علیاکبر عبدالرشیدی، مترجم در گفتوگو با ایکنا درباره ترجمه اخیر خود کتاب «سه مادر» گفت: این کتاب، داستان سه مادری است که در تاریخ آمریکا مغفول ماندهاند. نویسنده، مادری است که تحت تاثیر قتل یک سیاهپوست در آمریکا شروع به نگارش میکند. این نویسنده احساس خود را به سه مادری که در داخل کتاب داستانشان روایت شده، میدهد و در ادامه هم تاریخ تبعیض نژادی در آمریکا مورد بررسی قرار میگیرد.
وی افزود: سه مادری که داستان آنها روایت میشود مادران جیمز بالدوین، مارتین لوتر کینگ و مالوم ایکس هستند. مادران مربوطه در تاریخ آمریکا نادیده گرفته شدهاند، درحالیکه روی فرزندانشان تاثیر بسزایی داشتهاند. برای مثال مارتین لوتر کینگ سخنرانی معروف خود را که «من رویایی دارم» نام دارد از مادرش الهام گرفته است. این رمان بهانهای است که نویسنده به واسطه آن تبعیض نژادی در آمریکای را در قرن بیستم به تفصیل شرح دهد. از جمله موضوعاتی که در این کتاب به آن اشاره شدن جنایاتی است که در آمریکا رخ داده و تنها دلیلش تبعیض نژادی بوده است. «جالب است آنا مالایکا توبس» نویسنده تلاش میکند ظهور دونالد ترامپ را در متن این اتفاقات دیده و بگوید که این چنین افرادی در پی بازگرداندن آمریکا به قبل از دهه 60 هستند.البته کتاب مورد نظر، رساله دکترای نویسنده است.
این مترجم در پاسخ به این سوال که نویسنده در این کتاب تا چه حد از آموزههای دینی برای تقبیح تبعیض نژادی بهره برده است؟ توضیح داد: مارتین لوتر کینگ کشیش بود و پدربزرگش هم همچنین، اما نویسنده در این کتاب اشارهای به این امر به صورت مستقیم ندارد. مالکوم ایکس نیز مسلمان بود و بالدوین هم چندان مقید به دین نبوده است. برای همین این کتاب بیشتر روی جنبش تبعیض نژادی در آمریکا تکیه دارد اما نمیتوان از یاد برد وقتی به نقش مادران اشاره میشود به تاثیرگذاری دینی آنها نیز به طور غیرمستقیم توجه میشود. برای مثال مسلمان شدن مالکوم ایکس بر مبنای تاثیراتی بوده که از مادرش گرفته است.
عبدالرشیدی با اشاره به اینکه در ادبیات آمریکا بازگشت به اخلاقیات قابل مشاهده است، بیان کرد: در آثاری ادبی امروز آمریکا رجعت به اخلاقیات به خوبی قابل مشاهده است، چراکه در قرن بیستم این مهم مورد غفلت واقع شد اما در قرن جدید بشریت به صورت جدی در پی نزدیک شدن به اخلاقیات است. برای مثال جنبش مدنی در آمریکا از جمله این اتفاقات است که بر پایه اخلاقگرایی شکل گرفته است.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره وضعیت ترجمه در کشورمان هم چنین توضیح داد: ابتدا باید ببینیم ترجمه را چگونه معنا میکنیم. ترجمه متکی به دانش و فن است. عدهای معتقدند ترجمه آن چیزی که کلمه به کلمه رخ دهد اما نظری دیگر هم وجود دارد که معتقد است ترجمه خود تالیف است و مترجم سخنان فردی دیگری را به زبان خودی تالیف میکند. بنابراین ترجمه از هر زبان به زبان دیگری میتواند متغیر باشد. پیرامون این نظریه به ترجمه ادوارد فیتز جرالد اشاره میکنم که به کتاب خیام داشته است. در این کتاب کمترین اشارات به آن چیزی که خیام به آن نظر داشته، دیده میشود اما روح رباعیات خیام به خوبی در آن قابل درک است. بر همین اصل من نیز اعتقاد دارم هر ترجمهای که رخ میدهد، یک تالیف است.
این مترجم در پایان تاکید کرد: یکی از نمونههای بارز دیگر ترجمه، مثنوی مولاناست که کلمن بارکس آن را ترجمه کرده است. من در مصاحبهای که با وی داشتم جویا شدم که چرا در ترجمهاش، اثری از نیستان و نی نیست. وی گفت نیازی ندیدم جون از ترجمه آقای رينولد نيكلسون استفاده کرده است. این در حالیست که آقای بارکس نه فارسی میداند نه عربی. در چنین وضعیتی این کتاب 10 سال به عنوان پرفروشترین کتاب در آمریکا انتخاب شده است.
انتهای پیام