به گزارش ایکنا؛ چهاردهمین جلسه درس خارج فقه حجتالاسلام والمسلمین محمد سروشمحلاتی، با موضوع «بلوغ (عبادی) دختران»، 20 اردیبهشتماه برگزار شد.
در مورد اختلاف روایات بحث میکردیم و اینکه چطور میتوان این اختلاف را حل کرد. آنچه که در روایات قبلاً مورد ملاحظه قرار گرفت، این بود که در مورد بلوغ دختران، چند ملاک در روایات مطرح شده است. بحث در این جهت است که آیا این روایات باهم تعارض دارند یا میتوان آنها را باهم جمع کرد و تنافی بین آنها نیست. پیشتر مبنا را آیات شریفه قرآن قرار دادیم و بر این مبنا، روایات را نیز حمل بر آیات کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اختلافی نیست و ملاک همان است که در قرآن آمده و دختر باید به حدی از رشد و بلوغ جسمی و فکری برسد که آمادگی برای فرزند داشتن پیدا کند. این مسئله بلوغ طبیعی است که در دختران اتفاق میافتد. اما در این جلسه با یک نگاه دوم بحث را دنبال میکنیم و آن اینکه با صرف نظر از آیات، اگر فرض بر این باشد که آیات شریفه قرآن دلالتی بر مسئله ملاک بلوغ دختران نداشته باشد، آنوقت باید روایات را مستقلاً بررسی کنیم و باید دید در این بررسی مستقل آیا تنافی بین روایات وجود دارد یا خیر؟
یک دسته از روایات موضوع بلوغ حلم را مطرح میکرد. یک دسته، روایاتی بود که ملاک را حیض میدانست. این دو دسته از روایات، روایاتی بود که یک ملاک تکوینی در رشد دختران را مطرح میکرد، اما در عین حال دو دسته دیگر از روایات نیز بودند که مسئله سن را مطرح میکردند. یک دسته ملاک را سیزده سالگی و دسته دیگر 9 سالگی. این مجموعه روایات ما بود. البته روایات 9 سالگی نیز برخی مقید و برخی مطلق بودند که با این ملاحظه، پنج دسته روایت هستند و الا روایات اصلی در چهار دسته تقسیم میشدند.
روایات دسته اول با روایات دسته دوم تنافی ندارند؛ بلوغ الحلم در دختران و رسیدن به حدی که رویت دم حیض در آن رخ دهد مطرح شده و اینها تفاوتی ندارند و هردو علامتی هستند از اینکه دختران به حدی از رشد رسیدهاند که میتوانند فرزند داشته باشند و مادری کنند؛ یعنی رشد طبیعی آنها به مرحله نصاب لازم خودش رسیده است. اما اگر دسته سوم را در نظر بگیریم که روایات سیزده سال است، این دسته سوم نیز با دسته اول و دوم تنافی ندارند، برای اینکه نوعاً و عادتاً دختران در همان سن سیزده سالگی به مرحله حیض میرسند؛ لذا حیض و سیزده سال بودن تعارض پیدا نمیکنند. پس این سه دسته باهم همراه هستند.
اما روایات دسته چهارم که روایات 9 سالگی است و بلوغ دختر با ملاک سن 9 سالگی رخ میدهد، این دسته با هر سه دسته به نوعی مخالفت دارد. چون نوعاً بلوغ الحلم در 9 سالگی نیست و حیض هم در این سن نیست و مسئله تفاوت و تقابل بین دو حد 9 و حد 13 سالگی نیز روشن است. این تنافی است که بین روایات وجود دارد، اما آیا در این روایات قرائن و شواهدی وجود دارد که بتوان با آن مشکل را حل کرد؟ همه مشکل در این روایات همان روایات 9 سال است که با دیگر روایات تنافی پیدا میکند و الا بقیه روایات باهم تنافی ندارند. به نظر میرسد که بله، میتوان برای این روایات 9 سال، وجه جمعی بیان کرد که با روایات 13 سال و با روایات حیض تعارضی نداشته باشد. این ادعایی است که ما در اینجا داریم و اصل بحث ما نیز نشان دادن همین نکته است که روایات 9 سالگی تعارضی با دیگر روایات پیدا نمیکند.
