به گزارش ایکنا، اولین پنل پیشنشست نخستین کنفرانس دوسالانه بینالمللی «نظم منطقهای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل»، هفتم اردیبهشت ماه با محور اقتصاد سیاسی خاورمیانه در پرتو فشارهای بینالمللی با سخنرانی سیدرضا موسوینیا، دانشیار روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی، مجیدرضا مؤمنی، استادیار روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی و غلامرضا حداد، استادیار سیاستگذاری عمومی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
غلامرضا حداد، استادیار سیاستگذاری عمومی دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست گفت: اختلاف فعلی میان کشورهای خاورمیانه در 2020 به شکل فزایندهای افزایش پیدا میکند و با افزایش این اختلافات مشخصاً ظرفیت همگرایی نسبی کاهش مییابد. در حال حاضر به نظر میرسد بیشترین حوزه اختلافی مربوط به محیط کسبوکار و کیفیت اقتصادی است و کمترین حوزه اختلافی هم مربوط به شاخصهای حکومتگری و آزادیهای فردی است. به بیان سادهتر کشورهای منطقه در حوزه شاخصهای ثروت، تولید ناخالص داخلی و کیفیت اقتصاد، فاصله بسیاری با هم دارند اما در عین حال کموبیش از نظر حکومتگری و شاخصهای مرتبط با نوع رژیم سیاسی و دموکراسی در قالب رژیمهای اقتدارگرا دستهبندی میشوند.
وی افزود: اما در صورت ثبات این شرایط، اختلاف در شاخصهای حکومتگری و آزادیهای فردی در یک افق 10 ساله به نفع اقتصادهای برتر خاورمیانه خواهد بود، یعنی این فاصله که صرفاً اقتصادی است، به فاصلههای سیاسی و حکومتگری بدل میشود.
استاد سیاستگذاری عمومی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: متغیرهای اقتصادی و تجاری ذیل نظریه همگرایی برای خاورمیانه به کار برده میشود. این دیدگاه معتقد به نقش تجارت در روابط میان جوامع است، یعنی وقتی تجارت گسترش پیدا میکند، اقتصادها همگرا میشوند و ابعاد دیگر حیات اجتماعی جوامع میتوانند به سمت همگرایی سوق پیدا کنند و واحدهای سیاسی فراملی شکل بگیرد. همچنین اتحادیه گمرکی و منطقه بهینه پولی دو نظریهای دورهیافتی هستند که ذیل نظریه همگرایی مطرح میشوند.
حداد متذکر شد: به نظر میرسد این نوع نظریهها نمیتواند به خاورمیانه کمک کند، چون در کشورهایی اتحادیه اروپا موضوعاتی مانند دموکراسی و حقوق بشر مورد احترام هستند اما در خاورمیانه اینگونه نیست. در خاورمیانه باید یک سبک زندگی جذاب و مشترک و از همه مهتر موجه برای همه کشورهای منطقه وجود داشته باشد. همچنین باید جوامع سیاسی خاورمیانه توقع پاداش اقتصادی از قبال پیوند اقتصادی داشته باشند، یعنی کشورهای منطقه باید به این باور برسند که مشارکت بیشتر، سود و پاداش بیشتر را در پی خواهد داشت و اینکه ظرفیت اداری و سیاسی در اغلب کشورهای منطقه افزایش پیدا کند.
وی بیان کرد: مثلاً از دولتی همچون افغانستان که توانایی اداره سرزمینی را ندارد، نمیتوان انتظار داشت که مسئولیت و تعهدی فراتر از سرزمین خودش را برعهده بگیرد، لذا برخی از کشورهای منطقه از صلاحیت کافی برای اداره سرزمین ملی برخوردار نیستند چه برسد به اینکه مسئولیت فراسرزمینی برعهده بگیرند. پس باید چند دولت برتر که از رشد اقتصادی برتر برخوردار هستند در خاورمیانه شکل بگیرند تا موتور محرک محسوب شوند و حداقل مسئولیت بقیه را قبول کنند و ارتباط گسترده و ناگسستنی با سایر اعضا داشته باشند. همچنین باید نخبگان سیاسی در درون برخی از واحدها برای کل جامعه بزرگتر، وسعت پیدا کنند یعنی نمیتوان با نخبگانی که افق دیدشان محلی و بومی است به یک همگرایی برتر دست یافت و از همه مهمتر اینکه در خاورمیانه باید چرخش نخبگان و حدی از پیشبینیپذیری رفتارها و اعتماد وجود داشته باشد.
سیدرضا موسوینیا، دانشیار روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان دیگر سخنران این نشست درباره تأثیر جنگ اوکراین بر صورتبندی قدرت سیاسی و امنیتی در خاورمیانه، گفت: حمله روسیه به اوکراین یک رویداد با بازتاب گسترده محسوب میشود که اگر این رویداد را با رویدادهای 20 سال مقایسه کنیم، میتوانیم به جرأت بگوییم که جنگ اوکراین سرفصل جدیدی را برای گفتمان امنیت بینالملل ایجاد کرده است.
