به گزارش ایکنا، اصطلاح توسعه پایدار را کمتر کسی است که در ایران و ادبیات اقتصادی و سیاسی مسئولان نشنیده باشد، اما اینکه توسعه پایدار چیست و چگونه محقق میشود را کمتر کسی به آن پرداخته است. در یک جامعه توسعه پایدار زمانی محقق میشود که بتوان توسعهای مستمر، ادامهدار و متناسب با حفظ محیط زیست داشت و به تعبیری بتوان برای آیندگان میراثی از محیط زیست و منابع طبیعی به جای گذاشت. یکی از این منابع که شاید مهمترین آنهاست آب و خاک یک سرزمین است. در توسعه پایدار اولین مسئله این است که بتوانید سرزمینی که در آن زیست میکنید را برای آیندگان به ارث بگذارید، اما سیاستهایی که در این سالها بر جامعه ایران حاکم است آیا چنین امکانی را محقق میکنند؟ با وجود مسائل و بحرانهایی که در زمینه آب داریم آیا در این سرزمین در آینده امکان زیست وجود دارد؟ آیا اساساً این امر با توسعه پایدار منافاتی ندارد؟ در این زمینه با آلبرت بغزیان استاد اقتصاد دانشگاه تهران گفتوگو کردهایم که در ادامه آن را میخوانید.
ایکناـ آیا با سیاستهایی موجود به ویژه با توجه به سیاستهای اقتصادی و همچنین وضعیت منابع طبیعی و محیط زیست میتوان به توسعه پایدار رسید؟ به ویژه در زمینه آب آیا با اینگونه سیاستها توسعه پایدار ممکن است؟
سیاستهای توسعه پایدار بستگی به تعریف مسئولان دارد. یکی ممکن است توسعه پایدار را توسعه مستمر بداند؛ یعنی اینکه استمرار داشته باشد، اما صرفاً به دنبال بحث اقتصادی میرود درصورتیکه توسعه فرای رشد اقتصادی است و رشد فرهنگی، اجتماعی و رشد کیفی و محیط زیست یعنی حمایت از محیط زیست را نیز در برمیگیرد. بنابراین توسعه پایدار حمایت از محیط زیست دارد. فرض کنید ما میگوییم که هر چقدرکارخانه بسازیم و تولیدات صنعتی داشته باشیم رشد اقتصادی ایجاد کردهایم، اما اگر قرار است به آلودگی هوا و رودخانه و زمین و ... منتهی شود، آن زمان کم کم این منابع طبیعی از دست میرود و رشد خدشهدار میشود و این توسعه پایدار نیست. اما آنچه که از اخبار میشنویم، از تصاویر دریافت میکنیم یا به بودجه دولت توجه میکنیم، به نظر میرسد ما کمترین توجه را به محیط زیست و بنابراین به پایداری داریم، بنابراین بحث توسعه پایدار فعلاً در ایران معنا ندارد، چرا که هنوز ثبات اقتصادی ایجاد نکردهایم و هنوز حرص و طمع در بازارها برای کسب سود به هر قیمتی وجود دارد. وضعیت تخریب منابع، دریا، رودخانهها و منابع آبی و ... نشان میدهد که ما اصلاً نگاهی محیط زیست و اینکه به ما هشدار میدهد که دارم از بین میروم، نداریم.
ایکناـ بحث همین است که منابع طبیعی و محیط زیست ما به مرحلهای بحرانی رسیده است، ما کی باید به این فکر کنیم که اگر میخواهیم توسعه پایدار داشته باشیم. باید در این زمینه هزینه کنیم تا آن را برای آیندگان نگهداری کنیم.
وقتی که اراده و خواستی نیست، وقتی نظارت نیست ما چه اقدامی باید بکنیم؟ ما باید نظارت را قوی کنیم و مجرمان را به سزای رفتار و اعمالشان برسانیم و تنبیه آن خیلی باید بالا باشد. جنگلها را از بین میبریم که ویلاسازی کنیم، زمین را خشک کنیم که ویلا بسازیم و رودخانه را آلوده کنیم، وقتی ناظر چشمانش را بسته است، هیچ گونه امیدی به بهبود نمیتوانیم داشته باشیم. مگر اینکه یک حرکت جدی صورت بگیرد که آن هم مستلزم بودجه و اراده است. البته بودجه هم نیست و وقتی درگیر کوپن نان و ... اصلاً محیط زیست به چشم نمیآید.
بخش خصوصی که اصلا ملاحظه نمیکند و به دنبال سود است و بخش دولتی هم تا بیاید و آن را کشف کند این منبع طبیعی از بین رفته است.
ایکناـ یعنی درواقع درکی از اینکه این منبع در حال از بین رفتن است، وجود ندارد، در صورتیکه وقتی از بین برود نه از تاک نشان میماند و نه از تاک نشان. این احساس و دغدغه نه در بخش خصوصی و نه در دولت ایجاد نشده است؟
از بخش خصوصی انتظاری نداریم بلکه باید با قوانین محدود شود. او به دنبال سود است، دنبال آلوده کردن و تخریب است، چرا که رعایت کردن آن برایش هزینه دارد. بنابراین بخش دولتی است که هزینه میکند، قانون وضع میکند و به فعالیتها ورود میکند تا آنها را کنترل کند. متاسفانه هنوز حرکتی معناداری که تاثیرگذار باشد نمیبینم.
ایکناـ چرا این مسئله برای خیلی از جمله برای دولت و مردم هنوز مهم نشده است؟
در بین مردم شاید گروههای خودجوشی باشند که اعتراض میکنند و خبرهایی را به خبرگزاریها میدهند، اما به نظرم بیشتر مردم نگراناند. بخش خصوصی که خودش تخریب کننده است و خیلی از زمانها صدای آن را در نمیآورد؛ یعنی از طرف آنها سکوت کامل است.
دولت متوجه نیست یا به نظرم متوجه هست، اما باید بیاعتنایی خود را به این موضوع پاسخ دهد. به هر حال بودجه مهم است اما دلیل نمیشود که نگرانیمان را بیان نکنیم. یا اینکه با آموزش و فشار بر بخش خصوصی و اجرای قوانین بخواهد این امر را پیادهسازی کند.
ایکناـ رسالت دانشگاهیان و قشر فرهیخته جامعه در این زمینه چیست؟
آگاهی دادن! یعنی هر کسی در رشته و زمینه خودش این را باید گوشزد کند یا مطرح کند. البته در رشتههای محیط زیست مسلماً این بحثها وجود دارد، اما رسالت همه آگاه کردن است. در کلاس به دانشجویان منتقل کنند تا آن را به سطح جامعه منتقل کنند و یا اگر با صنایع همکاری دارند آنها را مجاب کنند تا این موارد را رعایت کنند؛ یعنی درواقع بحثهای اخلاقی آن را تقویت کنند.
در گوشزد به دولت هم با مصاحبهها و ... میتوانند نگرانی خود را منتقل کنند. البته باید یک انسجام صورت بگیرد. مثلا NGOها میتوانند در این زمینه کمک کنند، اما گوش شنوای آن باید دولت باشد. رسانهها این نگرانی را منتقل میکنند و درواقع کابل ارتباطی بین فرستنده و گیرنده هستند، اما آن کسی که بخواهد انجام دهد اگر چشم و گوشش را بسته باشد یا خودش را به خواب زده باشد را نمیشود بیدار کرد.
انتهای پیام