کانت دین طبیعی و رفتار اخلاقی با دیگران را کافی می‌داند
کد خبر: 4024124
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۳
سیدموسی اکرمی بیان کرد:

کانت دین طبیعی و رفتار اخلاقی با دیگران را کافی می‌داند

سیدموسی اکرمی ضمن اشاره به نسبت دین و عقل در اندیشه کانت اظهار کرد: از دید کانت دین طبیعی که بر رفتار اخلاقی با دیگران تاکید دارد برای جلب رضایت الهی کافی است و نیاز به اقلام متافیزیکی دیگری نداریم.

سیدامیر اکرمی

به گزارش ایکنا، سومین روز از مدرسه زمستانی فلسفه دین با عنوان «آینده فلسفه دین و امکانات پیش رو» صبح امروز، هفتم دی‌ماه به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

سیدامیر اکرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست به توضیح درباره نگاه کانت به دین پرداخت.

گزیده سخنان او را می‌خوانید؛
کانت سه دوره دارد و آن سه دوره عبارت است از؛ اندیشه‌های قبل از دوره نقادی، اندیشه‌های دوره نقادی و آثاری که پس از درگذشت او منتشر شده است و خود کانت بر نوشتن و تنظیم آنها نظارت نداشته است. ما با این دسته تفکر در مورد کانت روبرو هستیم و سازگار کردن آنها با هم امر مهمی است که موضوع سخن من نیست. من فقط به این سه دوره اشاره می‌کنم و نتیجه‌گیری می‌کنم.

در دوره اول خدا برای کانت موجودی است که قائم بالذات است و به نوعی وجود خداوند مورد پذیرش قرار می‌گیرد و حتی به سمت اثبات عقلانی وجود او گام‌هایی برمی‌دارد، البته استدلال وجودی برای اثبات وجود خدا را رد می‌کند ولی در صفات خدا تامل می‌کند و از درون آن مفهوم موجود قائم بالذات را به دست می‌آورد.

در دوره دوم کار مهم کانت عبارت است از اینکه از هر نوع تلاشی برای جا دادن دین در محدود عقل نظری دست بشوید و دین را در قلمرو عقل عملی وارد کند و برایش جایگاه پیدا کند.

دیدگاه کانت درباره برهان نظم

او در مقدمه کتاب نقد عقل محض می‌گوید تاکید بر حدود معرفت به معنای این است که برای ایمان جا باز کنیم. در اینجا نیاز به باور به خدا در خدمت اخلاق قرار می‌گیرد. از اینجا به بعد کانت همواره از جایگاه دین در عقل عملی سخن می‌گوید. او برهان وجودی را نقد می‌کند، برهان جهان‌شناختی را نقد می‌کند. کانت در این مرحله با نوعی برهان نظم که اسم آن را برهان فیزیکی الهیاتی می‌گذارد همدلی می‌کند ولی در نهایت اعلام می‌کند اگر این برهان توانایی داشته باشد توانایی‌اش در این حد است که ما را به یک خالق یا نویسنده عاقل از طبیعت برساند، این کجا و خالق بی‌کران که در ادیان مورد تاکید است کجا. برای عبور از نویسنده حکیم جهان به خالق بی‌کران نیاز به برهان وجودی داریم که آن هم قابل دفاع نیست.

من در اینجا به اهم آنچه کانت در کتاب «دین در محدوده‌های عقل» بیان کرده است اشاره می‌کنم. در پیشگفتار کتاب دغدغه کانت این است اخلاق چگونه به دین راه می‌برد. او در اینجا ضرورت‌هایی را می‌یابد و بیشتر به دنبال این است که نشان دهد عقاید فلسفی خالص دینی با محتوای ایمان تاریخی که مشخصا به معنای دین مسیحیت است چه ارتباطی برقرار می‌کند. کل چهار بخش این کتاب روی یک موضوع خاص متمرکز می‌شود. کانت به دنبال این است نشان دهد ارتباط عقل علمی و دین تاریخی مسیحیت چگونه است و مسئله مهمی که مورد توجه کانت است بحث شر است. بخش دوم کتاب عمدتا متمرکز بر نقش مسیح در رستگاری و امکان نوعی توجیه عقلانی آن است. کانت در این بخش تصریح می‌کند فهم عقلانی آموزه تجسد پذیرفتی نیست. از نظر او اینکه مسیح کفاره گناهان دیگران شود به لحاظ عقل علمی هم امر نامفهوم و غیر قابل پذیرشی است و آن را با ملاحظات عقل عملی ناسازگار می‌بیند.

