به گزارش ایکنا، نخستین پیشهمایش «عرفان اهلبیتی: ماهیت و ضرورت»، امروز 19 اسفندماه به همت دانشگاه ادیان و مذاهب و به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان اصغر نوروزی، پژوهشگر فلسفه و عرفان را میخوانید که با موضوع «اصطلاحات عرفان اهلبیتی» ایراد شده است؛
یک مقدمه ضروری در مورد شکلگیری عرفان اسلامی باید مطرح کنم که به دنبال این هستیم که گذر و ارتقایی از این عرفان اسلامی موجود به عرفان اهل بیت(ع) داشته باشیم. عرفان اسلامی در بعد عملی و نظری نحوه شکلگیری و ادوار تاریخی آن دقیقاً برای تولید یا برای دستیابی به عرفان اهل بیت(ع) ضروری است. عرفان اسلامی تقریباً از اواسط قرن دوم با یک عدهای از زهاد و اشخاصی که توجه به معنویت داشتند و بعدها به صوفیه معروف شدند و تحت عنوان عرفان یا تصوف اسلامی در ایران و ... مشغول هستند، آغاز شد و دورهای که عصر طلایی در عرفان اسلامی مینامند، داریم که مجموعهای از اقوال، افعال و احوالی از عرفای فراوان در مناطق مختلف اسلامی شکل گرفت.
در اواسط قرن چهار از این مشایخ یاد میکنند و کلماتی به صورت پراکنده از اینها باقی مانده بود، تا اینکه تقریباً اواسط قرن چهارم به دلایلی که یکی از آنها شاید ناپختگیهایی از سوی مشایخ عرفان بود، موجب میشود عرفان افول کند و آنچه در دوره اول داشتیم، هنوز علم نیست و عرفان اسلامی به عنوان طبقهای از افرادی که به دنبال معنویت بودند و تلاشهای معنوی داشتند، شناخته میشدند، یعنی به عنوان یک فرقه دینی و اجتماعی و نه به عنوان یک گروه علمی مطرح بودند. صد سالی نیز فترتی پیش آمد تا اینکه عدهای در اواسط قرن چهارم بهبعد به فکر افتادند که مجموعه میراث اولیه در حال فراموشی است و باید این میراث را جمعآوری و تبویب کنیم و به صورت عرفان اسلامی در بعد عملی و نظری ارائه کنیم.
در فاصله صد سال، چند کتاب قطور حدود هزار صفحهای در مورد آن میراث دویست ساله جمع کردند که همراه با دستهبندیهایی بود و شخصیتهای بزرگ آن نیز از جمله ابوطالب مکی، سراج طوسی، سلمی، قشیری و خواجه عبدالله انصاری هستند. این دوره دومی بود که در عرفان اسلامی شکل گرفت و اواخر این دوره علم عرفان عملی شکل گرفته بود و تکنگاریهای پراکندهای در باب عرفان نظری داشتیم، اما عرفان عملی با تلاشهایی که صورت گرفت، شکل یافت.
اما دوره سومی را نیز عرفان اسلامی طی کرد که از قرن هفتم بهبعد بود. اینکه تحلیلهای عمیقتر از آنچه در عرفان دوره قبلی بود و نگاه بیرونی و مبناشناسی مباحث سلوکی و حتی مباحث نظری صورت گرفت. نگاههایی مانند نگاه انسانشناسانه به سیر و سلوک به وجود آمد. افزودههای دیگری به عرفان عملی و نظری داشتیم که از جمله اسفار اربعه یا بحثهای عمیق از مراتب نهایی کمال یا مقام قاب قوسین بودند که مربوط به شکوفایی عرفان در دوره سوم است.
نکته قابل توجه این است که ما در عرفان اهل بیتی به نظر میرسد هنوز در دوره اول عرفان هستیم؛ یعنی هنوز دوره دومی را برای عرفان اهل بیتی طی نکردهایم. یک دوره 250 ساله از مأثورات اهل بیت(ع) داریم و اهل بیت(ع) یک دوره از معارف را ارائه کردهاند، اما هنوز اینها بکر است و این ادعا بیجا نیست. نهاینکه مطلع نباشیم و بخواهیم تلاش عرفای شیعه را نادیده بگیریم.
البته در قرن هفتم «محاسبةالنفس» نوشته میشود یا رساله کوچکی از ابن فهد نوشته میشود و از فیض کاشانی، مجلسی یا سیدبحرالعلوم نگارش میشود، اما اینها مجموعههایی است که سعی شده در آنها شرحهایی بر احادیث زیارات و ادعیه یا جوامع روایی عرفانی نوشته شود، اما در عرفان اهل بیت(ع) در قدم اول هستیم و یک دوره 250 ساله داشتیم و این مأثورات نهایتاً دستهبندی شده است و اینها برای اینکه ما به صورت منسجم به عرفان اهل بیت(ع) دست پیدا کنیم، قدمهای کوتاهی است.
