ابن سینا حکمت و عرفان ایرانی را احیا کرد / پیوند عقل و عرفان از سوی شیخ‌الرئیس
کد خبر: 4019473
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۱
استاد دانشگاه علامه طباطبایی:

ابن سینا حکمت و عرفان ایرانی را احیا کرد / پیوند عقل و عرفان از سوی شیخ‌الرئیس

اصغر دادبه، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با تأکید بر احیای هویت ایرانی اصیل و عالمانه، با معرفی بزرگانی چون ابن‌سینا، فارابی، حافظ و سعدی و ... تصریح کرد: ابن سینا حکمت و عرفان ایرانی را احیا کرد و جوانان ما باید با بیان‌های خوب، جوانان را متوجه هویت ملی بکنند؛ اینکه داستان‌ها و اساطیر تکرار می‌شوند، برای این است که بدانید که بوده‌اید و که هستید و این وظیفه امروز ما هست.  

اصغر دادبهبه گزارش ایکنا، اصغر دادبه، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، 17 آذرماه در نشست علمی «ابن سینا و هویت ملی»، گفت: به طور کلی تمام بزرگان علم و ادب به نوعی سهمی جدی در هویت ملی دارند و اگر چنین نبود، چه ربطی به ما داشتند و ممکن بود بگوییم علم جهانی است، اما دانشمندانی که در این سرزمین زیستند و می‌زیند، در هویت آن نقش داشته و دارند.

وی افزود: تفکر فلسفی مثل هنر تحت تأثیر شرایط سیاسی، اجتماعی و تربیتی فیلسوف و دانشمند و هنرمند و متفکر است، اگر ابن سینا در شهر و کشوری دیگر و فضای تربیتی دیگری می‌زیست، ابن سینایی که الان است نبود، او خودش زندگینامه خود را نوشت و ما نحوه تربیت او و جایگاه پدر و مادر او را از این زندگینامه می‌فهمیم؛ پدر او در یک ده زندگی کرد و همسرش را از آنجا گرفت و در دربار سامانی هم حضور داشت، یعنی دانشمندان و بزرگان آن روز، دهاقین و روستاییان و خرده مالک بودند و ابن سینا در فضایی ایرانی و ملی تربیت شد.

دادبه بیان کرد: ایرانیان در چهار سده نخستین کار بزرگی کردند. در سده اول، دانشمندان ایرانی لب فرو نبسته و سکوت نکرده بودند، بلکه حرف‌هایشان را می‌زدند، ولی ثبت و ضبط نشده است؛ در این دو قرن، فرهنگ ایران به جهانی که امروز اسلامی است، منتقل شد و در این دو قرن منابع بسیار مهمی ترجمه شد.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: به هر حال چند اتفاق یعنی انتقال فرهنگی و طبعاً انتقال فلسفه و حکمت و تفکر ایرانی و زمینه‌سازی برای بازشناسی حکمت ملی در دو قرن اولیه به تدریج ایجاد شد تا در قرن چهارم موجب رشد ایران شد و در این دوره ابن سینا، و فارابی و دیگران پدید آمدند.

وی با تأکید بر اهمیت توجه به زبان ملی و هویت ایرانی بیان کرد: قرن چهارم قرن طلایی در جهان اسلام و ایران است. از نیمه قرن دوم یونانیات هم پیوسته به ایرانیات وارد شد و معلم ثانی و ارسطوی ثانی ظهور کردند. اینها را عرض می‌کنم، چون برخی می‌گفتند که عرفان، واکنش قوم آریایی در برابر قوم سامی است. البته ممکن است عرفان این نقش را هم ایفا کرده باشد، ولی قطعا این طور نیست.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: چرا ابن سینای ارسطویی اینگونه به سمت حکمت اشراقی و مشرقی آن هم بیش از سهروردی پیش رفت، این ریشه در هویت ملی ایرانیان داشت. کسی که آن‌قدر ارسطویی بوده که وقتی به آثار افلاطون برخورد کرد، فرمود «بضاعت او مزجاة است» با اینکه از میراث ارسطو بهره می‌برد، ولی ناگهان افلاطونی می‌شود، افلاطونی که ایرانی است.

پیوند عقل و عرفان از سوی ابن سینا

دادبه با بیان اینکه اگر بدانیم و به جد دنبال کنیم که افلاطون میراث‌دار فرهنگ ایران بود، آن وقت سهم و نقش ما در فرهنگ جهانی بیشتر نمودار خواهد شد، تصریح کرد: ابن سینا در منطق المشرقیین انتقاد کرده که چرا برخی فکر کرده‌اند فلسفه و منطق و علم و دانش فقط در یونان است، بلکه در ایران هم هست. اینکه او به دربار سامانی رفت و در کتابخانه آن مطالعه کرد و گفت کتبی دیدم که در عمرم ندیده بودم، همه نشان از تغییر رویه ابن سینا دارد؛ یعنی او عقل را با عرفان درآمیخت.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: کسی که شفا نوشته، اشارات را می‌نویسد، اولین کسی است که عرفان را تئوریزه و تعریف کرد و برای آن 9 مقام و نمط تبیین کرد و اثر او در جهان‌بینی عرفانی درجه یک است. او از عقل ارسطویی که عقل در آن همه‌کاره است، به سمتی می‌رود که عقل باید عرفان بیاموزد. در متدولوژی ایرانی عقل باید شهود و تزکیه را هم یاد بگیرد. این را باید درست به جوانان یاد بدهیم. اول باید خوب استدلال و برهان را فرابگیرند و بعد سراغ عرفان بروند که سهروردی هم آن را بیان و بر آن تأکید کرده است.

