سخنرانیها و بیانات رهبر معظم انقلاب را از منظرهای مختلف میتوان تحلیل و تفسیر کرد اما یکی از ابعاد مهم بیانات ایشان استخراج نکات و شاخصهایی است که تبیینکننده اصول حکمرانی مطلوب و شایسته دینی است که در عین حال که ممکن است برخی از این شاخصها با شاخصهای حکمرانی خوب اشتراک داشته باشد اما برخی از این شاخصها مختص یک نظام دینی است.
در سه یادداشت قبلی پیرامون این موضوع شاخصهای «مدیریت جهادی»، «انقلابیگری» و «سلامت و اقتدار نظام قضایی» در اندیشه حکمرانی ایشان مورد بررسی قرار گرفت و در این نوشتار «مردمی بودن» مسئولان به عنوان یکی از شاخصهای حکمرانی مطلوب دینی از نگاه رهبر معظم انقلاب بررسی شود.
شاید در نگاه اول شاخصه مردمی بودن یک شاخص مشترک میان تمام نظامهای سیاسی مردمسالار به نظر برسد اما یکی گرفتن مردمی بودن با انتخاب مسئولان با رأی مردم، نوعی تقلیل مردمی بودن است. زیرا مردمی بودن فراتر از انتخاب با رأی و نظر مردم، به پیوند و ارتباط عمیق و مستمر مسئولان با مردم اشاره دارد که اشکال مختلفی مانند جلسات هماندیشی با نخبگان، دیدارهای حضوری با اقشار مختلف مردم، دریافت نظرات مردم از طریق ابزارهای ارتباطی و سفرهای استانی و دیدارهای چهره به چهره با مردم تا سبک زندگی همانند تودههای عادی مردم و پرهیز از روش و منش اشرافی و تجملاتی در زندگی شخصی و مدیریتی را شامل میشود.
به همین دلیل مقام معظم رهبری میفرمایند: «مردمی بودن، ارزشی بالاتر از انتخاب شدن به وسیله مردم است. بعضی افراد ممکن است در یک نظام دمکراتیک، به شکل دمکراتیک هم انتخاب شوند، اما با مردم رابطهای نداشته باشند. اینها مردمی نیستند.» (بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران، اول اردیبهشت 1379)
در حقیقت مردمی بودن ابعاد و جنبههای مختلفی دارد که شاید کوچکترین بخش آن انتخاب شدن توسط مردم است. در واقع از منظر رهبر معظم انقلاب «مردمی بودن مقوله گستردهای است و جلوههایی دارد. یک جلوه همین رفتن میان مردم و شنیدن بیواسطه از مردم است... یک جلوه دیگر، مسئله اتّخاذ سبک زندگی مردمی است؛ بیتکلّف بودن در ممشیٰ و منش، دوری کردن از منشهای اشرافیگری و از موضع بالا به مردم نگاه کردن و مانند اینها؛ این هم یک جلوه دیگری است از مردمی بودن که از این منشهای اشرافیگری که معمول است در دنیا، و همه دولتها و مسئولیّتها و مسئولین مبتلا هستند به این جور نگاه به مردم، به این جور روش زندگی، باید اجتناب کرد.»
ایشان جلوه دیگر مردمی بودن را «حرف زدن با مردم و مشکلات را و راهحلها را با مردم در میان گذاشتن» خوانده و میفرمایند: «مسائلتان را با مردم مطرح کنید. یک وقت مشکلی وجود دارد، راهحلّی [هم] وجود دارد. البتّه سعی کنید حرف زدن شما موجب یأس مردم نشود که بعضی بیتوجّهی میکنند به این نکته و حرف نامناسب و خلاف واقع میزنند که موجب ناامیدی مردم میشود؛ نه، هر مشکلی راهحلی هم دارد. با مردم در میان بگذارید، با مردم حرف بزنید، از مردم کمک بخواهید در موارد مختلف، هم کمک فکری، هم کمک عملی. در یک جاهایی یک خطایی اتّفاق میافتد -خب همه ماها اشتباه میکنیم دیگر؛ خطا در کار ماها کم نیست- از مردم عذرخواهی کنید؛ صریحاً [بگویید] این اشتباه شده، از مردم عذرخواهی کنید. مردمی بودن این جهات مختلف را دارد. گزارش خدمات خودتان را هم به مردم بدهید؛ گزارش صادقانه، بدون مبالغه، بدون بزرگنمایی؛ صادقانه [بگویید] این کارها را انجام دادهاید. مردمی بودن اینها است؛ اینها جهات مختلف مردمی بودن است.» (بیانات در نخستین دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت سیزدهم، 6 شهریور 1400)
در اندیشه رهبر معظم انقلاب تمایز دوگانه «مردمی ـ ضد مردمی» بودن یک مسئول را میتوان در زندگی کردن به مانند مردم تعریف کرد؛ «مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است.» (شرح حدیثی درباره سیره مردمی پیامبر اعظم(ص)، 3 دی 1398) و در مقابل داشتن خوی اشرافیگری یکی از شاخصهای مهم ضد مردمی بودن است؛ پس مردمی بودن یعنی «خوی اشرافیگری، خوی جدایی از مردم، خوی بیاعتنایی و تحقیر مردم در آنها نباشد.» (بیانات در دیدار مردم چالوس و نوشهر، 15 مهر 1388)
فلسفه و ریشه تأکید رهبر معظم انقلاب بر مردمی بودن مسئولان چیست؟ به نظر میرسد مردمی بودن یک اصل در الگوی حکمرانی نبوی و علوی است و لذا تأکید ایشان را باید برگرفته از این الگو ارزیابی کرد؛ آنجا که امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر میفرمایند: «فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ؛ وَالاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ، فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِيرُ وَيَعْظُمُ الصَّغِيرُ، وَيَقْبُحُ الْحَسَنُ وَيَحْسُنُ الْقَبِيحُ، وَيُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ؛ وَإِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لاَ يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاْمُورِ، وَلَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ؛ وَإِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ، فَفِيمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِيهِ، أَوْ فِعْل کَرِيم تُسْدِيهِ! أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ، فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِکَ! مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْکَ مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْکَ، مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَة، أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة.» (هيچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، كه پنهان بودن رهبران، نمونهاى از تنگخويى و كماطّلاعى در امور جامعه مىباشد. نهان شدن از رعيّت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مىدارد، پس كار بزرگ، اندک، و كار اندک بزرگ جلوه مىكند، زيبا زشت، و زشت زيبا مىنمايد و باطل به لباس حق در آيد.
