فلسفه اسلامی مجمع البحرین است/ تفاوت مقابله شیعه و سنی با فلسفه
کد خبر: 4099498
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۹
در نشست بررسی «تاریخ عمومی فلسفه اسلامی» بیان شد

فلسفه اسلامی مجمع البحرین است/ تفاوت مقابله شیعه و سنی با فلسفه

در نشست بررسی کتاب «تاریخ عمومی فلسفه اسلامی» اثر منوچهر صدوقی سها ضمن اشاره به نوآوری‌های کتاب از جمله پرداختن به هویت فلسفه اسلامی، پیشنهاد شد کتاب با زبانی نوشته شود که تخاطب بیشتری با دیگران داشته باشد.

به گزارش ایکنا، همزمان با هفته کتاب و کتابخوانی، نشست معرفی و نقد و بررسی کتاب «تاریخ عمومی فلسفه اسلامی بالمعنی الاعم» اثر منوچهر صدوقی سها، نویسنده و پژوهشگر فلسفه و عرفان اسلامی، با حضور سیدموسی دیباج، استاد دانشگاه تهران، ان‌شاالله رحمتی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی، حسن سیدعرب، استاد بنیاد دایره المعارف اسلامی و منوچهر صدوقی سها، مؤلف کتاب در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.

بخش اول گزارش این نشست با عنوان «فلسفه اسلامی حاصل پیوند فلسفه یونان و اسلام است/ فلسفه صرفا عقلی نیست» منتشر شد و اکنون بخش دوم و پایانی این گزارش پیش روی شماست.

در این نشست ان‌شاالله رحمتی درباره این کتاب به نکاتی اشاره کرد که در ادامه می‌خوانید؛

اگر کسی بخواهد این کتاب را معرفی کند می‌تواند این عنوان را انتخاب کند «سبکی کهن و حرفی تازه». کتاب مانند جامی کهنه و قدیمی است که در آن باده تازه است. کتاب «تاریخ عمومی فلسفه اسلامی بالمعنی الاعم» با کتاب‌هایی که تاکنون درباره فلسفه اسلامی منتشر شده متفاوت است چون آن کتاب‌ها زبانشان امروزی است ولی مسئله جدید ندارند، ولی این کتاب بالعکس، یعنی زبانش کهنه است ولی مسئله‌اش جدید است با این حال ممکن است کسی سبک نگارش کتاب را نپسندد و نتواند با متن کتاب ارتباط برقرار کند.

رحمتی: این کتاب حاوی سبکی کهن و حرفی تازه است/ سیدعرب: ستون خیمه این کتاب پرسش از فلسفه اسلامی است

اینکه می‌گویم این کتاب حرفی تازه دارد به دو جهت است؛ اول اینکه در این کتاب نگاه تاریخی و متنی وجود دارد. معمولا در مطالعاتی که در فلسفه اسلامی داریم چیزی به نام تاریخ فلسفه نداریم و تاریخ فلسفه یک چیز جدید است. آن چیزی که درباره عرفان و فلسفه داریم تلفیق تذکره و اسطوره است. معمولا در مطالعات فلسفه اسلامی نگاه تاریخی و متنی نداشتیم ولی اینجا توجه به تاریخ وجود دارد و ایشان به معنای دقیق کلمه، در مقام بیان تاریخ فلسفه است. نکته دیگر که در این کتاب بدیع بود این است که نگاهی به هویت فلسفه اسلامی در آن وجود دارد. این مسئله امروز مطرح شده که آیا چیزی به نام فلسفه اسلامی داریم یا نداریم؟ اینجا درباره فلسفه اسلامی نظریه‌پردازی می‌شود در حالی که در سایر آثار فلسفه اسلامی چنین کاری انجام نشده است. مولف این مسئله برایشان مطرح بوده و سعی کردند با مراجعه به منابع مختلف این مسئله را تبیین کنند.

نکته دوم؛ معمولا وقتی می‌گوییم فلسفه اسلامی، این تلقی جا افتاده که فلسفه اسلامی فلسفه نیست بلکه کلام است. وقتی می‌گوییم کجا متکلمین این مباحثی که در فلسفه گفته شده را بیان کردند، می‌گویند پس فلسفه اسلامی عرفان است. بنابراین در مورد فلسفه اسلامی اینگونه جا افتاده که یا کلام است یا عرفان، هرچه باشد فلسفه نیست، ولی نظریه‌ای که اینجا دنبال شده این است که فلسفه اسلامی حکمت است، فیلوسوفیا به معنای دقیق کلمه است.