دادبه افزود: ابن سینای عقلی‌مآب از تزکیه و عرفان اشراقی حرف می‌زند، رسالة العشق که تحت تأثیر افلاطون بوده، مایه‌های ارسطویی هم در خود دارد. او از سریان عشق در تمام موجودات سخن به میان آورده است، همان که در شعر حافظ آمده «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد/ این تعبیر شاعرانه سریان عشق به همه عالم است».

استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: از نگاه ابن سینا، تجربه زیبایی موجب تزکیه باطن است. اگر کسی مرض نداشته باشد؛ افلاطون چنین گفته که مگر چنین نیست که عشق در عالم زیبایی می‌آفریند. به نظر بنده سعدی مسلماً ابن سینا خوانده که در اشعارش تجلی یافته است؛ او گفته است: «که گفت در رخ زیبا حلال نیست نظر/ حلال نیست که بر دوستان حرام کنند/ز من بپرس که فتوی دهم به مذهب عشق/نظر به روی تو شاید که بر دوام کنند».

وی با بیان اینکه برخی بر شاهدبازی سعدی و حافظ و مولوی ایراد می‌گیرند، اضافه کرد: در هر جریانی، حقه‌باز وجود دارد، همانطور که ما می‌گوییم، اسلام به ذات خود عیبی ندارد و هر چه هست از مسلمانی ما هست. مسئله شاهدبازی هم که بیان می‌شود، چشم‌چرانی نیست و اگر این باشد، سعدی و حافظ از آن بیرون نمی‌آید، زیرا آدم بزرگ نمی‌تواند با لهو و لعب بزرگ شود.

دادبه گفت: منطق المشرقیین و حکمة المشرقیین و کار بزرگ ابن سینا در اشارات، برخی موجود است و برخی از بین رفته است و نشان می‌دهد ابن سینا بی‌جهت بزرگ نشده است، بلکه کارهای بزرگ کرده است.

دیدگاه فلاسفه بزرگ در مورد روح

وی با بیان اینکه دو نظریه در مورد نفخ روح وجود دارد، تصریح کرد: افلاطون گفته روح، ازلی و ابدی است و خدا به تعداد ابدان، روح تولید کرده است. ارسطو به نظریه حدوث ارواح معتقد است؛ یعنی روح ازلی نیست، بلکه عقل، کارخانه تولید روح است، یعنی در رحم مادر و جنینی، روح به بدن انسان حلول می‌کند. ملاصدرا هم همین را بیان کرده، ولی روح او بسیار مادی و در اثر حرکت جوهری ایجاد می‌شود، ولی ابن سینا چرخش ملی افلاطونی کرده است، گرچه حداقل اگر در نظر او تردید باشد، بین این دو نظریه را گرفته است.

وی تأکید کرد: تغییر رویکرد به عرفان از سوی ابن سینا ساده به نظر می‌رسد، اما به نظر من بنیاد هویتی دارد. وقتی او به دربار سلطان محمود دعوت شد، نرفت. دربار او در قیاس با دربارهای دیگر مانند رفتن به آمریکا یا ارمنستان است. او فرار کرد و به جایی رفت که هم شیعه بودند و هم علاقه به زبان فارسی داشتند(گرگان، همدان و ...) و دانشنامه علایی و رساله‌های طبی را نوشت و تا پایان عمر هم آنجا بود؛ پدر و برادر او اسماعیلیه بودند، اسماعیلیان بسیار روشنفکر و فرهنگی بودند و در دربار سامانیان حضور داشتند. ابن سینا با جهان‌بینی خشک و قشری سلطان محمود نتوانست کنار بیاید و به جایی رفت که رسالات فارسی را نوشت و وزارت را هم قبول کرد و این حرکت هم آشکار است که حرکتی ملی‌گرایانه بوده است.

دادبه بیان کرد: ابن سینا دقیقاً چونان فردوسی که در جهت بازسازی هویت ملی حرکت کرد. او هم چنین کرد و او ضلع سوم هویت ملی یعنی حکمت ملی را قبل از سهروردی احیا کرد تا اینکه شیخ اشراق ادامه دهد و او تأکید کرده که ابن سینا زمینه این کار را فراهم کرد.

دادبه تأکید کرد: جوانان ما باید با بیان‌های خوب جوانان را متوجه هویت ملی بکنند؛ اینکه داستان‌ها و اساطیر تکرار می‌شوند برای این است که بدانید که بوده‌اید و که هستید و این وظیفه امروز ما هست.

انتهای پیام
captcha