وجه عدم تعارض این است که روایات در مورد ملاک 9 سال، دو دسته هستند؛ یکی آنها که به صورت مطلق 9 سال را مطرح میکنند و دسته دوم روایاتی که به صورت مقید مطرح میکنند و ما براساس قاعده حمل مطلق بر مقید، باید از روایات مطلق رفع ید کرده و آنها را مقید کنیم. روایات 9 سال به صورت مطلق یکی همان روایتی بود که ابن ابی عمیر از امام صادق(ع) نقل کرد و در خصال نقل شده است که حد بلوغ 9 سالگی است. ما تردیدی در مورد این روایت داشتیم که چطور است که شیخ صدوق این روایت را در کتاب فتوایی خود ذکر نمیکند و در یک کتاب غیرفتوایی که بیشتر دنبال این هست که روایاتی که مشتمل بر عدد است آن را میآورد. این احتمال به ذهن میرسد که اصل مسئله بلوغ دختران در 9 سالگی که در این روایت آمده، به این تناسب در خصال آمده، اما در مقام اینکه یک روایت کامل ذکر کند، نبوده است؛ چون کتاب به آن معنا فقهی و فتوایی نبوده است و اصل اینکه بلوغ در 9 سالگی اتفاق میافتد را از روایات اخذ کرده، اما اینکه چه قیدی دارد را مورد توجه قرار نداده است؛ چون با موضوع کتاب تناسبی نداشته است.
تخلیص و تقطیع در این موارد کار خلاف قاعدهای نیست که روایتی در حدی که ارتباط با موضوع کتاب دارد، آورده شود. ما از این حیث یک مقداری نسبت به این روایت تردیدی داشتیم، اما الآن آن تردید را نادیده گرفته و به همین ظاهر اخذ میکنیم و نتیجه این میشود که در این روایت بلوغ در 9 سالگی مطرح شده است. پس از این روایت، باید دید آیا روایاتی که مقید آن باشند را داریم یا خیر. اگر داشته باشیم، آن را تقیید میزنیم و این کار عرفی و عقلایی است و دیگر نوبت به تعارض نمیرسد. پس از اینکه این روایات 9 سال مشخص شدند، باید به سراغ روایات 9 سال مقید با 13 سال میرویم که ببینیم تعارض دارند یا خیر. فعلاً باید بین دسته چهارم و پنجم روایات جمع کنیم.
روایتی که قیدی را مطرح میکند، روایتی است که حمران نقل میکند که پرسیده شد حدود چه زمانی بر دختران جاری میشود؟ حضرت(ع) نیز در پاسخ، قیودی را مطرح کردند. احکامی برای جاریه بالغه مطرح شده است، اما جاریه بالغه کدام جاری است؟ حضرت(ع) فرمودند زمانی که ازدواج کنند و با همسر خود همبستر شوند و 9 سال داشته باشند. اگر مسئله صرفاً 9 سالگی بود و بس، دیگر ذکر این قیود در روایت معنایی نداشت. هرکدام از این کلمات دارای مفهوم است، مخصوصاً وقتی که با جمله شرطیه بیاید.
بنابراین، با این قیود مطرح شده که دختر باید به یک حدی برسد. مرحوم فیض نیز در وافی فرموده بودند مراد از تزویج و دخول قابلیت اینها است و نه اینکه حاصل شده باشد. اینکه فرمود زمانی که ازدواج کند، برای این است که آیا دختر در 9 سالگی به رشد کامل رسیده که بتواند همسر باشد و ارتباط جنسی با او برقرار شود؟ ممکن است در آن زمان و عرف برخی از 9 سالهها به این حد میرسیدند، اما از این روایت میفهمیم که صرف 9 سالگی کفایت نمیکند. این روایت نشان میدهد نفس ازدواج نیز کافی نیست؛ چون عقد ازدواج ممکن است در 9 سالگی رخ دهد و درست هم هست، اما مقصود این است که در حدی باشد که میتواند با او همبستری اتفاق بیفتد که از 9 سال شروع میشود، اما به این معنا نیست که هر 9 سالهای از چنین رشدی برخوردار باشد. این یک روایت که روایت مطلق 9 سال را مقید میکند.
