به گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، محقق و مؤلف عاشورایی شب گذشته، ۲۵ مردادماه همزمان با شب هشتم محرم در برنامه مؤسسه فرهنگی هنری عاشورا، گفت: حیا سازه دیگر زندگی نشاطآور و شیرین از نگاه حضرت اباعبدالله(ع) است. روایت شیرینی در اینباره وجود دارد که خداوند وقتی آدم را آفرید در مقابل نگاه آدم شش نمود یا شش مجسمه قرار داد و فرمود: سه مجسمه از این بین نماد زیبایی هستند؛ یکی سر زیبا داشت، یکی چشم زیبا و سومی قلب زیبا داشت. بعد فرمود آنکه سر زیبایی دارد، تفکر است، آنکه چشم زیبا دارد، حیا است و آنکه قلب زیبا دارد، مهربانی است. آنکه اندیشه در سر، حیا در چشم و مهربانی در قلب داشته باشد، زندگی زیبا خواهد داشت.
وی ادامه داد: سه مجسمه دیگر این چنین در روایت معرفی شدند: یکی سر زشت داشت، یکی چشم نازیبا و یکی قلب نازیبا داشت و فرمود آنکه سر زشت دارد، تکبر است. آنکه چشم نازیبا دارد، طمع و آزمندی است و آنکه قلب نازیبا دارد، حسد است. این سه زشتی، زندگی انسان را تهدید میکند. اگر کسی زیست نازیبا داشته باشد، سری متکبرانه، چشمی آزمندانه و حسد در دل دارد. پس خودبزرگبینی، آزمندی و رشکورزی، آفتهای زندگی انسان هستند و زیبایی را از زندگی او میگیرند.
این محقق عاشورایی در ادامه درباره حیا، گفت: چشم بیحیا و بیآزرم، چند نشانه دارد. اولین نشانهاش این است که دائم به زندگی دیگران سرک میکشد: فلانی چقدر اموال دارد؟ چقدر پول در حساب بانکیاش دارد؟ از چه راهی خانه خرید؟ هیچ وقت از این دست سؤالات از دیگران نپرسید. در زبان روایات به این قبیل سؤالات «ما لایعنیک» گفته میشود، یعنی آنچه به تو مربوط نیست، از دیگران نپرس و در آن دخالت نکن.
نویسنده کتاب «خانه و خانواده آرمانی بر اساس آموزههای عاشورا»، ادامه داد: چشم حیامند، چشمی نیست که فقط به نامحرم نگاه نمیکند، بلکه اولین جلوه بیحیایی، سرک کشیدن به زندگی دیگران و کاویدن پنهانهای زندگی دیگران است. ما گاهی نسبت به خدا هم بیحیایی میکنیم و ممکن است از خداوند چیزی بخواهیم که به نفع ما نیست. خداوند در آیه 101 سوره مائده میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناک مىكند مپرسيد و اگر هنگامى كه قرآن نازل مى شود درباره آنها سؤال كنيد براى شما روشن مىشود خدا از آن پرسشهاى بیجا گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است»؛ برای مثال کسانی از قدرتهای کیهانی و نیروهای غیبی بهرهگیری میکنند. ممکن است در مقابل این قدرتها کنجکاوی ما را رها نکند و ما هم بخواهیم از این نیروها بهرهگیری کنیم. مثلا برخی با جن ارتباط برقرار میکنند و عدهای با شنیدن این موضوع کنجکاو میشوند. باید بدانیم این نوع ارتباطها بسیار برای زندگی انسان مشکلساز است.
وی در ادامه با بیان اینکه برای هیچ کدام ما خوب نیست، امور پنهان دیگران را بدانیم، گفت: سرک کشیدن در این امور، روابط افراد را به هم میریزد. برای مثال بیاجازه تلفن همسر یا فرزند خود را برداریم. ما حق نداریم چنین کنیم. سرک کشیدن به یادداشتها و عکسهای دیگران بیاجازه آنها، بیحیایی است. یا جستجوی اموال دیگران و کنجکاوی کردن درباره این مسئله که آنها چقدر پول دارند، حتی اگر فرزند نسبت به پدر و یا همسر نسبت به همسر باشد باز هم بیحیایی محسوب میشود.
سنگری افزود: به لقمه دیگران هم نباید نگاه کنیم. به لقمه همسر و فرزندان خود هم نگاه نکنید. به کسی که در حال غذا خوردن نگاه نکنید. اینکه بر سر سفره به دیگران میگوییم چیزی نخوردهاید، یعنی من از اول غذا خوردن، نگاهم به شما بود.
این استاد دانشگاه گفت: یکی دیگر از جلوههای بیحیایی این است که چیزی درباره کسی بشنویم و بیتحقیق آن را برای دیگران بازگو کنیم یا بفرستیم. اگر بعدها، فهمیدید این مطلب درست نبود، مگر میشود آبروی رفته را بازگرداند؟
وی بیان کرد: گاهی بیحیایی در نگاه نکردن، است. برای مثال با کسی صحبت میکنیم، اما او سر در تلفن همراهش دارد. این کار عین بیاحترامی به دیگران است. بیحیایی نسبت به غذا هم داریم؛ اینکه در هنگام غذا خوردن، حرف بزنیم. خداوند گفته است وقتی غذا میخورید، چشمتان به غذا باشد، به غذایتان نظر کنید. از غذا لذت ببرید. برای همین گفتهاند در تاریکی غذا نخورید. بنابراین همانطور که میبینید گستره مسئله بیحیایی، کل قلمرو زندگی آدم را در برمیگیرد.
