به گزارش ایکنا، برنامه شب گذشته، برنامه «سوره» با موضوع «عالمان اموی» از شبکه چهارم سیما پخش شد. در این برنامه حجتالاسلام احمد رهدار، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) به ایراد سخن پرداخت.
متن سخنان رهدار را در ادامه میخوانید؛
سه دسته از عالمان را باید از یکدیگر تفکیک کنیم؛ اینها به لحاظ دوره و نقش متفاوت بودند اما در عین حال گویی دارند یک پروژه را تکمیل میکنند. یک دسته از عالمان افرادی هستند که چهبسا به لحاظ زمانی پیش از بنیامیه بودند اما اثر علمی آنها مستقیماً پایههای مشروعیت بنیامیه را تعیین میکند و حتی فرایندهای حرکت آنها را معین میکند که اینها یک دسته هستند. یک دسته از این علما در زمان بنیامیه هستند که مسئولیت و اعتبار دارند. دسته سومی هم داریم که شاید قرنها پس از بنیامیه بودند اما گویی که بنای فکری آنها بنیامیه است و نمونه مثالی حکومت اسلامی در ذهن آنها بنیامیه است و بنیامیه حکومت ایدهآل آنها است و اینها به این الگو امتداد تاریخی دادهاند.
مسئله نسبت عالمان و حکومت بنیامیه را زمانی میتوانیم بحث کنیم که از هر سه اینها حرف بزنیم. جریان عالمان دینی که پیش از بنیامیه بودند و نظریهپردازی آنها زمینهساز تکوین دولت بنیامیه و تثبیت ساختار قدرت آنها شده، عالمانی هستند که به جریان یهودی و کعبالاحبار معروف هستند. اینها خیلی هم پیش از بنیامیه نیستند.
در جریان برادران اهل سنت، خط اصلی تاریخی اهل سنت و مشخصاً بنیامیه خط عثمان است و نه خط ابوبکر و عمر. ابوبکر و عمر در زمان حیات خود قداست داشتند و بعداً هم این قداست امتداد یافت و باید توجه کنیم که در صدر اسلام، میراث پیامبر خاتم(ص) نیز اندک نبوده و روزی که ایشان از دنیا رفتند هشتاد صحابی از ایشان باقی مانده بود. حال در این جامعه شخصیتهای یهودی جلو میافتند که باید این مسئله مورد کاوش قرار بگیرد. این مسئله در نیمه دوم حکومت خلیفه دوم مطرح شد. پیش از آن اتفاقی افتاده که برای مدیریت آن این صحنه را رقم میزند. آن اتفاق این بود که با رحلت پیامبر خاتم(ص) و بحثهای فتوحات اسلامی، پای خیلی از اقوام دیگر به عمق جهان عرب اسلامی باز شد. همچنین در درون جامعه اسلامی نیز اتفاقاتی میافتاد که ویژه بود، اما مجموعه ظرفیت حاکمان؛ یعنی خلیفه اول و دوم و اطرافیانشان به اندازهای نبود که بتوانند مسائل غامض را حل کنند و قضاوت صحیحی را داشته باشند.
صحابیان عالم جزو حلقه اطراف حاکمان نبودند و میدانستند که خطایی رخ داده اما جسارت قیام را نداشتند اما در دستگاه هم وارد نشدند. حال توجه کنید که شش ماهی که از حکومت خلیفه اول گذشت امام علی(ع) بیعت کرد و مراجعتها به امام(ع) زیاد شد. خلیفه دوم یک مسئلهای را مطرح میکند و میگوید آیندگان در مورد ما چه قضاوتهایی میکنند؟ چون برای هر مسئلهای همه سراغ علی(ع) میروند و این برای اعتبار ما خوب نیست. بنابراین خلیفه دوم پیشنهادی داد و ثمرهاش در دوره خلیفه سوم خودش را نشان داد. پیشنهاد این بود که در مدینه یهودیان باسوادی داریم که با اینها معامله میکنیم و میگوییم با شما معامله میکنیم و حتی اگر اسلام شما نفاقی هم باشد، مهم نیست و آنچه برای ما مهم است اینکه شما در میدان علی(ع) نباشید.
اما آن زمان هفده نفر بودند که به یهودیان خیلی باسواد معروف بودند. همچنین توجه کنید در جامعهای که فرهنگ عمومی بدوی بوده، یک کمسواد هم خودش محور است و لازم نیست که این افراد سطحشان خیلی بالا باشد، اما این افراد یهودی، از جامعه بدوی حجاز آن روز جلوتر بودند، ولی از عالمان اسلامی بالاتر نبودند. بنابراین صحابه پیامبر(ص) آگاهانه به انزوا رفتند و در دورهای امام علی(ع) محل رجوع میشود و بعد خلفا برای کنار زدن امام(ع) به سراغ عالمان یهودی رفتند.
این جریان علمای یهودی یا کعبالاحبار دو مأموریت داشتند؛ مأموریت اول به رغم اینکه تیزتر بود نگرفت و مأموریت دومشان که تیزتر نبود گرفت. مأموریت اول این بود که اینها بیایند و در خصوص روایاتی که خاص پنج تن آل عبا است، بدل بسازند. کاری به جایی رسید که یک کسی مانند فخر رازی میآید و در ماجرای لیلةالمبیت میگوید اینجا احتمالاتی است که چه کسی به جای پیامبر(ص) خوابیده و میگوید یک احتمال ابن ملجم مرادی است که اصلاً ابن ملجم برای این دوره نیست و در این زمان ابن ملجم یک کودک 10 ساله بوده است. بنابراین اینها تصمیم گرفتند روایات خاص اهل بیت(ع) را مبتذل کنند.
اما این روایات در آن زمان و پس از آن مورد توجه قرار نگرفت و امروز حتی علمای اهل سنت و عقلای آنها نیز این روایات را نمیپذیرند؛ چون با عقل جور درنمیآید. از طرفی یک ضعفی در درون این روایات بود و نکته دیگر قداست خط اهل بیت(ع) بود که در بین مخالفینشان نیز به قدری بالا بود که با تحریف محرفان نیز نمیشد بر سیره آنها زنگاری نشاند.
اما مأموریت دوم که از قضا گرفته و آن مأموریت بیش از هر جای دیگری به درد دولت بنیامیه خورده و این دولت نیز به نحو عالی توانسته از سرمایه این مأموریت استفاده کند تا خود را تثبیت کند، عبارت از جعل روایات غیرسیاسی اعتقادی است. روایاتی از این دست که خدا چطور است و آسمانها را چطور خلق کرده یا معاد چطور است یا آدم و حوا چطور بودند و ... . اینها روایاتی است که مورد توجه ما نیز قرار گرفته است. اینها به نام اسرائیلیات شناخته میشوند و یک دینداری و جهانشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی و فرجامشناسی یهودی را تثبیت کرده است.
در حقیقت، جریان کعبالاحبار سپهر اعتقادی اهل سنت را به نحوی جهت ندادند که فرزندان این مسلمین بتوانند در برابر فرزندان یهودیان قیام کنند و بهترین مؤید من نیز تاریخ مواجهه دولتهای سنی در قبال مسئله اسرائیل است. الآن بیش از 70 سال است که اسرائیل ظهور کرده اما فقط جریانهای شیعی با آنها مخالفت کرده و فقط یک جمال عبدالناصر بود که علیه اسرائیل حرف زد اما مسئلهاش با اسرائیل این بود که چرا عربها را تحت فشار قرار میدهید و بحثش مسلمانان نبود. اردوغان نیز ادعاهای زیادی دارد اما دو دهه است که متحد اسرائیل است.
انتهای پیام