که در محتوا به صورت کلان می‌تواند برای ما مهم باشد این است که بیاموزیم چگونه فلسفه تحلیلی معاصر نتوانسته است خودش را از تأثیر علم معاصر کاملاً جدا و مستقل کند. در بحث جاودانگی در فلسفه خود ما تعداد خاصی نظریه وجود دارد، ولی در فلسفه تحلیلی نظریات جدیدی مطرح شد و فرصت مغتنمی است که این نظریات را بدون اینکه تابع محض باشیم بگیریم و مجتهدانه و کارشناسانه آن را مطالعه و نسبت آن را با مباحث فلسفه خودمان بسنجیم.

وی با بیان اینکه در حوزه فلسفه ذهن و نفس نظریه جدیدی به نام نوخواسته‌گرایی مطرح شده است، گفت: ملاحظه می‌شود که این نظریه رقیبی برای دیدگاه‌های ما در ماهیت و حقیقت نفس و رابطه آن با بدن است که البته به نظر صدرا هم نزدیک است. همچنین بعد چهارم یعنی زمان برای اشیاء هم از موضوعات فلسفه تحلیلی است که با حکمت متعالیه نزدیکی دارد.

ی

وی افزود: راه مهم ارتقاء و تعمیق و بسط و روزآمدکردن فلسفه اسلامی استفاده از رویکرد تحلیلی است و اگر وارد این فضای بین‌المللی بشویم تأثیرات خوبی را شاهد خواهیم بود.

لزوم رفع سوء فهم‌ها

همچنین محمود مروارید گفت: در استفاده از رویکرد تحلیلی، فقط مسئله بازخوانی مطرح نیست بلکه در ترفیع و توسعه فلسفه اسلامی می‌توانیم از فلسفه تحلیلی بهره ببریم. فلسفه تحلیلی سایر بخش‌های علوم عقلی چون، کلام عقلی و بخش‌های عقلی عرفان نظری و اصول فقه را هم بهره‌مند می‌کند.

وی افزود: سوءفهم‌ها میان فلسفه اسلامی و فلسفه تحلیلی سبب می‌شود تا به درک درستی از رابطه بین این دو نداشته باشیم؛ فلسفه تحلیلی عنوانی مانند مشاء و اشراق نیست، همچنین اسم یک شاخه فلسفی هم نیست بلکه رهیافت عامی است که شاخه‌های متعدد از جمله فلسفه دین و اخلاق دارد و هر کدام هم نظریات متعددی در درون خود دارند بنابراین همنواختی با فلسفه اسلامی در این جا وجود ندارد.

مروارید با بیان اینکه روش فلسفه تحلیلی تعقل و استدلال است، تصریح کرد: در فلسفه تحلیل مباحث کلام فلسفی به مباحث ریزتر خرد و بررسی موشکافانه انجام می‌شود؛ مؤلفه دیگر این رهیافت تاکید بر آن است که مفاهیم و واژگان تعریف و تدقیق شوند همچنین در این فلسفه خیلی از ابزارها منطقی مانند منطق کلاسیک و حتی غیرکلاسیک استفاده می‌شود.

وی افزود: روش دیگر در این فلسفه آن است که از ابهام مغلق‌نویسی دوری می‌کنند و به شهود اعتماد زیادی دارند؛ فلاسفه تحلیلی به لحاظ معرفت‌شناسی عموما متواضع هستند و می‌گویند رسیدن به یقین دشوار است و این در تعارض با فلسفه اسلامی است که دنبال یقین است؛ البته به دایره شکاکیت هم نمی‌افتند؛ شهود را هم دلیل خطاناپذیر برای یک مدعا نمی‌دانند بلکه آن را فراهم کردن دلیلی که خطاپذیر است می‌دانند. همچنین توجه به علوم تجربی و ریاضی از دیگر مؤلفه‌های این رهیافت فلسفی است.

وی با بیان اینکه روش بسیاری از فلاسفه گذشته و اسلامی تحلیلی بوده است، اضافه کرد: در دوره‌هایی مخصوصا اولیه رای شایع و غالب این بود که مسئله زبان و معنا در فلسفه محوریت دارد و می‌گفتند اگر این مسائل حل شود مباحث فلسفه خود بخود منحل خواهد شد؛ ولی از اواسط قرن بیستم به این طرف حال و هوای این رهیافت تغییر کرد و با اینکه اهمیت برای تحلیل‌های زبانی قائل هستند ولی نمی‌گویند اگر این حل شد بقیه هم منحل خواهد شد و زبان می‎تواند به ایضاح مطلب کمک کند.

مشترکات فلسفه تحلیلی و اسلامی

وی ادامه داد: گاهی در ایران می‌شنویم فلسفه تحلیلی همان فلسفه زبان است، ولی این نادرست است و زبان یکی از شاخه‌های آن است یا می‌گویند فلسفه تحلیلی متافیزیک ندارد که این هم اشتباه است.

مروارید در پایان نسبت فلسفه تحلیلی با فلسفه اسلامی بیان کرد: این دو از چند جنبه مشابهت و قرابت دارند؛ اول اینکه خاستگاه تاریخی یکسان یعنی یونانی دارند؛ در هر دو رویکرد جنبه رئالیستی غلبه دارد و هر دو با شکاکیت و نسبی‌گرایی مرز و فاصله دارند. در هر دو سنت فلسفی نفس مسائل فلسفی اهمیت دارد و پژوهش فلسفی به تاریخ فلسفه فروکاهیده نمی‌شود. روش این دو فلسفه هم مشابهت زیادی دارند، همچنین شباهت دیگر نزدیکی در مسائل این دوسنت فلسفی است.

انتهای پیام
captcha