برای اینکه درباره این مسئله توضیح دهم باید عرض کنم وقتی ما اشارت ابن سینا را در نظر می‌گیریم که منسجم‌ترین متن ابن سینا است و با دقت ویژه‌ای تدوین شده است، یک دفعه به یک معما برمی‌خوریم که چطور می‌شود در سه نمط آخر، ایشان به مباحثی می‌پردازد که مربوط به عرفان است. ممکن است کسی بگوید این مباحث فلسفه عرفان است، یعنی ابن سینا به عنوان فیلسوف وقتی می‌خواهد مسائلی را تحلیل کند تجربه عارفان و عرفان را هم تحلیل کرده است ولی در واقع اینگونه نیست و گویی ابن سینا تجربه‌های خودش را بیان می‌کند و وارد بحث‌هایی می‌شود که ناگفتنی است.

به نظرم این بخش اشارات را باید در ارتباط با کتاب الانصاف در نظر گرفت. آنجا با حکیمی مواجه هستیم که در یونان سابقه ندارد، یعنی ابن سینا خودش اشاره می‌کند آنچه در کتب معمولم نوشتم برای عموم مردم بوده است، اما آنچه فلسفه من است و برای دوستان نزدیک خودم و برای برادران حقیقت به یادگار می‌گذارم چیزی است که در اینجا خواهم گفت. در آنجا ابن سینا در مقام یک حکیم اشراقی این عبارات را می‌نویسد و به یک معنا می‌شود گفت حکمت مشایی او تعالی پیدا کرده است. در عین حال که هنوز حکمت است ولی عروج پیدا می‌کند. این نکته دوم بود که در این کتاب مهم است.

فلسفه اسلامی مجمع البحرین است

نکته سوم تفاعل اسلامیات و یونانیات است. در این کتاب به درستی به این مطلب پرداخته شده که فلسفه دو منبع دارد یک منبع اسلامی و یک منبع یونانی. فلسفه اسلامی مجمع البحرین است و دو دریا به هم رسیدند و از تلاقی آنها مرواریدهایی پدید آمده که در هیچ کدام از این دو دریا به تنهایی وجود ندارد. البته به نظر می‌آید ضلع سوم ایرانیات هم وجود دارد. به تصریح سهروردی منبع حکمت فقط اسلام و یونان نبوده بلکه ایران هم بوده است. از این جهت خوب بود در این کتاب با گزیده متونی که مربوط به ایران پیش از اسلام است آشنا می‌شدیم.

مطلب چهارم پیرامون فصل تاریخ قیام علیه مرعوبیت از اوریانتالیته است. عبارت «تاریخ قیام» عبارت حماسی و جالب است. در این بخش چهار شخصیت معرفی شدند، به عنوان کسانی که مقابل نگاه شرق‌شناسانه ایستادند. باز اینجا برایم سوال مطرح شد که شاید کسی ادعا کند در این بخش یک تعصبی به خرج داده شده است، چون همه مستشرقین اینگونه نیستند بلکه برخی مستشرقین در این قیام جلوتر هستند و پرچم قیام در دست آنهاست.

شاید در اینجا کار کربن از سه جهت خیلی اهمیت داشته باشد. یکی عمق کار کربن است، دیگر تاثیرگذاری کربن است که قابل مقایسه نیست و سوم حوزه کار کربن که اتفاقا اگر این شخصیت‌هایی که اینجا ذکر شده نگاه عربی و سنی داشته باشند، نگا کربن هم ایرانی است و هم شیعی. هیچ کس به خوبی کربن توضیح نداده که اوریانتالیسم یک تناقض است. اگر اوریانتالیسم را به معنای دقیق کلمه در نظر بگیریم اوریانت هم به معنای سمت راست است و هم به معنای جهت. بنابراین مستشرق و طالب شرق کسی است که جهت معنا و جهت درست زندگی را پیدا می‌کند. اتفاقا مستشرقین ما هیچ نسبتی با این مشرق ندارند، بلکه صرفا خاورشناس هستند. اتفاقا خود کربن می‌گوید کار من به معنای دقیق کلمه اوریانتالیسم است.

مطلب پنجم بحث تقابل با فلسفه در عالم اسلام است. در عالم اسلام اینگونه نبوده که فلسفه بدون مانع و مزاحم باشد و فلسفه همیشه دچار مشکل بوده ولی در این کتاب بین سه تقابل تفکیک شده است. یکی تقابل تشیع است، یکی تقابل اهل سنت است و دیگری تقابل متکلمان. در این کتاب میان این سه فرق گذاشته شده است. تقابل اهل سنت سیاسی و فقهی است. به عبارت دیگر تقابل آنها از روی فلسفه ندانستن بوده ولی تقابل تشیع با فلسفه، تقابل معرفتی است. اتفاقا فلسفه یونانی نارسایی‌هایی دارد که در حکمت اشراق جبران شده است. متکلمان گرچه عقلانیت دارند ولی عقلانیتشان مبتنی بر عقل متعارف است. عقلی که اینها می‌گویند فقط تمایزات و تقابل‌ها را می‌بیند و قدرت جمع کردن ندارد به همین دلیل متکلمان همیشه با هم دعوا دارند.

آخرین نکته اینکه حق کتاب بود بهتر از این چاپ شود. حیف است کتاب با این کیفیت چاپ شده و بهتر است طبق آخرین معیارهای نشر منتشر شود.

