قرآن حاصل برخورد حقیقتی الهی با فهم انسان است
کد خبر: 4012533
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۶
فرهاد شفتی مدعی شد:

قرآن حاصل برخورد حقیقتی الهی با فهم انسان است

فرهاد شفتی، پژوهشگر قرآن تاکید کرد: پیامبران(ص) آنقدر تبلیغ می‌کردند تا حقیقت برای مخاطبانشان روشن روشن شود لذا مخاطبان آنها دو دسته می‌شدند، سیاه و سفید؛ کافران، سیاه و مؤمنان، سفید بنابراین مؤمن و کافر در آن اتمسفر مفهوم داشت ولی امروز اتمسفر حاکم سایه روشن و خاکستری است بنابراین امروز چیزی به عنوان کافر نداریم.

فرهاد شفتیبه گزارش ایکنا، فرهاد شفتی، پژوهشگر قرآن 21 آبان ماه در دومین نشست علمی «مخاطب قرآن کیست؟» گفت: در جلسه قبل گفته شد که قرآن سه دسته مخاطب دارد؛ یعنی مخاطب خاص مستقیم، مخاطب خاص غیرمستقیم مانند مسلمین بعد از دوران پیامبر(ص) و دسته سوم همه انسان‌ها و دعوی من این است که مخاطب اصلی قرآن، گروه اول هستند و شاهد بنده هم این است که خطابات و منظور قرآن در آیات زیادی، محلی است و هدف اولیه قرآن هم محلی بوده است.

وی با اشاره به نظم عمیق مفهومی در آیات قرآن به داستان خلقت از منظر قرآن پرداخت و افزود: در سوره مبارکه «ص» وقتی خداوند به ابلیس گفت که بر آدم سجده کن او استکبار ورزید و تکبر کرد و کان من الکافرین؛ یعنی تکبر کرد و جزء کافرین شد؛ در سوره زمر در آیه 59 هم در مورد جهنمیان فرموده است: بَلَى قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۵۹﴾ در این آیه هم فرمول رابطه بین استکبار و کافر شدن تکرار  شده است؛ در داستان نوح هم به این مسئله اشاره شده و از قول نوح فرموده است که خدایا من هرقدر تبلیغ کنم فایده ندارد، این قوم انگشت در گوششان می‌گذارند تا حرف مرا نشنود و در نهایت فرمود که استکبار می‌ورزند. در سوره مدثر هم بیان شده «ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَر»؛ پشت کرد و استکبار ورزید. پس بین تکبر و کفر و عذاب جهنم از منظر قرآن رابطه وجود دارد که در آیات متعدد مورد اشاره قرار گرفته است از جمله؛ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ.

بعد از پیامبر(ص) هیچ کسی را نمی‌توان کافر نامید

شفتی تصریح کرد: مراد  قرآن از تکبر، تکبری نیست که ما در کلام روزانه خود از آن استفاده می‌کنیم بلکه منظور چیزی فراتر است و آن اینکه انسان حق را نپذیرد نه به خاطر اینکه به گوشش نرسیده و قانع نشده است بلکه از روی تکبر نمی‌پذیرد یعنی یا حرف حق را شنیده و منکر است و یا حاضر به شنیدن آن نیست. براین اساس می‌توان مدعی شد که مشرکین و اهل کتاب از روی استکبار و تکبر پیام پیامبر اسلام را نپذیرفتند و هر کدام به شکلی؛ در مورد اهل کتاب آیه آمده که شما می‌دانید و یا شما او را مانند فرزندان خودتان می‌شناسید یعنی حق را فهمیده‌اند و نمی‌خواهند آن را بپذیرند؛ در مورد مشرکین هم عمدتا بر قلب مریض آنها تاکید کرده است یعنی انکار آنها از روی فسق و فجور و قلب بیمارشان است. بر مبنای فهم من پس از زمان پیامبر(ص) به هیچ کسی نمی‌توانیم کافر بگوییم بلکه می‌توانیم بگوییم مسلمان و غیر مسلمان.

این پژوهشگر قرآن در بخش دوم سخنانش با اشاره به چند مشاهده کلان قرآنی که در محتوای بسیاری از آیات وجود دارد، بیان کرد: درست که پیامبر(ص) برای رحمت و ذکر مبعوث شده است ولی تعبیر انذار هم در قرآن به عنوان هدف بعثت و نزول قرآن ذکر شده است؛ قرآن کریم فرموده است: وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا..؛ در آیه دیگری هم هدف ارسال پیامبر(ص) را بشارت و انذار بیان کرده است. مشاهده کلان دیگر در آیات قرآن، نزول عذاب الهی به دنبال نادیده گرفتن انذار پیامبران از سوی اقوام آنان است؛ مشاهده سوم اشاره قرآن به عذاب دنیوی و اخروی است، در آیه 34 رعد فرمود: لَهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ ﴿۳۴﴾. در آیه 74 سوره توبه هم به این مضمون اشاره شده است. برخی مفسران برخی عذاب‌های وعده داده شده در قرآن را صرفا به عذاب دنیوی تعبیر کرده‌اند.

شفتی تصریح کرد: در قرآن 11 مرتبه به پیامبر(ص) فرموده صبر کن وعده ما خواهد آمد و در مواردی مراد، صبر کردن تا آمدن عذاب دنیوی است؛ مثلا در آیه‌ 48 قلم فرود: فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ. امین احسن که مفسر قرآن است گفته عذاب دنیوی دو نوع است یا عذاب طبیعی و یا به دست یاران پیامبر(ص). وی معتقد است وقتی یاران پیامبر(ص) زیاد باشند این عذاب می‌تواند توسط آنان صورت بگیرد به همین دلیل در بین پیامبران، داستان موسی(ع) و دستور جنگ به آنان زیاد است زیرا پیروانش زیاد بودند.

