مروری بر وقایع صلح امام حسن(ع) / آثار ترک جنگ با بنی‌امیه
کد خبر: 4009115
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۶

مروری بر وقایع صلح امام حسن(ع) / آثار ترک جنگ با بنی‌امیه

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در سالروز امضای قرارداد ترک جنگ امام حسن(ع) به مرور وقایع صلح امام حسن(ع)، تبیین دلایل و آثار و نتایج آن پرداخت.

سعید طاووسی‌ مسرور عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی

سعید طاووسی‌مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر حوزه دین به مناسبت 25 ربیع‌الاول، سالروز امضای قرارداد ترک جنگ امام حسن(ع) در گفت‌وگو با ایکنا از خوزستان، گفت: پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن مجتبی(ع) با وصیت پدر و بیعت عمومی مردم شهرهای مختلف جهان اسلام به خلافت رسیدند. امامت حضرت، الهی است و نیازی به بیعت مردم ندارد، اما خلافت ایشان از این جهت که به مقبولیت عمومی نیاز دارد، با بیعت عمومی انجام شد. در این میان تنها بیعت بصره به طول انجامید و تنها جایی که بیعت را نپذیرفت، شام و ممالکی بود که به دست معاویه افتاده بود.

وی بیان کرد: بنابراین سیاست حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ صفین این بود که مجدداً به جنگ معاویه بروند، چراکه تا این کانون انحراف از بین نرود، امور سامان پیدا نمی‌کند و بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، امام مجتبی(ع) نیز مسیر جنگ با معاویه را در پیش گرفتند، اما شرایط به‌گونه مناسبی در ادامه کار پیش نرفت، جبهه امام مجتبی(ع) سستی کردند، دو دستگی‌هایی به وجود آمد و حتی امام با ضربت شمشیری که به پای ایشان اصابت می‌کند، در میدان جنگ ترور می‌شوند که پس از یک یا دو ماه، بهبود پیدا می‌کنند.

این پژوهشگر ادامه داد: به رغم اینکه کوفیان برای جنگ جدید با معاویه آماده شده بودند، نهایتاً معاویه از سیاست شایعه‌پراکنی استفاده می‌کند که امام حسن(ع) را مایل به صلح نشان دهد، در حالی که امام حسن(ع) هیچ‌وقت پیشنهاد صلح به معاویه ندادند. وضعیت آشفته‌ای در سپاه امام حسن مجتبی(ع) پیش آمده بود. خود امام نیز زخمی شده بودند و امکان ادامه جنگ برای حضرت وجود نداشت (اگر امکان آن بود، حضرت ادامه می‌دادند). در نهایت این معاویه بود که پیشنهاد صلح را مطرح کرد.

طاووسی افزود: در ابتدا معاویه، متن صلح‌نامه را تنظیم می‌کند که حضرت آن را پاره می‌کند. علتش این بود که در آن متن قید شده بود که خراج شهر داراب فارس و همین طور بیت‌المال کوفه در اختیار حسن‌بن علی (ع) خواهد بود. این یک حربه بود که از طریق تبلیغات اعلام کنند امام مجتبی(ع) کسی است که در قبال پول، صلح کرد. لذا حضرت این صلح‌نامه را پاره می‌کنند و خود متنی را تنظیم می‌کنند که به امضای طرفین می‌رسد.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: یکی از شواهد اینکه امام شروط مالی را نپذیرفتند این است که سلیمان بن صُرد که از اصحاب حضرت بود (و بعدها رهبر توابین می‌شود) به امام مجتبی (ع) اعتراض می‌کند و می‌گوید: حال که صلح کردی، در قبال آن پول می‌گرفتی. امام می‌فرماید اگر قرار بود پولی دریافت کنیم، راحت‌تر آن را به دست می‌آوردیم و نیازی به جنگ نبود.