اما پرسشی مطرح است و آن اینکه آیا کسی که خودش اهل مشاهده و مکاشفه نیست، میتواند به این عرفان اهل بیت(ع) بپردازد؟ در دوره دوم که عرفان اسلامی علمیت پیدا کرد، این اقدام از سوی اشخاصی شکل گرفت که در سطح عرفانی درجه اول دوره اول نبودند و برخی از اینها نه اینکه دستی در عرفان نداشتند، اما عمدتاً اذعان داشتند که بزرگان دوره اول این مشاهدات را داشتند و ما داریم رویتهای اینها را علمی و مکتوب میکنیم. اما در عرفان اهل بیتی در قدم اولِ تولید علم هستیم.
همچنین ما اصطلاحاتی را باید از عرفان اهل بیتی جدا کنیم که به دنبال آن قواعد عرفانی هم مطرح میشود و در بخش عرفان نظری قطعا نهجالبلاغه و برخی دیگر از مجموعهها کافی است، اما در بخش عرفان عملی و سیر و سلوک و معنویت میتوانیم مجموعههای ارزشمندی مانند مناجاتها را استفاده کنیم و در بخش اصطلاحات عرفان اهل بیت(ع) نیز نگرانی هم نداریم که بخش عمده اصطلاحات موجود در عرفان اسلامی برگرفته از کلمات اهل بیت(ع) است.
عرفا و اهل تصوف در لابهلای کتبشان اشاره کردهاند که اولین کسی که بحث از منازل و مقامات کرد، امام علی(ع) است و در بعد اصطلاحات مشکل نداریم، از این حیث که میبینیم بخش عمدهای از اصطلاحات موجود در عرفان برای اهل بیت(ع) است. یک نکته دیگر این است که خود عرفان اهل بیت(ع) شاید بدون نام، اما در تار و پود عرفان موجود به نوعی حضور دارد، گرچه نمیخواهیم بگوییم به همان حالت ناب و شیعی آن، بلکه به هر حال حضور دارد. گاهی به تعبیر علامه اینها آب را از سرچشمه نگرفتند و این بحث دیگری است که چطور میشود اینها را جدا کرد، اما به هر صورت عرفان اهل بیت(ع) در تار و پود عرفان اسلامی موجود تنیده شد، اما نه آنکه ما انتظار داریم و به همین دلیل، عرفان اهل بیت(ع) و اهل بیتی را مطرح میکنیم.
در عرفان نظری، کتب موجود مانند فصوص ابن عربی و ... تدریس شد و در عمل نیز مجموعههایی داریم، اما اینها ما را اقناع نمیکند که بگوییم عرفان اهل بیت(ع) همین است. از تأثیر اهل بیت(ع) بر تصوف و صوفیه نیز باید بحث شود و مناجاتهایی داریم که در کتب صوفیه منتسب به اینها است و دقیقاً برگرفته از مناجات یا دعای یکی از اهل بیت(ع) است. یک تعبیر از آن در کتب اولیه تصوف به یحی ابن معاذ نسبت دادهاند که دقیقاً این عبارت با یک تغییر جزئی ما را به دعای ابوحمزه یا دعای عرفه میرساند و چندین مورد به اینصورت داریم که این مناجاتها دقیقاً روایتی از اهل بیت(ع) است.
ما از این حیث نگران نیستیم و عمده اصطلاحاتی که میخواهیم بحث کنیم، آنها است که در عرفان موجود نیز پیدا میشود، اما یک تلاش دیگری لازم داریم. یک مشکل ما در عرفان موجود این است که بخشهایی از عرفان اهل بیت(ع) مفقود است. تقریباً بحث تبری، لعن و سلوک با لعن اعداءالله را در عرفان موجود نداریم، اما در عرفان اهل بیت(ع) جدی است. این یکی از نقاط مفقود در عرفان اسلامی موجود است و باید در عرفان اهل بیت(ع) برجسته شود. لذا بخشهایی در عرفان اهل بیتی هست که در عرفان اسلامی موجود کمتر بدان توجه شده است. مثلاً بحث سلوک با شادی و غم امام معصوم(ع) یا سلوک با بلا یا سلوک با شادی امام معصوم(ع) از جمله این موارد است. برخی از بحثها نیز مانند چینش مقامات در عرفان اسلامی بزرگ شده است، اما میشد بزرگ نشود که در تعالیم عرفانی اهل بیت(ع) این را نداریم.
انتهای پیام