وی اضافه کرد: مشاهده دیگر در آیات قرآن، ایجاد زمینه برای امتحان تا مؤمنین از غیر مؤمنین جدا شوند و در نهایت مؤمنان مشمول پیروزی شوند و وعده خدا به ارث بردن زمین برای صالحان و مؤمنان است. در آیه 21 مجادله فرموده است: كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ یعنی پیروزی من و پیامبرم وعده قطعی است.

تعمیم اتمسفر سیاه و سفید صدر اسلام به امروز ممنوع

شفتی در نتیجه‌گیری از بخش دوم اظهار کرد: برای هر امتی رسولی وجود دارد که وقتی بیاید بین آنها قضاوت شده و ظلمی هم رخ نخواهد داد. آن‌طور که بنده می‌فهمم قرآن یک روایت خاص از سنت خود در ادیان ابراهیمی دارد؛ برمبنای این روایت خدا رسولانی را برای امتها فرستاد تا مردم را به عذاب انذار دهند و آنها آنقدر تبلیغ می‌کردند تا حقیقت برای مخاطبانشان روشن روشن شود لذا مخاطبان دو دسته می‌شدند، سیاه و سفید؛ کافران، سیاه و مؤمنان، سفید. چون کافران از روی استکبار، حقیقت را رد کردند و یا نخواستند بشنوند. این رسول آنقدر حقیقت را روشن کرده که می‌تواند شهادت بدهد دسته‌ای حرف مرا قبول نکردند و بنابر روایت قرآن بعد از این اتفاق عذاب دنیوی برای کفار آن دوره فرود می‌آید و وقتی کفار از بین رفتند مؤمنان جای آنها را می‌گیرند و در آن سرزمین به خوبی زندگی می‌کنند. پس هدف اولیه قرآن اتمام حجت برای مخاطبان مستقیم خود بوده است.

وی در نتیجه‌گیری از این بحث مدعی شد: همه احکام اهل کتاب و حتی احکام فقهی در موقعیت سیاه و سفید شدن زمان پیامبر(ص) جاری است؛ مثلا حکم فقهی داریم که کافر ارث نمی‌برد و شهادت او پذیرفته نیست، برای آمرزش کفار دعا نکنید؛ برخی این احکام را به همه دورانها از جمله امروز تعمیم می‌دهند ولی بنابر تحلیل بنده، همه اینها برای دوره پیامبر(ص) و زمانی است که صحنه حق  و باطل، سیاه و سفید و کاملا روشن است و آن اهل کتاب، از روی تکبر سخن پیامبر(ص) را نمی‌پذیرد. اینکه فرموده اهل کتاب را ولی خود قرار ندهید منظور برای دوره پیامبر(ص) است. عدم توجه به این موضوع، سبب می‌شود تا  سرزمین‌های غیر اسلامی را دارالحرب بنامیم و حتی برخی فتاوای خاصی هم صادر می‌شود و این نتیجه تعمیم شرایط صدر اسلام بر امروز است.

وی افزود: الان برای توجیه برخی احکام فقهی که نسبت به غیرمسملین خشن است می‌گوییم چون این احکام موجب خدشه وارد کردن به اسلام است از آن صرفنظر می‌کنیم یعنی اگر مخفیانه بتوانیم اعمال خشونت کنیم ایرادی ندارد و این نتیجه تعمیم اتمسفر سیاه و سفید دوره پیامبر(ص) به امروز است؛ امروز اتمسفر سایه روشن حاکم است و کافری نداریم.

شفتی با اشاره به تعبیر «نزول قرآن از بالا به پایین»، بیان کرد: من بیشتر در مورد نزول وحی معتقد به از پایین آغاز شدن به بالا هستم؛ یعنی حضرت محمد(ص) باید به غار حرا می‌رفت تا به جایی برسد که وحی بر او نازل شود البته اصراری ندارم که همه چیز را زمینی کنم. ما در جهان ناسوتی زندگی می‌کنیم و اگر مدعی شویم ذات هر حقیقتی مانند خدا را می‌دانیم اصل آن را زیر سؤال برده‌ایم؛ من هیچ معتقد به خدای متشخص و نامتشخصی را نمی‌شناسم که بگوید ما کاملا او را درک می‌کنیم. خدای نا متشخص و متشخص از نظر من خدای نامشخصی است که ما حقیقت او را نمی‌دانیم؛ اگر راز را با آن امر متعالی عجین نکنیم و آن را قابل درک بدانیم آن حقیقت را زیر سؤال برده‌ایم یعنی باید رمزآلود باشد تا متعالی باشد.

شفتی در پاسخ به این پرسش که قرآن به چه درد ما می‌خورد، تصریح کرد: قرآن یادآوری برای خوبتر بودن است و نه خوب بودن. 

قرآن محصول برخورد حقیقتی الهی با فهم انسان است

وی همچنین در پاسخ به این پرسش که محلی دانستن قرآن، تقویت‌کننده تجربه نبوی بودن قرآن نیست؟ مدعی شد: قرآن آیا تجربه‌ی نبوی است؟ آیا رویای نبوی است؟ آیا کلام محمد است؟ آیا ... . اولین بار کسی که این بحث را مطرح کرد فضل الرحمن بود ... حداقل در بین معاصرین ... و اینگونه مطرح کرد.

انتهای پیام
captcha