باور کنیم خداوند اجر محسنین را ضایع نمی‌کند
کد خبر: 3982146
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۹

باور کنیم خداوند اجر محسنین را ضایع نمی‌کند

سیدمجتبی حسینی با اشاره به آیاتی از سوره یوسف(ع) که خداوند می‌گوید اجر محسنین ضایع نمی‌شود، بیان کرد: این نکته مهمی است که باید باورمان شود که خداوند اجر محسنین را ضایع نمی‌کند، اما مشکل این است که در دل خود چنین باوری نداریم و باید این فرآیند را اصلاح کنیم.

به گزارش ایکنا؛ بیست‌ویکمین جلسه تفسیر سوره مبارکه «یوسف» شب گذشته، 13 تیرماه با سخنرانی سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر دینی، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

«وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ * قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ * وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ».

ماجرا از این قرار است که آن پادشاه گفت: یوسف(ع) را نزد من آورید و او را برای خودم می‌خواهم. زمانی که با او صحبت کرد گفت: تو از امروز نزد ما پر مُکنت و امین هستی. یوسف(ع) فهمید جایگاهی دارد و گفت: اگر من را می‌خواهید، من را به خزائن ارض بگذارید. یک نکته را باید توجه کنیم و آن اینکه، وقتی قرآن می‌گوید «ارض»؛ گاهی به معنای کره زمین است، اما مراد از آن در بخشی از آیات، سرزمین است. پس معنای ارض در قرآن یکسان نیست و یک معنای دیگر «ارض» نیز همین زمین است؛ مثلاً اگر انگشتر من از دستم بیفتد، می‌گویم به زمین افتاد و بحث سرزمین و کره زمین هم مطرح نیست و نباید برداشت اشتباه داشت. در آیات محل بحث ما، مراد سرزمین است. در ادامه یوسف(ع) گفت من آدم حفیظ و علیمی هستم و علت اینکه چنین پیشنهادی می‌دهم، جایگاهی که تو به من دادی نیست، بلکه علت این است که من حفیظ و علیم هستم.

یوسف(ع) و روندی که برای محسن‌شدن طی کرد

داستان مملو از بالا و پایین‌هایی است که یوسف(ع) دید که جزئیات آن نیز در قرآن ذکر نشده است و پس از یکسری دوران سخت، می‌رسد به اینجا که مکنت می‌یابد. اینکه می‌گوید: «کذلک»؛ یعنی این‌چنین ما یوسف(ع) را مکنت دادیم؛ به این معنا که یوسف(ع)این روند را طی کرد تا اینگونه شد. در اینجا یک پرسش نیز مطرح می‌شود و آن اینکه آیا آن روند را نیز خدا خواست یا شیطان این کار را کرد که یک مسئله است. چون شیطان بین برادران اختلاف ایجاد کرد و یک وقت است که می‌گوییم خدا این مسیر را طراحی کرده است. اما به هر حال هر طراحی که صورت گرفت، در نهایت خدا کار را به اینجا رساند.

نکته دیگر اینکه یوسف(ع) به دوست زندانی‌اش می‌گفت من را نزد پادشاه یاد کن، اما پرسش این است که اگر آن دوست زندانی یادش می‌ماند که یوسف(ع) را نزد پادشاه یاد کند، نهایتاً او را از زندان آزاد می‌کردند و در نهایت برده بود، اما در این صورت یعنی این حالت دوم است که یوسف(ع) به مکنت رسید و این یعنی باید کار را به خدا سپرد. سپس فرمود: ما از هر کسی که بخواهیم به او اجر می‌دهیم و فرمود اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم.