همانا زمامدار، آنچه را كه مردم از او پوشيده دارند نمىداند و حق را نيز نشانهاى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود و تو به هر حال يكى از آن دو نفر مىباشى: يا خود را براى جانبازى در راه حق آماده كردهاى كه در اين حال، نسبت به حقّ واجبى كه بايد بپردازى يا كار نيكى كه بايد انجام دهى ترسى ندارى، پس چرا خود را پنهان مىدارى؟ و يا مردى بخيل و تنگنظرى، كه در اين صورت نيز مردم چون تو را بنگرند مأيوس شده از درخواست كردن باز مانند. با اينكه بسيارى از نيازمندىهاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، كه شكايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.»
در حقیقت وجود یک نظام و ساز و کار قانونی برای انجام کارها و خدماترسانی به مردم و برخورداری از معاونان و مدیرکلها در ادارات و سازمانها برای رسیدگی به امورات مردم و ارائه گزارش به مقامات بالاتر نباید بهانهای برای قطع یا کاهش ارتباط مسئولان عالی و ارشد کشور با مردم و عدم حضور در بین آنها برای شنیدن سخنان و مشکلات از زبان خود آنها باشد. این به معنای عدم اعتماد به زیرمجموعه نیست بلکه برخی واقعیتها و مشکلات مردم در فرآیندهای پیچیده بوروکراتیک به شکل و جلوه دیگری پیش چشم مسئولان رخنمایی میکند و خود مسبب تصمیمات غلط بعدی میشود و اینجاست که ضرورت دارد مسئولان در مواقع مقتضی با حضور در بین مردم به ویژه در نقاط محروم واقعیتهای زندگی آنها را از نزدیک ببینند تا تصمیمسازی و تصمیمگیری آنها نزدیکتر به واقعیت و معطوف به حل مسئله باشد.
در واقع مردمی بودن از این جنس ضمن اینکه روند انجام امور را تسهیل و در مسیر نزدیک به واقعیت قرار میدهد و کلیت نظام و زیرمجموعههای آن را با نقاط ضعف و خلأهای خود آشنا میسازد و شناخت میدانی مسئولان از ظرفیتها و توانمندیها در کنار کاستیها و کمبودها بیشتر میکند در عین حال کارآمدی نظام و رضایتمندی مردم را ارتقا داده و سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به مسئولان و حاکمیت را بالا میبرد؛ اما همه اینها به شرط این است که همه این مردمی بودن و حضور در بین مردم، صادقانه بوده و به یک نمایش برای افزایش محبوبیت تنزل پیدا نکند. زیرا اگر این گفتوگوها و دیدارهای مسئولان با مردم، منجر به عمل به وعدههای داده شده نشود، ذهنیت مردم را نسبت به این اقدامات منفی کرده و مردم این احساس را پیدا میکنند که نردبان و ابزار مسئولان برای کسب رأی یا هر منفعت دیگر هستند. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب یکی از آثار مردمی بودن واقعی را عمل به وعدهها میخوانند؛ « واقعاً حضور در بین مردم ولو برای دولتمردان خستهکننده است -این کار سختی است، کار آسانی نیست- امّا بسیار مؤثّر است، بسیار خوب است و این ادامه پیدا کند. ثانیاً به وعدههایی که به مردم داده میشود عمل بشود؛ باید در موعد خود به این وعدهها عمل بشود که مردم بدانند جدّیّت هست. آنجایی که عمل به این وعده امکانپذیر نیست -مواردی پیش میآید که یک وعدهای داده شده ولی در عمل، امکانات فراهم نمیشود- آنجا، بروند برای همان مردمی که به آنها این وعده داده شده، صریح، واضح توضیح بدهند، بگویند علّت اینکه این کار را نتوانستیم بکنیم این است و انشاءالله مثلاً خواهیم کرد.» (بیانات در ارتباط تصویری با مردم قم، 19 دی 1400)
به طور خلاصه و برای جمعبندی بحث میتوان شاخصهای مردمی بودن مسئولان در اندیشه حکمرانی رهبر معظم انقلاب را به شرح ذیل بیان کرد:
1ـ برخورداری از شأن و روحیه خدمتگزاری به مردم و عدم نگاه از بالا به پایین.
2ـ اعتقاد به اراده و نیروی مردم در حوزههای مختلف اعم از اقتصادی، فرهنگی، نظامی و سازندگی...
3ـ برخورداری از روحیه مردمی و علاقه به انس با مردم و گفتوگو با آنها و حضور در بین اقشار مختلف جامعه.
4ـ عمل به سیره پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در زمینه توجه به محرومان و مستضعفان.
مهدی مخبری
انتهای پیام