جشنواره فیلم کوتاه تهران امسال در حالی برگزار شد که هنوز محدودیتهای کرونایی اجازه برگزاری آن را به صورت قبل و با حضور همه اهالی مربوطه نمیداد و همین موضوع بهانهای برای انتخاب حضوری و غیرحضوری برخی منتقدان و اهالی رسانه شد درحالیکه چهرههای نامربوطی با فیلم کوتاه حضور داشتند که صرفاً برای هیاهوی بسیار برای هیچ دعوت شده بودند.
صرف نظر از برخی سوء مدیریتها در مدیریت تولید فیلم کوتاه که تعریف آن از پایه غلط است و در کشور ما محلی برای کسب تجربه و آزمون و خطاست، باید دید که تولید فیلم کوتاه آن هم با این کیفیت و ساختار نامنظم و غیراصولی به چه دردی میخورد که برای آن بودجههای زیادی مثل برگزاری همین جشنواره مذکور صرف میشود.
باید توجه داشت که بسیاری از کارگردانان مطرح جهان در عرصه فیلم کوتاه هستند که هرگز فیلم بلند نساختهاند و این موضوع در ادبیات نیز مصداق دارد و قبل از اختراع سینما نیز بوده است. ادگار آلن پو و او.هنری و بسیاری دیگر را به دلیل داستانهای کوتاهی که نوشتهاند میشناسند درحالیکه هوگو، دیکنز، لندن و نظایر آنها را با رمان میشناسند. بماند که این میان برخی از استعدادها نظیر همینگوی در هر دو زمینه هم موفق بودهاند اما لزوماً راهیابی به رماننویسی به شرط داستان کوتاه نویسی نبوده است.
در زمینه فیلم کوتاه هم ابتدا باید محل عرضه آن را آفرید و بعد نسبت به حمایت از تولید اقدام کرد. تلویزیون که با این گونه سینمایی بیگانه است. در سینماها هم چند ماهی قبل از فیلم بلند یک فیلم کوتاه پخش میکردند که موفق نبود و فراموش شد. میماند جشنوارهها که متأسفانه جای اینکه ویترین تولیدات فیلم کوتاه باشند تبدیل به محل نمایش عملکرد و تبلیغ مدیران شدهاند و نمونه آن همین شو-آف فیلم کوتاه تهران است که ثمری برای فیلمسازان و دولت و هنر کشور ندارد و به محل جذب زورکی به مدد سلبریتیها تبدیل شده است.
امید است که با تغییرات محسوس در سازمان سینمایی، مسئولان مربوطه فکری هم به حال نزار فیلم کوتاه و برگزاری جشنوارههای مربوطه به صورت کارشناسانه فکری کنند و نگاه مستقل و مفیدی در سیاستگذاریها به آن داشته باشند.