یکی از نکات مهم این است که باید به چه زبانی باورمان بشود که خدا اجر محسنین را ضایع نمی‌کند. ما این بخش از آیه را قبول نداریم و در عمل در دلمان چنین باوری نیست. یا یک کار خوبی نمی‌کنیم یا اگر کار خوبی بکنیم، می‌خواهیم دیگران جوابش را بدهند، یا دوست داریم یک اتفاق خوبی برای ما بیفتد و این نشان می‌دهد ما باور نداریم که خدا اجر محسنین را ضایع نمی‌کند. یوسف(ع) هم 30 سال طول کشید که به اینجا رسید و ما باید باورمان بشود که اجر محسنین ضایع نمی‌شود. حالا فردا نشد، ممکن است 30 سال دیگر بشود و باید این را قبول کرد. سپس فرمود: اجر آخرت برای کسانی که ایمان آوردند و متقی بودند، بهتر است.

باور کنیم که خدا اجر محسنین را ضایع نمی‌کند

در برخی آیات، خدا می‌گوید هنوز شما نمی‌دانید چه چیزی برای شما تدارک دیده‌ایم و این یعنی خبرهای خاصی وجود دارد. اینکه فرمود: اجر آخرت بهتر است، در این حد است که ما چیزی را حدس بزنیم و جلو برویم، اما باید باورمان شود و نکته در همین باور کردن است. تصور کنید امروز سر راه آمدید و یک بنده خدا را از این طرف خیابان به آن طرف خیابان بردید. این کار خیر است، اما از آن به بعد آرام و قرار ندارید که چه زمانی جوابش می‌آید و چند نفر تشکر می‌کنند. اما اگر محسن هستیم، باید رویه را اصلاح کنیم و قبول کنیم که خدا اجر محسن را ضایع نمی‌کند.

نکته دیگری که در آیه هست، اهمیت رسیدگی به کار مردم است و این مردم هم کسانی نبودند که همه اهل نماز شب و ... باشند و خداوند از یوسف(ع) به خاطر این مسئله تجلیل کرده است. یوسف(ع) نیز دو ویژگی مهم را مطرح می‌کند که حفیظ و علیم بودن است و خداوند همه را جزو محسن بودن او در نظر گرفت. اما سوال این است که احسان یوسف(ع) پیش از این چه بوده است و کجا کار خیری انجام داده است و کدام خیریه را تأسیس کرده یا سخنرانی مهمی داشته است؟ تنها چیزی که تا اینجا از یوسف(ع) دیدیم، یکی این بود که خواب آن دو نفر را در زندان تعبیر کرد و غیر از این چیزی از یوسف(ع) ندیدیم، مگر همین‌جا که فرمود: من این کار را بلدم و من قبول می‌کنم. بنابراین، محسن بودن به معنای تأسیس خیریه نیست و در احسان، اعتقاد بالاتر از هر چیزی است که یوسف(ع) خودش را در این مدت حفظ کرد.

در مورد گفت‌وگوی یوسف(ع) با پادشاه نیز باید بگویم: این گفت‌وگو بی‌مقدمه نبوده و وقتی به زندان آمدند و گفتند چنین خوابی دیده شده، یکسری شروط گذاشت و افراد را آماده کرد، اما اگر این‌ها را مطرح نمی‌کرد، خودش را خفیف کرده بود و با حساب و کتاب و رعایت قواعدی به این جایگاه رسید و یوسف(ع) مشاور و محرم اسرار آن پادشاه شد. این نکته نیز مهم است که جامعه آن روز، ابراهیم(ع)، اسحاق(ع) و حتی یعقوب(ع) را می‌شناخت و یوسف(ع) خیلی راحت می‌توانست بگوید من نوه ابراهیم(ع) هستم و ... و پادشاه نیز بخواهد از آقازادگی او استفاده کند، اما اینطور نیست و در آیه چنین اشاره‌ای نشده است و درست است بعداٌ به پدرانش اشاره می‌کند، اما این آیات مربوط به مواردی است که یوسف(ع) دارد با اهل خودش یا خدا حرف می‌زند، اما در بیرون این را نمی‌گوید. توجه کنید که یوسف(ع) 30 سال به صورت برده زندگی کرد، اما صدایش درنیامد که پسر ابراهیم(ع) است و اینها جزو محسن بودنش است.

انتهای پیام
captcha