بررسی نظریه کاشفیت آیت‌الله جوادی آملی در فصلنامه «آینه معرفت»
کد خبر: 3980575
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۰

بررسی نظریه کاشفیت آیت‌الله جوادی آملی در فصلنامه «آینه معرفت»

شصت‌و‌ششمین شماره فصلنامه «آینه معرفت» به صاحب‌امتیازی دانشگاه شهید بهشتی منتشر شد.

به گزارش ایکنا، شصت‌و‌ششمین شماره فصلنامه «آینه معرفت» به صاحب‌امتیازی دانشگاه شهید بهشتی منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «نگاه نقادانه به جایگاه علوم تجربی در نظریه کاشفیت آیت‌الله جوادی آملی»، «پیدایش کثرات از واحد از منظر آکوئیناس و ملاصدرا»، «تقریر، تبیین و ارزیابی نظریه صفات فعلی»، «پدیداری آفرینش‌های هنری بر اساس نظر نهایی در نفس شناسی صدرایی»، «تأویل در ‌اندیشه ابن عربی و ابن‌سینا»، «الهیات سلبی قاضی سعید قمی و معضل تعطیل»، «بررسی نحوه مواجهه تفسیری علامه طباطبایی و محمد شحرور با نظریه فرگشت انسان».

در چکیده مقاله «نگاه نقادانه به جایگاه علوم تجربی در نظریه کاشفیت آیت‌الله جوادی آملی» می‌خوانیم: «از مهم‌ترین مباحث مطرح شده در معارف دینی، ارتباط علم و دین است که ابتدا در غرب مطرح شد و از آن‌جا به کلام اسلامی راه یافت و اختلاف نظرات فراوانی را پدید آورد. آیت‌الله جوادی آملی به عنوان یک فقیه فیلسوف و مفسر عالیقدر قرآن در کتب مختلف خود به این بحث پرداخته‌اند، و نظریه‌ خود را با عنوان «نظریه کاشفیت» مطرح نموده‌اند. این نظریه گویای جایگاه عقل در کنار سایر ابزارهای معرفت دینی است. در این مقاله با روش «توصیف و تحلیل» ابتدا به تبیین نظریه کاشفیت و سپس به نقد آن پرداخته شده و تلاش شده علاوه بر نقد ساختار این هندسه، با تأکید بر مشترک لفظی بودن علوم تجربی، تصور ایده‌آلیستی ایشان از این علوم نقد گردد و نشان داده شود، برای درک ماهیت علوم تجربی جدید، باید به بررسی سیر تطور واقعی علوم تجربی پرداخت، تا بتوان جایگاه آن را در هندسه معرفت دینی به درستی ترسیم کرد.»

در طلیعه مقاله «پیدایش کثرات از واحد از منظر آکوئیناس و ملاصدرا» آمده است: «پیدایش کثرات از واحد، همواره از بدو شکل‌گیری فلسفه مورد توجه فلاسفه بوده است. توماس آکوئیناس و ملاصدرا نیز بر مبنای مبانی فلسفی و وجودشناختی خود، نظرات خویش را درباره آن بیان کردند. اینکه چگونه موجودات کثیر از واحد بسیط نشئت گرفته است ذهن هر دو را به خود مشغول کرده است و باید همچون دیگر فلاسفه راهی برای آن می‌یافتند. این مقاله در نظر دارد با مطالعه آثار توماس و ملاصدرا و شارحان و محققان به شیوه تحلیلی و پژوهشی، نظر دو فیلسوف را راجع به پیدایش کثرات از واحد بررسی نماید تا مشخص شود هرکدام چگونه به توجیه پیدایش کثرات از واحد می‌پردازند؟ آیا در این راه، به قاعده الواحد توجه دارند؟ موجودات کثیر چگونه از وجود برخوردار شدند؟ نخستین چیزی که از خداوند نشئت گرفت چه بود؟ یافته‌ها حاکی از آن است که توماس، با تأکید بر مسئله اراده الهی و نظریه بهره‌مندی، معتقد است معلول‌های کثیر بی‌واسطه از اراده خداوند بهره‌مند شده و وجود می‌یابند. توماس برمبنای وجودشناختی خود به انکار قاعده الواحد پرداخته است و قائلان به آن را مورد انتقاد قرار می‌دهد. اما ملاصدرا با پذیرش اصل قاعده الواحد، به ترمیم آن پرداخته و براساس مبانی فلسفی خود، طرح نوینی از آن ارئه داده است و وجود منبسط را به عنوان نخستین صادر از حق تعالی معرفی می‌کند.»

در طلیعه مقاله «بررسی نحوه مواجهه تفسیری علامه طباطبایی و محمد شحرور با نظریه فرگشت انسان» می‌خوانیم: «محمد شحرور در روشی مشابه با علامه طباطبایی بهره‌‌ زیادی از قابلیت آیات در تفسیر خود برده است. این دو مفسر از نظریات علمی جدید غافل نبوده و در تفسیر آیات قرآن کریم متعرض این نظریات هم شده‌‌اند. نظریه «انتخاب طبیعی» داروین که امروزه با عنوان «نظریه ترکیبی فرگشت» مورد پذیرش زیست‌شناسان قرار گرفته، توجه این دو مفسر را به خود جلب کرده است. ایده اصلی نظریه فرگشت یعنی خلقت تدریجی و اشتقاق موجودات زنده از نیاکانی مشترک، به یونان باستان برمی‌گردد و این ایده در کنار ایده رقیبش یعنی «ثبات انواع» پیش از نزول آیات قرآن کریم در محافل علمی مطرح بوده است. این مقاله با روش تطبیقی نحوه مواجهه تفسیری علامه ‌طباطبایی و محمد‌شحرور را با نظریه فرگشت انسان مقایسه کرده است. براساس دیدگاه علامه، ظهور نزدیک به صراحت آیات قرآن نشان می‌‌دهد که نسل انسان‌‌های کنونی به یک زوج یعنی آدم و همسرش می‌‌رسد که خود از پدر و مادری متولد نشده‌‌اند، اما علامه این برداشت را قطعی ندانسته و از امکان تأویل آیات مربوطه خبر می‌‌دهد. طباطبایی صریح‌‌ترین مستند خود را تشبیه شدن حضرت عیسی علیه‌السلام به حضرت آدم علیه‌السلام در قرآن می‌‌داند، حال آنکه به طور قطع نمی‌‌توان وجه تشبیه این دو پیامبر به یکدیگر را نداشتن پدر دانست و شواهدی تاریخی وجود دارد که دلیل این تشبیه، بشر و مخلوق بودن ایشان است. شحرور معتقد است که نظریه فرگشت با قرآن تعارضی ندارد و می‌کوشد آیات را بر اصول این نظریه تطبیق کند که این تلاش در مواردی با تکلف همراه است. او دمیدن روح در شخص آدم علیه‌السلام از میان نوع آدمی را نقطه عطفی می‌‌داند که باعث برآمدن انسان امروزین از نوع آدمی شده است. نوع آدم یا همان آدمیان بر خلاف اسلاف خود یعنی بشر گوژپشت، مستوی‌القامه بوده‌‌، بر دو پا راه می‌‌رفته‌اند و زندگی اجتماعی داشته‌‌اند.»

انتهای پیام
captcha