وی افزود: نشانههایی که اکنون وجود دارند به ما میگویند هرچقدر این بحران عمیقتر و طولانیتر شود، میتواند در حد یک رویدادی مانند 11 سپتامبر سرریزهای بینالمللی و منطقهای گستردهتری داشته باشد. بر اساس نشانههایی که در حال حاضر میتوان احصاء کرد، جنگ اوکراین دوقطبی را در نظام بینالملل ایجاد کرده است، البته این دوقطبی به معنای دوقطبی زمان جنگ سرد نیست، چون روسیه توان تشکیل یک بلوک هژمونی را ندارد اما منظور من از دوقطبی، جبههای است که در نظام بینالملل متعاقب جنگ اوکراین شکل گرفته که یک طرف آن روسیه و بازیگرانی هستند که مستظهر به توان امنیتی هستند و آن هم از نوع سلبی و از طرف دیگر بلوک غرب که به قدت تجاری خودش مستظهر است و سهمی در تجارت بینالملل دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: به همین دلیل است وقتی جنگ شروع شد، اروپاییها و آمریکاییها در برابر تهدیدات نظامی روسیه فقط بحث تحریم را مطرح کردند. بنابراین ما یک جبههای را داریم که از یک طرف، ابزارش چماق است و از طرف دیگر یکی از ابزارهایش تحریم است که در ادبیات امروز از آن جنگ خاکستری نام برده میشود.
موسوینیا بیان کرد: از جمله نشانههای جنگ که در این دوقطبی میتوان یافت، برجسته شدن نیروی سوم در نظام بینالملل به رهبری چین است. چین سعی میکند خود را در هیچیک از این دوقطب قرار ندهد و این نیروی سومی است که شاید بیشترین بهره را از جنگ اوکراین برده است.
وی گفت: جنگ اوکراین هرچقدر عمیقتر شود، سرریز آن در خاورمیانه پدیدار خواهد شد. ما در خاورمیانه قبل از جنگ اوکراین شاهد دوقطبی بودیم. خیزشهای عربی در سال 2010 به تدریج دوقطبی را در منطقه به وجود آورد که این دوقطبی با سابقه 12 ساله مانند دوقطبی شکلگرفته بعد از جنگ اوکراین است. از یک طرف ما جبهه مقاومت را داریم که ماهیت آن امنیتی است و در قطب مخالف، جبهه آمریکا و اسرائیل را داریم که عربستان، امارات، بحرین، اردن و مصر به تدریج به آن پیوستند و ماهیت این جبهه برخلاف جبهه مقاومت، علاوه بر ابعاد اقتصادی، ابعاد اطلاعاتی و امنیتی را هم شامل میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: همانطور که چین را به عنوان جبهه سوم بعد از جنگ اوکراین نامیدم، ترکیه هم به عنوان جبهه سوم در خاورمیانه تلقی میشود. ترکیه حاضر نشده خود را ذیل این دو جبهه تعریف کند و جبهه مستقلی را تشکیل داده است.
موسوینیا با بیان اینکه سرریز جنگ اوکراین دوقطبی داخل خاورمیانه را تشدید میکند، گفت: اراده روسیه و آمریکا و رژیم صهیونیستی این است که هرچقدر قطبیت در خاورمیانه شدت پیدا کند، ایران در بحث همسایگی متضرر میشود و اسرائیل و آمریکا سود بیشتر میبرند، چون ایران را دشمن معرفی میکنند و جبهه عبری ـ عربی را قوت میبخشند. از قضا روسیه هم به دنبال این است که از مناطق برای خود یارگیری انجام دهد. وقتی روسیه در موضوع برجام میگوید ایران را استثنا کنید، به دنبال این است که یارگیری کند، چون روسیه میداند وارد عرصهای شده است که به سادگی نمیتواند از آن خارج شود و هرچقدر متحدانش بیشتر، آسیبپذیری روسیه کمتر خواهد بود.
وی اضافه کرد: جمهوری اسلامی ایران به خوبی میداند همانطور که در داخل دوقطبی به زیانش است، در منطقه هم دوقطبی عایدی برایش ندارد. دوقطبیها شاید در کوتاهمدت شیرینی داشته باشند اما در بلندمدت خطرناک است و لذا جمهوری اسلامی باید از طریق گسترش روابط با کشورهای منطقه مانند عراق، قطر و عمان و غیره در جهت تضعیف دوقطبی شکلگرفته شده حرکت کند تا هم دوقطبی موجود را تضعیف سازد و هم روابط همسایگی را بسط و توسعه دهد و همچنین باید تلاش کند در سطح بینالمللی در دایره کشورهای حامی روسیه قرار نگیرد. لذا به نظر من بهتر است هم بیطرفی مثبت را اعلام کنیم و هم حمله روسیه به اوکراین را محکوم سازیم و هم گسترش ناتو را به سمت شرق تهدیدی برای کشورهای مستقل تلقی کنیم.
انتهای پیام