ناکارآمدی فقه موجود در توضیح روابط مسئله‌های اجتماعی
کد خبر: 4017186
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۴
علی محمدی بیان کرد:

ناکارآمدی فقه موجود در توضیح روابط مسئله‌های اجتماعی

علی محمدی، رئیس اندیشکده معنا ضمن اشاره به ضرورت تحول در فقاهت تصریح کرد: ناکارآمدی فقه موجود در توضیح روابط مسئله‌های اجتماعی حال حاضر، ناکارآمدی نسبت به مسئله‌ای به نام ساختارها و نظامات اجتماعی و ناکافی بودن در مدیریت تحولات اجتماعی، ضرورت تحول در فقه را ایجاد می‌کند.

حجت الاسلام علی محمدی

به گزارش ایکنا، نشست «مناسبات جریان‌های فقهی با پیشرفت اجتماعی» با سخنرانی حجج اسلام علی محمدی، رئیس اندیشکده معنا و سیدمحمود موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و مهدی سلطانی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) عصر امروز در دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد.

در ابتدای نشست علی محمدی اظهار کرد: بحث ما ناظر به بررسی نسبت رویکردهای موجود با ماجرای پیشرفت اجتماعی است. از حدود دویست سال قبل و در مواجهه با جریان تمدنی غرب، تحولاتی در داخل کشور شکل گرفت. در رابطه با آن تحولات سه نحو موضع‌گیری اتفاق افتاد. یک موضع، موضعی بود که این تحولات را قبول نداشت و تلاش داشت فرآیند تحولات را با تحول جهانی غرب منطبق کند. این جریان معروف به جریان روشن‌فکری است. بیت‌الغزل و خمیرمایه این جریان لزوم انطباق با تحول جهانی است، این دستور کار ما نیست. در مقابل، یک عده تلاش کردند بر اساس موقعیتی که دارند خوبی‌ها و بدی‌های غرب را ذکر کنند و بگویند این بخش تمدن غرب را می‌خواهیم این بخش را نمی‌خواهیم. نماد این جریان، جریان دربار است که فنون را می‌خواست و اقدام به تاسیس دارالفنون کرد ولی نظام سیاسی غرب را نمی‌خواست. این جریان هم مدنظر من نیستم.

وی افزود: جریان بعدی جریان کسانی است که دغدغه دینی داشتند و معتقد بودند اگر قرار است چیزی را از غرب اخذ کنیم اول باید ببینیم دینی هست یا نه، اگر دینی است اخذ کنیم. دغدغه ما از زمان مشروطه این بوده که کدام بخش تمدن غرب با احکام شرعی سازگار است و کدام بخش سازگار نیست. در واقع دعواهای زمان مشروطه ناشی از اختلاف سر این موضوع بود. میرزای نایینی معتقد بود نظام مشروطه در نسبت با نظام استبدادی فساد کمتری دارد ولی شیخ فضل‌الله معتقد بود باید همین حکومت را حذف کرد و در برابر غرب مقاومت کرد. من اسم این جریان را جریان تکامل‌گرا گذاشتم.

دهه پنجم انقلاب دهه تقابل گفتمان پیشرفت و توسعه است

پژوهشگر فقه اظهار کرد: در خصوص مسئله پیشرفت و اینکه چرا پیشرفت مهم است به نظر می‌رسد در فضای جمهوری اسلامی، ده سال اول دهه درگیری بین جریان چپ و راست بود. دو دهه بعد زمان تقابل دو جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا بود. دهه چهارم دهه تقابل گفتمان سازش و مقاومت بود. به نظر می‌رسد دهه پیش روی ما تقابل سر مسئله پیشرفت و توسعه است.

