کد خبر: 4041973
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۶
نگاهی به سریال «برف بی صدا می‌بارد»

گیر افتاده در دام مکررات + فیلم

«برف بی صدا می‌بارد» ساخته جدید پوریا آذربایجانی یک سریال سرد و خسته‌‍کننده است که قصه‌ای تکراری را با لحنی آزاردهنده بیان می‌کند.

«برف بی‌صدا می‌بارد» عنوان جدیدترین ساخته پوریا آذربایجانی است که تهیه‌کنندگی آن را محمدرضا شفیعی بر عهده دارد. این کار کسل‌کننده را باید اثری نه‌چندان قوی در کارنامه این فیلمساز قلمداد کرد و احتمالا با این تصور جلوی دوربین رفته که هر فیلمی و سریالی که داستانش در دهه شصت یا هفتاد بگذرد الزاماً کاری خوب از کار در خواهد آمد، درصورتیکه زمانه این دست کارهای تکراری سرآمده است.

جدا از تکراری بودن این سریال ریتمی بسیار کند و آزاردهنده‌ و نهایتاً کشش 20 قسمت را دارد ولی طولانی کردن بیش از حد آن، باعث شده تماشای سریال گاهی مواقع آزاردهنده باشد.

برای مثال سریال «می‌خواهم زنده بمانم» یکی از بهترین اتفاقات در تولیدات نمایشی کشورمان است که قصه‌ای عاشقانه را در دهه شصت روایت می‌کند. آدم‌ها در این مجموعه کاملاً از کلیشه‌های رایج دور بوده و تمام شخصیت‌ها برای تماشاگر پرکشش هستند. بازی‌ها و شخصیت‌پردازی در بالاترین شکل خود و روایت قصه نیز با جذابیت بالا رخ می‌دهد. این مزیت نیز هیچ ربطی به امکانات ندارد بلکه قلم و نوع نگاه فیلمساز و نویسنده است که این چنین رویکردی را رقم می‌زند. حال این کار را قیاس کنید با «برف بی‌صدا می‌بارد» آیا می‌شود کیفیت این دو کار با یکدیگر سنجید؟

«برف بی صدا می‌برد» تاریخ مصرف دارد، به‌نحویکه اگر سال ساخت این مجموعه در تیتراژ نمی‌آمد، می‌شد آن را با تولیدات دهه شصت و هفتاد تلویزیون مقایسه کرد که آدم‌ها با توجه به کلیشه‌های ظاهریشان شناخته می‌شدند. اینکه بخواهیم شخصیت‌های خوب و مذهبی را همیشه در یک کلیشه خاص تکرار کنیم اتفاقی نخ‌نما شده است اما مشخص نیست که مسئولان سینما تا کی می‌خواهند بر ادامه این مسیر اصرار داشته باشند. مدیران تلویزیون از این نکته غافلند که نه تنها چنین رویکردی تبلیغ مثبت نیست بلکه تاثیرات منفی خواهد داشت. صدق این ادعا را هم به خوبی در واقعیت‌های جامعه می‌‌توان مشاهده کرد.

در حال ادیت

قصه‌ای سریال نیز حرف خاصی برای گفتن ندارد و در همان تکرار گذشته خلاصه مانده است. آدم‌های بد، عموماً افرادی هستند که به آنها در ابتدای انقلاب طاغوتی گفته می‌شد و انسان‌های خوب نیز حتما آدم‌هایی با مشخصه‌های کاملاً مذهبی هستند. درباره اوج و فرودهای قصه هم نمی‌توان چیزی جذابی در کار پیدا کرد، حتی باید گفت بسیاری از اتفاقات قابل پیش‌بینی است. داستان این کار آخرین نوشته مرحوم مسعود بهبهانی‌نیا است اما حتماً این قصه جز کارهای خوب او محسوب نمی‌شود.