سنگری در ادامه درباره خاستگاه و منشأ بیحیایی، گفت: در روایتی آمده است: «َقُوَّةُ الْحَيَاءِ مِنَ الْحُزْنِ وَ الْخَوْفِ»: حیا به دو مسئله برمیگردد؛ اول اینکه فرد نگرانی دارد که یک روز باید به خدا جواب بدهد و خوف دارد که در پیشگاه خداوند است. در روایت میخوانیم: «الحياء مسكن الخشية». کسی که حیا دارد آرامش درونی پیدا میکند. افراد بیحیا زندگیشان به طور دائم مشوش است و در اضطراب به سر میبرند.
نویسنده کتاب «آیینه دارن آفتاب» ادامه داد: حیا به پنج دسته تقسیم شده است: یک نوع حیا، حیا از گناه است. انسان باید بتواند خویشتندار باشد. در هنگام ارتکاب گناه از خود بپرسد نکند در این لحظه بمیرم؟ چه تضمینی وجود دارد در این لحظه نمیرم؟ نوع دیگر حیا، حیا از تقصیر است، به این معنی که انسان شرم کند کاری انجام دهد که نشاندهنده قصور و کوتاهی او باشد. نوع دیگر حیای کرامت است؛ اینکه عزت الهی مانع ارتکاب عملی شود که خلاف رضای الهی باشد. فرد با خود فکر میکند خداوند این همه به من نعمت داده است، چگونه گناه کنم؟ حیای دیگر، حیای هیبت است؛ یعنی هیبت و سطوت الهی مقابل نگاهم باشد و با خود بگویم اگر این خطا را کردم خداوند بعدا چه معاملهای با من خواهد کرد؟ ممکن است چه رنجهای بزرگی برای من اتفاق بیفتد؟
سنگری در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه حیا در برخی موارد مذموم و ناپسند است، گفت: حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: هیچ از شما نباید هنگامی که چیزی را نمیدانید، از پرسیدن درباره آن شرم کند. شرم از سؤال پرسیدن، حیای احمقانهای است. اینکه فرد سؤال دارد، در تشویش به سر میبرد، اما سؤال خود را نمیپرسد. در کربلا، حبیب بن مظاهر درباره عالم ذر و آفرینش از حضرت اباعبدالله(ع) سؤالهایی میپرسد. در زندگی انسانهای بزرگ، سؤال پرسیدن زیاد است. علی بن مهزیار، گاه در خدمت امام زانو میزند، اعتقادات خود را به امام عرضه میدارد و سؤال میکند آیا من درست فکر میکنم؟ اهل سؤال باشید، اما سوال دقیق. سؤال خود را با افراد صاحبنظر و آگاه در میان بگذارید. خودتان به سؤالات خود، پاسخ ندهید. تا میتوانید تجربهاندوزی کنید. از یاد گرفتن خجالت نکشید، حتی اگر از افراد کم سن و سال باشد. ما یادگیری در خواب هم داریم. ما افرادی داریم که سؤالات خود را در خواب از بزرگان پرسیدهاند.
وی ادامه داد: در روایات داریم حیا، اولین پله برای کسی است که میخواهد در راه خدا قدم بگذارد. امیرالمؤمنین(ع) توصیه میکنند وقتی میخواهید یک مسئول یا کارگزار انتخاب کنید، فردی که بیحیا باشد انتخاب نکنید.
به گفته این محقق عاشورایی، یکی دیگر از نشانههای بیحیایی زیاد حرف زدن است. پرحرفی انسان را به بیحیایی میکشاند؛ چون افرادی که پرحرفی میکنند، خطای آنها زیاد میشود و وقتی خطای آنها زیاد شد، حیای آنها از بین میرود. نماد حیا در کربلا حضرت اباالفضل(ع) است. در روایات میخوانیم حضرت وقتی کودک بودند، روزی حضرت امیرمؤمنان ایشان را در کنار خود مینشانند و میفرمایند: «قل واحد»: بگو یک. حضرت میگویند: «واحد». امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «قل اثنان»: بگو دو. حضرت اباالفضل(ع) پاسخ دادند: پدر جان حیا میکنم با زبانی که یک گفتهام، دو بگویم.
سنگری گفت: با زبانی که با آن حق میگوییم، حرف بد نزنیم و شرک نگوییم. من این نکته را برای دوستان مداح و ذاکر گفتهام که با این زبانی که با آن از «حسین(ع)» و «عباس(ع)» میگویید، بد نگویید. این حنجره عبورگاه چنین نامهایی است با آن کسی را تحقیر نکنید، آبروی دیگران را در معرض تهدید قرار ندهید. با زبانی که با آن قرآن میخوانید، بد نگویید. مراقبتهای این چنینی در حوزه حیا معنا میشوند.
انتهای پیام