وی افزود: حضرت آقا از اواخر دهه هفتاد که طرح بحث ایده تمدنی را مطرح می‌کند، همه بحث‌ها را سر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌برد و می‌گوید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، طرح جمهوری اسلامی برای مقابله با برنامه هزاره سوم و جهانی‌سازی است. بعد شاخصه‌های آن را تبیین می‌کند و نشان می‌دهد تفاوت پیشرفت و توسعه در کجا است. سال 88 صراحتا اعلام می‌کند دیگر از لفظ توسعه استفاده نمی‌کنم. ایشان تا قبل از آن تعبیر توسعه اسلامی و توسعه غربی را به کار می‌برد ولی سال 88 گفت دیگر از لفظ توسعه استفاده نمی‌کنم. ایشان همزمان دو راهبرد مشارکت نخبگان در طراحی نقشه و اجتماعی‌سازی را در این حوزه جلو برده است. ایشان سال 91 اعلام می‌کند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نقطه تجمیع تمام دغدغه‌های من است.

علی محمدی ادامه داد: وقتی دویست سال جامعه ما با تمدن غربی مواجه شد، آرام آرام کسانی گفتند مواجهه با این مداخله غرب نیازمند تحول در فقاهت است، یعنی باید تحول اجتماعی را به طرح تحول دانش فقه برسانیم. اولین کسانی که در این زمینه ایده روشنی داشتند مربوط به سال 1340 به بعد بود. استاد مرتضی مطهری در مقالات خود پیشنهادهایی در این زمینه مطرح می‌کند که اگر جریان اجتهاد بخواهد مسئله ثابت و متغیر را درست ببیند، صرفا نباید متغیر را به احکام سلطانی برساند بلکه باید در درون فرآیند اجتهاد تحولاتی ایجاد کرد. در همان دوره شهید صدر هم عملا برای ارتقای تفقه پیشنهاداتی ذکر می‌کند.

وی ادامه داد: برای تبیین ضرورت فرآیند تحول دینی که باید در جامعه شکل بگیرد سه تقریر وجود دارد که سه طرح فقهی را اقتضا می‌کند. هر کدام از این سه تلقی یک دال مرکزی دارد. این سه تلقی عبارتند از ضرورت برآمده از مسائل اجتماعی، ضرورت برآمده از تکامل مبانی نظری، ضرورت برآمده از فرصت تاریخی.

ناکارآمدی فقه موجود در توضیح روابط مسئله‌های اجتماعی

وی در ادامه گفت: در بحث ضرورت برآمده از مسائل اجتماعی، سه بیان برای فهم مسئله‌ای که در جامعه اتفاق می‌افتد و ضرورت تحول فقه در آن راستا را ایجاب می‌کند وجود دارد. این سه بیان عبارتند از: ناکارآمدی فقه موجود در توضیح روابط مسئله‌های اجتماعی حال حاضر، ناکارآمدی فقه موجود نسبت به مسئله‌ای به نام ساختارها و نظامات اجتماعی، ناکافی بودن فقه موجود در مدیریت تحولات اجتماعی.

در ادامه نشست حجت‌الاسلام موسوی به نقد سخنان محمدی پرداخت و اظهار کرد: نقد من ناظر به فرمایش اخیر ایشان درباره بحث ضرورت‌ها بود. وقتی ما می‌خواهیم تحلیل مضمونی کنیم روش خاصی دارد که کاملا استاندارد است. اول باید از میان فرمایشات کلیدواژه انتخاب کنیم، بعد آن را به کلیدواژه مشترک تبدیل کنیم. اگر به فرمایشات شما نگاه کنیم می‌بینیم بر اساس سخنان شما فقه سنتی چهار اشکال اساسی دارد. یک؛ نگاه فردی به دین، یعنی نگاه اجتماعی به دین نداریم. این اولین مشکل است که ضرورت اینکه فقه را کامل کنیم نشان می‌دهد. مشکل دوم نگاه بخشی به دین است. مشکل سوم نگاه غیر تمدنی به دین و مشکل چهارم نگاه غیر حکومتی به دین است. این چهار اشکال ایجاب می‌کند فقه را متکامل کنیم. اگر مباحث شما ذیل این چهار عنوان قرار گیرد هر کدام جای خودش را پیدا خواهد کرد. نتیجه حرف شما این است که ما دنبال فقه دارای نظام با رویکرد حکومتی و تمدن‌سازی هستیم. این اشکال محتوایی بود، اشکال روشی هم این است که اولویت‌های ما در این ارائه مشخص نیست، سطح ورود ما مشخص نیست، کاربرد آن روشن نیست.

انتهای پیام
captcha