به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «رابطه نهاد علم و دین؛ تجارب جهانی» امروز شنبه 27 آذرماه از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد. عبدالله توکلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
بنده رابطه نهاد علم و دین از منظر مدیریت دولتی را مورد بحث و بررسی قرار میدهم. البته جمع حاضر حاصل تجربه زیسته همکاری نهاد علم و دین هستند و شاید اگر پژوهشی درباره تجربه همین افراد صورت گیرد ابعاد موضوع به خوبی مشخص میشود. نکته دیگر اینکه انواع صور، تعامل و همکاری که بین نهاد علم و دین متصور است قابل گفتوگو و شرح و بسط، حداقل در دو ساحت علم و دین و نهاد علم و دین است که اگر اینها را تفکیک کنیم شاید آورده مناسبتری داشته باشیم چراکه یک حوزه مربوط به مسائل معرفتی و یک حوزه مربوط به مسائل نهادی است. در این صورت ممکن است برخی از تجارب ما از قسم اول و برخی از قسم دوم باشند. نکته دیگر اینکه تعریفی از نهاد علم و تعریفی از نهاد دین لازم است ارائه شود.
اهمیت تعریف مدل و چهارچوب
وقتی میخواهیم تعاملات و همکاریها را تحلیل کنیم به چهارچوب و مدلی نیاز داریم که کار ما را تسهیل و نقد این بحث را ممکن کند چراکه اگر بدون چهارچوب وارد شویم ممکن است هدف خود را به خوبی محقق نکنیم. چهارچوب نظری سه شاخکی ابداعی مرحوم دکتر حسین میرزایی اهرنجانی چهارچوب مناسبی برای بررسی رابطه نهاد علم و دین در سه ساحت زمینه، محتوا و ساختار است. وقتی از ساحت ساختار سخن میگوییم منظور ما جنبههای سختافزارانه سیستم و مواردی است که به انسجام و تفکیک عناصر داخلی آن سیستم اشاره میکند و وقتی از محتوا سخن میگوییم منظور ما جنبههای نرم و انسانی است. زمینه نیز هر آن چیزی است که در محیط بر این سیستم تأثیر میگذارد.
اگر بخواهیم مثالهایی برای هرکدام از این ساحتها بزنیم مثلا در حوزه زمینه میتوانیم به ارزشها، عقاید، نمادها، اصول، باورها و امثالهم اشاره کنیم. در حوزه ساختار نیز با قوانین و مقررات، برنامهها، نظام تصمیمگیری و امثالهم سر و کار داریم. در زمینه محتوا نیز بحثهای رفتاری همانند انگیزه و تعهد را مورد واکاوی قرار میدهیم. بنابراین وقتی وارد بحث تعامل و همکاری نهاد علم و دین میشویم میتوانیم یک ماتریس از انواع و صور تعامل که تعامل نهادی و معرفتی است در ستونهایی از محتوا، ساختار و زمینه داشته باشیم.
رابطه علم و دین در حوزه مدیریت
در زمینه بحثهای مدیریتی، دانیل رن و همکاران کتابی دارند که تفکر و اندیشه مدیریت را مورد بحث قرار دادهاند و تحلیل کردهاند که چگونه میشود از حوزه فرهنگ وارد شد و بحثهای مدیریتی را با توجه به فرهنگ سامان داد. اگر دین را در حوزه فرهنگ به خوبی تبیین کنیم مخصوصاً در فضای مدیریت دولتی قابلیت کارایی بالایی دارد. یکی دیگر از متفکران علم مدیریت سؤال میکند که اگر ایمان را به عنوان تجربه زیسته در نظر بگیریم چگونه میتوانیم تئوریهای مدیریت را در این دنیا که هشتاد درصد آنها متدین به یکی از ادیان و مذاهب هستند تسری دهیم. اساتید یکی از دانشگاههای انگلستان نیز مقالهای درباره تعامل دین و مدیریت دولتی دارند که همین موضوع را مورد تأکید قرار دادهاند.
در تجارب زیسته تعامل نهاد علم و دین نمونههای زیادی در زیست بوم ایران و در دنیا نیز وجود دارد. سیر تطور تاریخی این دو نیز نشان میدهد که از هم منفک نبودهاند بلکه درباره همکاریهای نهاد علم و دین نمونههای زیادی وجود دارد که در قالب نهادی یکپارچه عمل کردهاند و نهادی همانند پژوهشگاه حوزه و دانشگاه متکفل وظایف هر دو نهاد شده است.
وقتی به سیر تطور تئوریهای مدیریت نگاه میکنیم به این نتیجه میرسیم که تعامل و همکاری این دو نهاد با سه رویکرد پرداخته شده که یکی رویکرد غیر مستقیم است یعنی کسانیکه وارد این بحث شدهاند به همکاری محتوایی و نهادی این دو به صورت غیرمستقیم پرداختهاند و مهمترین اتفاقی که در اینجا رخ داده، این بوده که از حوزه ارزشها ورود پیدا کردهاند. از متفکران مسلمان در ایران که در این زمینه کار کردهاند شاخصترین آیتالله مصباح یزدی هستند که در مقالهای که چند دهه قبل منتشر کردند به این موضوع پرداختند و در کتاب «پیشنیازهای مدیریت اسلامی» نیز با همین رویکرد دینی به بررسی علم مدیریت پرداختهاند.
سه جریان اصلی در مطالعات علم مدیریت
بیشتر مطالعات در حوزه علم مدیریت در کشورهای غربی اتفاق افتاده است و عمدتاً آثار نگاشته شده در زمینه ارتباط ایمان دینی و مدیریت دولتی است. البته این جریان اصلی نیست و دو جریان دیگر هم وجود دارند اما ادبیات این بخش نوظهور است و در کشورهای غربی و در حال توسعه نیز رگههایی از آن قابل ملاحظه است. در این زمینه بحث شده که یکی از دلایل تغییر در تئوریهای مدیریت دولتی تغییر در ارزشهاست. ماکس وبر در بحث بوروکراسی به خوبی به این بحث پرداخته است. دومین بحث از حوزه ارزشها فراتر رفته و به حوزه فرهنگ پرداخته شده است. سومین حوزهای که میتوان صحبت کرد مربوط به کسانی است که رابطه تئوریهای مدیریت دولتی با ادیان مختلف همانند اسلام، مسیحیت، یهودیت و کنفوسیوس را بررسی کردهاند که بیشترین سهم مطالعات مربوط به رابطه اسلام و مدیریت عمومی است.
در ارزیابی که از این مطالعات میشود میتوان گفت آن چیزی که رگه غالب است بیشتر یک رویکرد کلان و از منظر علوم سیاسی به این مطالعات است. البته حوزه مدیریت دولتی بینارشتهای است و در مطالعهای در دانشگاه تهران از 42 قلمرو مختلف در مدیریت دولتی سخن به میان آمده است بنابراین غیرطبیعی نیست که این علم رنگ و بوی دیگر رشتهها را هم داشته باشد.
انتهای پیام