بخش سوم کتاب به سویه‌های نهادی برمی‌گردد و اینکه آیا می‌توانیم یک کلیسا و نهاد دینی جهان‌شمول داشته باشیم. در این قسمت مسئله معاد و سازگاری آنها با عقل عملی مورد توجه است. بخش بعدی کتاب کلیسا‌شناسی است و اینکه بر اساس کلیسای جهان‌شمول، جامعه اخلاقی قابل دستیابی هست یا نه. از دید کانت دین طبیعی که بر رفتار اخلاقی با دیگران تاکید دارد برای جلب رضایت الهی کافی است و نیاز به اقلام متافیزیکی دیگری نداریم. کانت معتقد است امکان اموری همانند معجزات، راز‌های دینی و ... را نمی‌شود مورد مناقشه قرار داد ولی ضرورتی برای پذیرش آنها نداریم و همان دین طبیعی کار انسان مومن را به سامان می‌رساند. البته او برای دخالت خدا در جهان جاهایی باز می‌کند و این امکان را نفی نمی‌کند اما معتقد است به لحاظ معرفتی در وضعیتی نیستیم که به نحو مشخص مصادیق خاص دخالت خداوند را در جهان نشان دهیم.

تاکید کانت بر محدوده عقل نظری در نسبت با دین

به نحو کلی کانت بر محدوده‌های عقل نظری درباره دین تاکید می‌کند و آن را در عقل علمی قرار می‌دهد و متفکران پس از خودش را در یک موضع بسیار حساس و خطیری قرار می‌دهد. پس از او متفکرانی که درباره نسبت دین و عقل اندیشیدند نتوانستند از اهمیت اندیشه‌های کانت فارغ شوند. یا باید آنها را می‌پذیرفتند یا با آنها مخالفت می‌کردند یا در چارچوب تفکر او اصلاحاتی را انجام می‌دادند.

نقدی که درباره اندیشه کانت و نسبتی که بین عقل و دین برقرار می‌کند وارد است این است که کانت وجود خداوند را به عنوان اصل موضوعه‌ای در عقل علمی و در ضرورت‌های اخلاقی می‌بینید. بنابراین توجهش به خدا و دین توجه نظری است. در عین اینکه از زاویه ضرورت‌های اخلاقی به دین نگاه می‌کند همچنان خدا برایش اصل موضوعه است و باید وجودش را فرض کنیم. البته در این مسئله میان مفسران کانت اختلاف نظر وجود دارد. برخی مفسران گفتند کانت ضرورت اصل موضوعه خداوند را اثبات می‌کند، برخی گفتند ضرورت امکانش را اثبات می‌کند. به هر حال خداوند در نظر او یک اصل موضوعه است که از سنخ مباحث نظری است.

اخلاقی زیستن مستلزم تحول در وجود است

آنچنان که من اخلاق را می‌فهمم، ما در امر اخلاق اتکایی به دیانت نداریم و می‌توان اخلاق غیر دینی داشت ولی در عمل به نحو اکثری، اخلاقی زیستن منوط به نوعی دینداری است و دینداری هم در عمل تحقق پیدا می‌کند. به تعبیر دیگر اخلاقی زیستن مستلزم تحول در وجود است؛ چون وجود ما بر اساس سرشت اولیه‌مان یک سرشت خودخواهانه است و به دنبال جلب حداکثر منفعت و دفع حداکثر رنج و الم هستیم و اگر در این میان تعارضی با منافع دیگران پیش آید منافع خود را ترجیح می‌دهیم. اگر این سرشت به این سمت برود که اخلاقی زندگی کند و خود را جای دیگری بگذارد، مستلزم تحول وجودی است، یعنی رفتن از خود اولیه به سمت خودی که دیگران را همانند خود بداند.

انتهای پیام
captcha