بازی‌هایی که در این کار می‌بینیم یکی از اتفاق‌های بد تلویزیون محسوب می‌شود. الیکا عبدالرزاقی یکی از ضعیف‌ترین بازی‌های خود را نشان داده و اصولاً برای چنین نقشی مناسب نیست. این درحالیست که این بازیگر چند کار بسیار خوب در پرونده کاری خود دارد. دیگر بازیگران هم نتوانستند در حد خود ظاهر شوند. برای مثال آتیلا پسیانی بازیگر خوب سینما و تلویزیون تنها سایه‌ای از خود را در کار نشان می‌دهد. یک اتفاق دیگر حضور پوریا شکیبایی فرزند مرحوم خسرو شکیبایی در فیلم است. به وی توصیه می‌کنیم که تقلید پدر را در کارهایش پیش نگیرد، چون این اتفاق می‌تواند برای وی پایان کارش در سینما و تلویزیون باشد. درباره بازیگری سریال مشکلی دیگر هم وجود دارد آنهم اینکه انتخاب برخی بازیگران متناسب با سنشان نیست.  این مسئله نشان می‌دهد کارگردان برای انتخاب بازیگران چندان سختی به خود نداده است، بلکه هر آنچه موجود بوده را برای سریال انتخاب کرده است.

موضوع دیگری که درباره این «برف بی صدا می‌بارد» باید مطرح است به بار درام کار برمی‌گردد. به ویژه حکایت عاشقانه آن شکلی کاریکاتوری داشته و برای تماشاگر قابل قبول نیست. این شکل عاشقی در کارهای نمایشی تلویزیون بارها تکرار شده است. دختری از یک خانواده قدیمی و مذهبی، دلباخته پسری پولدار می‌شود اما این پسر است که پایبند عهد خود نبوده و پشت پا به همه چیز می‌زند. همچنین گره‌های دراماتیک که در روایت عاشقانه مجموعه می‌بینیم هیچ توجیه درستی ندارد. برای مثال اختلاف دیدگاه‌های دو خواهر در فیلم مصنوعی شکل گرفته است.

در حال ادیت

نکته دیگر به موضوعات ارزشی در این سریال مربوط می‌شود، به ویژه آموزه‌هایی از دفاع مقدس. این مفاهیم ارزشمند در «برف بی‌صدا می‌بارد» قربانی پرداختی ضعیف شده و نه تنها تاثیرگذار نیست، بلکه فرار تماشاگر را از موضوع به دنبال دارد. علت این مسئله نیز همان کلیشه‌هایی است که دائم از آن حرف می‌زنیم اما هیچگاه قرار نیست در تلویزیون اصلاح شود.

درباره استقبال بیننده از این مجموعه نیز حتما آماری جالب را از تلویزیون شاهد خواهیم بود اما تعداد تماشاگران آثاری اینچنینی چندان ربطی به کیفیت کارشان ندارد. برای این گفته دو دلیل دارم. ابتدا اینکه تلویزیون محصولاتش رایگان است و تماشاگر به هر حال از محصولی رایگان استفاده می‌کند، پس برای وقت‌گذارانی هم، چنین کارهایی را می‌‌بیند. نکته دیگر به ساعت پخش این سریال مربوط می‌شود. مجموعه در بهترین زمان ممکن و از شبکه سراسری روی آنتن می‌رود. خانواده‌ها در این زمان ترجیحشان این است که تلویزیون را روشن داشته باشند تا حداقل در زمان صرف شام، سرشان گرم باشد. در چنین شرایطی، نباید تعداد مخاطب را دلیلی برای موفقیت سریال دانست.

درباره کارگردان و دیگر بخش‌های فنی این سریال نیز می‌شود با ارفاق به آن نمره متوسط داد، چون کارهایی که قرار است روایتگر دهه 60 باشند ساختشان بسیار دشوارند. برای همین در بعد فنی مشکلات و ضعف‌ها قابل درک است، ولی باز هم تکرار می‌کنم ما تجربه‌های بسیار خوبی نظیر «می‌خواهم زنده بمانم» را داریم، پس باید سعی کنیم اگر قرار است روایتگر تاریخ معاصر کشورمان هستیم آن را با دقت و کیفیتی خوب رقم زنیم.

انتهای پیام
captcha