رحمتی: این کتاب حاوی سبکی کهن و حرفی تازه است/ سیدعرب: ستون خیمه این کتاب پرسش از فلسفه اسلامی است

در پایان این نشست حسن سیدعرب سخن گفت که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

من صحبتم را با این پرسش آغاز می‌کنم که چرا ما به تاریخ فلسفه نظر می‌کنیم و نظر ما به تاریخ فلسفه مبتنی بر چه اصلی است. این خصوصیت در انسان وجود دارد که انسان تنها موجودی است که به ازل و ابد می‌اندیشد لذا از تاریخ سخن می‌گوید و با نظر به تاریخ، گذشته را در حال حاضر می‌کند. اگر متون تاریخ فلسفه چنین شاخصه‌ای داشته باشد در حقیقت روایتی که در متون تاریخ فلسفه وجود دارد روایت ناسوتی شدن امر قدسی است که در تاریخ تفکر بشر امر قدسی چگونه ناسوتی شده و ما قادر به سخن گفتن از آن هستیم. در این بستر کمتر از حق و باطل در تاریخ فلسفه صحبت می‌کنیم چون بحث حق و باطل نیست، بحث طرح یک مسئله و جایگزین کردن مسئله‌ای به جای آن است.

متون تاریخ فلسفه از فلسفه جدا نیست. وقتی ما تاریخ فقه می‌نویسیم تاریخ فقه، خود فقه و احکام نیست ولی تاریخ فلسفه، تاریخ فلسفه است یعنی تاریخ اندیشه است. این مقدمه را عرض کردم تا بگویم در اولین مواجهه با این کتاب دنبال مبانی نظری نویسنده بودم، چون این کتاب یک نظر است، یک فکر است. خوشبختانه من از نخستین کسانی بودم که کتاب به دستم رسید و مقاله‌ای هم درباره کتاب نوشتم و منتشر شد.

بنده چهل سال است با آثار استاد صدوقی آشنایی دارم. ایشان پرونده علمی‌شان دو جنبه دارد یکی تصحیح و شرح و ترجمه متون فلسفی و عرفانی و دیگری تاریخ فلسفه. کتاب تاریخ حکما و عرفای متاخرین صدرالمتالهین که چندین چاپ شده است در واقع گزارشی از عهد ملاصدرا تا دوره ما است. یکبار دکتر محقق درباره این کتاب گفتند اگر این کتاب نبود ارتباط ما با ملاصدرا قطع شده بود یعنی سیر فکری حکمت متعالیه و ادواری که پشت سر گذاشته است را متوجه نمی‌شدیم.

ستون خیمه این کتاب پرسش از فلسفه اسلامی است

استاد صدوقی بین کتاب تاریخ حکما و عرفای متاخرین صدرالمتالهین و کتاب تاریخ عمومی فلسفه اسلامی، یک دوره فکری خاصی را پشت سرگذاشتند. این دوره، دوره پرسشمندی ایشان است. از چه؟ ایشان در تاریخ حکما بیشتر مایل به گزارش هستند، ولی در این کتاب مایل به طرح پرسش از هویت و ماهیت فلسفه اسلامی هستند. اینکه فلسفه اسلامی چیست و زادگاهش کجاست و چه نسبتی با اردوگاه بزرگ فلسفه یونان داشته است. این پرسش، پرسش مهمی است که در عصر ما کمتر مطرح شده است. تمایز منابع موجود با این کتاب در این است؛ ستون خیمه این کتاب پرسش از فلسفه اسلامی است.

در رابطه با مسئله شرق‌شناسی هم باید این توضیح را عرض کنم که فلسفه قوام یک فرهنگ است. اگر فلسفه را از یک ملت بگیریم زبون‌اندیشی را به آنها دادیم. لایه‌هایی از شرق‌شناسان دنبال سلب فلسفه از مسلمانان بودند، چه به عمد و چه به غیر عمد، منهای کسانی مثل کربن. وقتی فلسفه سلب شود در واقع قوام فرهنگی فرو می‌ریزد و از بین می‌رود.

این کتاب تلاش می‌کند بسط تفکر تاریخی را به زبان منتقل کند ولی باید کمی در زبان کتاب تامل کرد تا تخاطب بیشتری با دیگران داشته باشد. بنده به عنوان دانشجوی فلسفه با کتاب‌های شما و متون قدیم مانوس هستم و متوجه می‌شوم ولی چه اشکالی دارد نسل‌های جدیدتر هم برای مراجعه به هویت فلسفی گذشته ما و تکیه به پیشینه و تاریخ فلسفه اسلامی به این کتاب مراجعه کنند. من نمی‌گویم فلسفه را به زبان جوان‌ها بنویسیم ولی فکر کنیم چگونه می‌توانیم مخاطب بیشتری برای این کتاب‌ها که هویت فکری و فرهنگی ما را بیان می‌کند جذب کنیم.

انتهای پیام
captcha