این استاد دانشگاه گفت: متنی که امام مجتبی(ع) برای صلح‌نامه تنظیم کردند، خوشبختانه در برخی منابع شیعی و سنی مثل کتاب «الفتوح» ابن اعثم کوفی، «انساب الاشراف» بلاذری و کتاب «مناقب» از ابن شهر آشوب و ... به یادگار مانده است. این متن در دو محور است: 1- معاویه حق تعیین جانشین ندارد. چون معلوم بود معاویه به دنبال سلطنتی و موروثی کردن خلافت است و فرزند نالایق خود را به ولایت‌عهدی منصوب می‌کند. 2- امنیت همه مسلمانان و به طور خاص شیعیان و علویان حفظ شود. در صلح‌نامه روی این موارد تأکید شده است که به امیرالمؤمنین(ع) اهانت نشود. به شیعیان ایشان فشاری وارد نشود و مورد تهدید قرار نگیرند. این اصول اساسی صلح‌نامه است که در چنین ایامی منعقد شد.

این پژوهشگر دینی بیان کرد: وقتی معاویه جایگاه خلافت را به دست گرفت، به دلیل تظاهری که داشت، برای مردم شفاف نبود که خلافت او نامشروع است یا او فردی فاسد است. او ظواهر شریعت را رعایت می‌کرد. امام مجتبی(ع) با وجود یاران کم و رفتار متظاهرانه معاویه، در ادامه امامت خود علیه معاویه قیامی نمی‌کنند و امکان آن را نداشتند. در ادامه معاویه، نسبت به عهدی که با امام بست، ‌بی‌وفایی می‌کند، به مفاد آن عمل نمی‌کند و فرزندش یزید را به عنوان جانشین تعیین می‌کند. این اتفاق بعد از شهادت امام مجتبی(ع) رخ می‌دهد.

وی توضیح داد: امام مجتبی(ع) در سال 50 هجری به شهادت رسید و تعیین یزید به ولایت‌عهدی در سال 56 است. معاویه به اصول دیگر صلح‌نامه هم وفادار نماند و توسط حاکمان فاسدی که در کوفه به کار گماشت، به شیعیان ظلم کرد و خون و خونریزی به راه انداخت.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: امامت امام حسین(ع) هم با ده سال پایانی خلافت معاویه، همزمان بود و ایشان هم روش برادر خود را ادامه می‌دهند. نکته مهمی که در اینجا باید گفت این است که این صلح به معنی آشتی و رفاقت نیست؛ این صلح آتش بس است و به معنای تأیید معاویه و ترک مبارزه نیست. بعد از انعقاد صلح‌نامه، نوع مبارزه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تغییر کرد و تبدیل به مبارزه فرهنگی شد که در اصطلاح به آن «مبارزه منفی» می‌گویند که مبارزه مخفیانه،‌ همراه با کادرسازی و تبلیغ مکتب با سپر تقیه است. مبارزه منفی در برابر مبارزه مثبت است که به آن مبارزه مسلحانه گفته می‌شود. مذهب زیدیه بعد از عاشورا مبارزه مثبت را ادامه دادند و گفتند ما در هر حال باید قیام کنیم، اما ائمه (ع) روش امام مجتبی(ع)، یعنی مبارزه منفی را ادامه دادند؛ به عبارتی تمام ائمه(ع) در حال مبارزه بودند و به همین دلیل به شهادت رسیدند.

وی خاطرنشان کرد: بنابراین، امام حسین(ع) هم روش برادر خود را ادامه دادند، به جز در مقطع محدودی که دوره حکومت یزید بود، چون یزید شرایط خاصی داشت و به صورت علنی دست به کارهایی می‌زد که موجب وهن مقام خلافت بود، لذا امام حسین(ع) علیه او قیام کردند. جالب است که امام مجتبی(ع) شش ماه خلافت کردند و به صلح منتهی شد و امام حسین(ع) شش ماه قیام کردند و به شهادت ایشان منتهی شد. این دو مقطع شش ماهه، دوره‌های مهمی در تاریخ ائمه(ع) است. سایر ائمه معصومین(ع) از امام سجاد(ع) تا اما حسن عسکری(ع) هم به روش امام حسن(ع) عمل کردند.