روایت دیگر برای یزید کناسی بود که 9 سال را تمامالموضوع قرار نمیدهد. با اینکه سائل سوال کرد که دختر 9 سال دارد، حضرت(ع) با این حال پاسخ را روی مطلق 9 قرار ندادند و آنکه حضرت(ع) قرار دادند این است که همبستری هم بتواند محقق شود؛ یعنی دختر باید به این رشد رسیده باشد که همبستری با او محقق شود و 9 سال هم داشته باشد و نه 9 سال صرف که در این سن دختر در همه ازمنه و ... با این سن به بلوغ برسد. این روایت صراحت دارد که دختر در این سن ازدواج کرده و صرف ازدواج و خانه شوهر رفتن نیز مراد نیست، بلکه مراد این است که در حد ارتباط جنسی است. بنابراین کلیت اینکه 9 سالگی کفایت کند، از این روایت نیز استفاده نمیشود.
قیودی که در مورد روایات 9 سال وجود دارد، موجب میشود از اطلاق روایات 9 سال دست برداریم. اما در این صورت با این قیود با روایات 13 و با روایات بلوغ الحلم رفع تنافی میشود یا خیر؟ ما آمدیم دسته چهارم را به دسته پنجم حمل کردیم و گفتیم روایات ما بلوغ الحلم، حیض، 13 سالگی و 9 سالگی است که دختر در حد ازدواج و همبستری باشد. آیا پس از اینکه 4 دسته شد، تنافی حل شد یا خیر؟ بله. چون روایات 9 سال اگر مطلق بود با سه دسته روایات پیشین ناسازگار میشد، اما حالا که مقید شد، تنافی از بین میرود.
دسته اول بلوغ الحلم بود، دسته دوم نیز مسئله حیض را مطرح میکرد. حیض یک علامت برای این است که رشد طبیعی و تکوینی در دختر رخ داده است. یک ملاک تکوینی برای بلوغ تکوینی مطرح میشود که از کجا بفهمیم رشد دختر کامل است و میتواند تشخیص دهد و آمادگی کامل یافته؟ بلوغ الحلم این موضوع را مطرح میکرد و حیض نیز این موضوع را مطرح میکند، اما حال این روایات دسته چهارم میگوید حیض موضوعیت ندارد. چون روایت یزید کناسی این بود که 9 سال دارد، اما حیض ندیده است و حضرت(ع) فرمودند موضوعیت ندارد و اگر به رشدی رسیده که میتواند همبستر شود، بالغ شده است. این نشان میدهد که بلوغ الحلم رخ داده است.
از 9 سالگی میتواند این اتفاق بیفتد. درست است که نوعاً دختران در سن بالاتری به این رشد میرسند، اما اگر دختری در این سن نیز به این حد رسیده باشد، بالغ است. اگر ازدواج نکرده است، ملاک یا تکوینی است که عبارت از حیض است یا ملاک را سن قرار میدهیم که معادل با همان دم حیض است که میشود 13 سالگی. این روایاتی که داریم؛ یعنی این چهار دسته به نظر میرسد با این توضیح، تعارضشان رفع میشود.
اما بحث دوم برای رفع تنافی در این است که چطور بین مسئله روایات 9 و 13 سال تنافی نیست که اصل مشکل نیز در همین روایات است که باید حل شود. بیان دوم برای اینکه تعارض نیست، روایت عبدالله بن سنان است که مبدأ مسئولیت دختران را 9 سال میداند، اما این روایت معلل است و این تعلیل مشکل تنافی را حل میکند و شاهد جمع بین روایات است و آن اینکه فرمودند: «وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تَحِيضُ لِتِسْعِ سِنِينَ». یعنی خود 9 سالگی ملاک برای بلوغ نیست، بلکه آنچه ملاک برای بلوغ است اینکه حیض ببیند، اما چون معمولاً دختران در 9 سالگی این اتفاق برایشان رخ میدهد، از این جهت در 9 سالگی به تکلیف میرسند. اشتباه است که ما ملاک سن را در عرض ملاکهای بلوغ طبیعی و واقعی قرار میدهیم. سن یک جنبه اماره بودن دارد و آنکه شرع مقدس برای بلوغ ملاک قرار داده، رشد کافی است که دختر باید پیدا کند که علامت آن بلوغ الحلم و رسیدن به حیض است.
بنابراین، اختلافی به معنای تعارض در این روایات نیست. دسته اول و دوم را مبنا قرار میدهیم که مسئله رشد تکوینی دختر را اصل قرار داده و روایت 9 و 13 را نیز بر همان اساس تفسیر میکنیم.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام