سیره اخلاقی علی‌بن موسی‌الرضا(ع) / چرا امام «ضامن آهو» لقب گرفت
کد خبر: 3979222
تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۳

سیره اخلاقی علی‌بن موسی‌الرضا(ع) / چرا امام «ضامن آهو» لقب گرفت

نویسنده کتاب «علی‌بن موسی، امام رضا(ع)» به بیان نکاتی از سیره اخلاقی امام رضا(ع) پرداخت و چرایی ملقب شدن امام به «ضامن آهو» را توضیح داد.

سیره اخلاقی امام رضا(ع) / ماجرای ضامن آهو صحت دارد؟به گزارش ایکنا از خوزستان، مرضیه محمدزاده، نویسنده کتاب «علی بن موسی، امام رضا(ع)»، در سخنرانی مجازی خود به مناسبت سالروز ولادت امام رضا(ع)، درباره سیره اخلاقی و رفتاری این امام همام گفت: در تاریخ می‌خوانیم رفتار امام‌ رضا(ع) پیامبرگونه بوده است. حلم‏، رأفت و احسان ایشان شامل خاص و عام می‌شد. احسان و بخشش اهل بیت(ع) چنین نبود که فقط به شیعه خود ببخشند، اینها به دشمنان خود نیز می‌بخشیدند و از گناهان آنها می‌گذشتند.

وی ادامه داد: در تاریخ نقل شده است وقتی به امام رضا(ع) خبر می‌رسد که فرزندشان زمانی که از خانه خارج می‌شود اطرافیان‏، او را از راه تنگی می‌برند که مردم به ایشان هجوم نیاورند تا بخواهند از ایشان چیزی درخواست کنند، امام خطاب به ایشان نامه می‌نویسد که در تاریخ موجود است: شنیده‌ام وقتی می‌خواهی از خانه خارج شوی، تو را از جایی می‌برند که مردم کمتر تو را ببینند. این کار را نکن و از دروازه اصلی و از میان مردم برو و همراه خود اموالی داشته باشد تا اگر کسی نیاز داشته باشد به او بدهی؛ امام رضا(ع) خود این‌گونه بودند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: گفته شده است در روز عرفه، زمانی که امام در مرو بودند، امام هرچه داشتند در این روز در راه خدا بخشیدند، فضل‌بن سهل به ایشان گفت: ضرر کردید. امام فرمودند: این عین غنیمت است. بخشش امام بسیار زیاد بود.

محمدزاده گفت: لباس‌های امام رضا(ع) همیشه پاکیزه و آراسته بود، اما جامه ارزان به تن می‌کردند و زمانی که به ولایتعهدی رسیدند و می‌خواستند با مردم در ارتباط باشند، جامه زربافت به تن می‌کردند. فردی از صوفیه به ایشان نامه نوشت که وقتی شما به ولایتعهدی رسیدید، ما خوشحال شدیم که سوار استر خود می‌شوید، به دیدار مریض می‌روید و غذای شما مانند ما نان خشک است، اما می‌بینیم که لباس‌های شما به گونه دیگری است. امام به او فرمود شما معنی زهد را نفهمیدید. زهد این نیست که آنچه را داریم استفاده نکنیم و شما نباید از امام خود بخواهید که جامه یا خوراکش اینگونه باشد. چیزی که شما از امام خود می‌خواهید باید این باشد که به وعده‌ای که به شما داده وفا کند، قسط و عدل ایجاد کند، در گفتارش صادق و در حکومتش دادگر باشد. خدای متعال لباس و خوراک را حرام نکرده است.

وی افزود: امام در ادامه آیه ۳۲ سوره اعراف را تلاوت می‌کنند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ» و فرمودند:‌ از من قسط و عدل و دادگری بخواهید و این چنین به صوفیه یاد می‌دهد به ظاهر کسی نگاه نکنید و بعد برای آنها داستان یوسف را بیان می‌کنند: یوسف نبی(ع) که قرآن بر کارهای او صحه گذاشته است، مگر بر اریکه فرعونیان تکیه نمی‌داد و مگر لباس و پوشش او آن‌گونه نبود، اما با عدل رفتار می‌کرد. شما این را بخواهید. به پوشش کسی کاری نداشته باشید، اگر از آن خود او باشد و حقی از مردم بر گردن او نباشد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در مورد امام رضا(ع) گفته‌اند امام مایل بودند بر روی حصیر بنشینند. اهل تکیه دادن و دراز کردن پای خود نبود. موقع غذا خوردن با دیگران، غلامان و هر کس در خانه بود بر سر سفره غذا می‌نشست. می‌گویند در روز آخر عمر از اطرافیان پرسیده بود آیا مردم غذا خورده‌اند. به ایشان گفتند آنها نگران حال شما هستند. امام با حال بیماری نشستند و برای آنها غذا کشیدند و فرمودند غذا بخورید.

به گفته این محقق، امام بسیار اهل عبادت و تفکر بودند. در سه روز قرآن را همراه با تفکر در آیات ختم می‌کردند. سجده‌های طولانی داشتند و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب، امام در سجده بودند. حقی از مردم بر گردنشان نبود و برای مردم اهمیت فوق العاده‌ای قائل بودند و اگر می‌خواستند افراد زیر دست خود را صدا کنند، با احترام آنها را صدا می‌کردند و آداب را به آنها می‌آموختند.

محمدزاده ادامه داد: امام به نرمی سخن می‌گفتند و هیچگاه دیده نشده است بر سر کسی داد بزنند. کلام خود را با عطوفت و مهربانی بیان می‌کردند.

وی درباره علم و دانش امام رضا(ع) گفت: امام موسی کاظم(ع) به همه فرزندان خود فرموده بودند برادرتان علی، عالم آل محمد است، مسائل خود را از او بپرسید و آنچه به شما می‌گوید‏ نزد خود نگه دارید. حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور می نویسد: امام از جوانی در مسجد می‌نشست و فتوا می‌داد و این اذن را داشت که همراه پدر فتوا بدهد. یا در کتاب «سنن‌ابن ماجه» که از کتب معتبر اهل سنت است، نوشته شده امام علی‌بن موسی(ع) سرور بنی‌هاشم بود و ذکر می‌کند مأمون ایشان را بسیار گرامی می‌داشت و در فرصت‌های مختلف اعتراف می‌کرد که دانشمندترین و عابدترین مردم روی زمین شخص علی‌بن موسی(ع) است.

نویسنده کتاب «علی‌بن موسی، امام رضا(ع)» ادامه داد: رجاءبن ضحاک، شخصی است که به مدینه آمد تا امام را با خود به مرو بیاورد. او نقل می‌کند ما از هر شهری عبور می‌کردیم مردم به نزد علی‌بن موسی می‌آمدند و با ایشان صحبت می‌کردند و سوال‌های خود را می‌پرسیدند و ندیدم که ایشان سوالی را بی‌پاسخ بگذارد. مأمون در پاسخ او گفته بود او عالم‌ترین فرد در خاندان هاشمی است.

وی در ادامه درباره لقب ضامن آهوی امام رضا(ع) گفت: این لقب در زمان حیات امام به ایشان داده نشد، بلکه این مطلب مربوط به دوره بعد از شهادت امام رضا(ع) و دوره‌ای است که شیخ صدوق در آن زندگی می‌کند. شیخ صدوق از قول استادِ خود این ماجرا را تعریف می‌کند. استاد شیخ صدوق فردی به نام «ابوالفضل محمد بن احمد بن اسماعیل سلیطی» است. او ماجرا را برای شیخ صدوق تعریف کرده است و شیخ آن را در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) نقل کرده است: می‌گویند در زمان سامانیان، حاکم ری، از طرف شخصی به نام ابوجعفر عتبی که وزیر سامانیان است نامه‌ای دریافت می‌کند که آن را به توس ببرد و به ابومنصور محمدبن عبدالرزاق توسی بدهد. این شخص‌ حاکم توس بود. وقتی حاکم ری نامه وزیر سامانیان را به حاکم توس می‌دهد، می‌گوید قبر علی بن موسی(ع) را زیارت می‌کنم و بعد برمی‌گردم. او می‌گوید بگذار داستانی برایت تعریف کنم: در جوانی سپه سالار لشکر بودم. از شیعیان بیزار بودم و از این که از راه‌های دور به زیارت قبر کسی که مرده است می‌آمدند، متعجب بودم، آنها را آزار می‌دادم. شیعیان با وجود این آزارها از راه‌های دور به زیارت می‌آمدند. یکبار در بیابانی رفتم، آهویی دیدم، سگ خود را به دنبال آن فرستادم، آهو فرار کرد و به دخمه‌ای که سوراخی داشت پناه برد. خود به دنبال آهو رفتم، آنجا محل دفن علی بن موسی(ع) بود. دیدم «ابونصر مقری» آن‌جا دارد قرآن می‌خواند. وقتی وارد شدم آهو را ندیدم. ابونصر گفت از زمانی که اینجا نشسته‌ام آهویی ندیدم. آهو به این بارگاه آمده بود، اما کسی او را ندید. شیخ صدوق در کتاب خود می نویسد: آن فرد می‌گوید نمی‌دانم آهو از کجا به بیرون رفته است ولی با خود گفتم امامی که حیوان را پناه داده است، چطور انسان‌ها را پناه ندهد. از آن روز وقتی می‌فهمیدم شیعه‌ای به زیارت امام آمده است، به استقبالش می‌رفتم و به او احترام می‌گذاشتم.

انتهای پیام
captcha