طاووسی در توضیح اینکه چرا امام مجتبی(ع) صلح را قبول کردند، گفت: یک دلیل پذیرش صلح، سستی جبهه خودی، خیانت و آشفتگی سپاه امام در اثر شایعه‌پراکنی معاویه است که یک سوی قضیه بود. از سوی دیگر، حفظ امام واجب است؛ حتی بر خود امام، مگر اینکه مصلحت قوی‌تری باشد که در آن زمان نبود، برخلاف عاشورا. دلیل سوم این است که‌ حفظ شیعه در آن زمان موضوعیت داشت؛ یعنی اگر امام جنگ را ادامه می‌دادند خود و خاندانشان شهید می‌شدند، بنابراین تشیع از بین می‌رفت. در این صورت جنگ فایده‌ای نداشت و معاویه اعلام می‌کرد من به این جبهه غلبه کردم، ‌به آنها پیشنهاد صلح دادم، ولی اینها خواهان جنگ بودند.

 وی ادامه داد: بنابراین امام مجتبی(ع) می‌خواستند شیعه را حفظ کنند، کما اینکه در برخی روایات آمده است فردی به نام سفیان بن ابی لیلی به امام گفت: «السلام علیک یا مذل المومنین» (سلام بر تو ای کسی که مومنان را خوار کردی). بعد حضرت به او فرمود: می‌خواستم تو و امثال تو زنده بمانید. آن فرد در اثر این صحبت امام، توبه می‌کند و به حلقه یاران امام بر می‌گردد.

این پژوهشگر افزود: مسأله دیگر این است که تکلیف جنگ بر دوش مردم است، یعنی رهبر دستور می‌دهد و هدایت می‌کند و کسانی که در خط مقدم می‌جنگند، بدون شک مردم هستند. لذا اگر به هر دلیلی مردم نخواهند ادامه بدهند، اجبار افراد به جنگ تأثیری ندارد. ثانیاً اینکه ائمه(ع) ما اهل اجبار بر این امور حساس نبودند و فرق امامان ما با سلاطین همین است که امام هدایت می‌کند و زمینه را فراهم می‌کند، ولی آنجا که مردم به دنبال چیزهای دیگری هستند، ‌اجبار مطلوب نیست.

وی گفت: در روایتی از امام مجتبی(ع) نقل شده است که مضمون آن چنین است که ایشان به مردم رو کردند و فرمودند: دو راه پیش روی ما است، اگر عزت می‌خواهید ـ اگر چه نیروی ما کم است ـ با نیروی ایمان جنگ را ادامه می‌دهیم، اما اگر دنیا را می‌خواهید، صلح کنید. آنها نیز در پاسخ فریاد زدند: «البقیه، البقیه» یعنی می‌خواهیم زنده بمانیم. لذا حضرت صلح را پذیرفتند.

وی درباره آثار و برکات صلح امام حسن(ع) گفت: بقای مکتب اهل بیت(ع) و حتی قیام کربلا از صلح امام حسن(ع) به دست می‌آید. به همین دلیل است که امام حسن(ع) در روایتی که جوینی در «فرائد الصمتین» نقل کرده‌ است، فرمودند: کاری که انجام دادم از آنچه خورشید بر آن می‌تابد، ‌با ارزش‌تر است. همین حدیث در منابع شیعه از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمودند: «کاری که امام مجتبی(ع) انجام دادند از آنچه خورشید بر آن می‌تابد بارزش‌تر است» و این به دلیل برکاتی چون حفظ شیعه و اتفاقات مبارکی مثل مکتب صادقین و سایر دستاوردهای ائمه(ع) است.

انتهای پیام
captcha