کد خبر: 4221309
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۱
صدوقی‌سها:

تجلیل از اهل علم، تمجید از علم و دانایی است

استاد فلسفه و عرفان در مراسم نکوداشت خود گفت: اهل علم خودشان اقرار دارند حرمتشان به خاطر حرمت علم است و در نتیجه هر لطفی به عاملان دانایی، تجلیل و تمجید دانایی است.

به گزارش خبرنگار ایکنا، آیین نکوداشت مقام علمی منوچهر صدوقی‌سها، استاد و پژوهشگر حکمت و فلسفه، عصر چهارشنبه ۲۳ خرداد در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

گزیده سخنان صدوقی‌سها در پایان این نشست را در ادامه می‌خوانید؛

عنوان درست این برنامه تجلیل از فلسفه و علم است. اهل علم خودشان اقرار دارند حرمتشان به خاطر حرمت علم است. دکتر زرین‌کوب در جلسه بزرگداشتی که برایش گرفته بودند فرموده بود من با آهنگر فرقی ندارم و ما با فکر و کلمات آهنگری کردیم. بنده هم تصورم همین است و حرمت دانایی است که به دانایان حرمت داده است. در نتیجه هر لطفی به عاملین دانایی، تجلیل و تمجید دانایی است. بنده به عنوان یک شخص معمولی عرض می‌کنم غیر از شرمندگی در مقابل اظهار لطف دوستان چیزی ندارم.

 

فلسفه اسلامی معنای واحد ندارد

هر کسی داخل این مسیر می‌شود نظریاتی برایش پیدا می‌شود، بنده هم ممکن است نظریاتی داشته باشم. مثلا درباره هنر ممکن است نظری داشته باشم، درباره تاریخ فلسفه نظری داشته باشم. عرضی که من دارم و برایم خیلی مهم است این است ما می‌دانیم یک دستگاه فلسفی در تاریخ‌های فلسفه مطرح می‌شود به عنوان فلسفه اسلامی. این فلسفه اسلامی یک معنای واحد ندارد ولی همیشه اینطور تصور شده که یک معنا دارد.

ما دو معنون برای فلسفه اسلامی می‌شناسیم؛ فلسفه اسلامی بالمعنی الاعم و فلسفه اسلامی بالمعنی الاخص. فلسفه اسلامی بالمعنی الاعم که مستشرقین از آن دم می‌زنند نتیجه تعامل یونان و اسلام است. فلسفه از یونان به حوزه اسلامی آمد ولی اینطور نبود که عین ترجمه‌ها فلسفه اسلامی شود. کسانی که می‌گویند فلسفه اسلامی همان فلسفه یونانی است زمانی حرفشان درست است که مثلا به ترجمه ما بعد الطبیعه ارسطو فلسفه اسلامی بگوییم در حالی که اینطور نیست و فلاسفه اسلامی با این متون تعامل کردند. این فلسفه که به نام فلسفه اسلامی معروف شده است نظامی است که نه یونانی محض است و نه اسلامی محض. در فلسفه اسلامی ما مطالبی هست مغایر مبانی اسلامی. مثلا عقول عشره مبنای اسلامی ندارد. بنابراین هم عناصر اسلامی در این فلسفه وجود دارد و هم مبانی غیر اسلامی. 

 

قوه شناخت حقایق منحصر به عقل نیست

معنای دوم فلسفه اسلامی، فلسفه اسلامی بالمعنی الاخص است. این یک دستگاه فلسفی است که عین اسلام نیست بلکه فلسفه متفکرین مسلمان بر پایه مبانی اسلامی است. مبنای فلسفه عقل است اما عقل به تنهایی قادر به تبیین عالم نیست. عقلا از نظر کمی و کیفی محدود و مقید است و بسیاری مسائل هست که عقل به تنهایی نمی‌تواند سراغ آن برود. حتی عقل برای شناخت خود انسان کفایت نمی‌کند. بنابراین بسیاری از مسائل هست که عقل به آن راه ندارد مثل شناخت خدای متعال، بسیاری مسائل هم هست که عقل راه دارد ولی کامل نیست. مدعای ما در فلسفه اسلامی به المعنی الاخص این است که در اسلام قوه شناخت حقایق منحصر به عقل نیست.

نزدیک 20 قوه ادراکی در قرآن به ما معرفی شده است. مدعای ما این است؛ یک متفکر مسلمان می‌تواند بر مبنای این ادله یعنی عقل، فواد، رویت، شهود و ... یک دستگاه فلسفی در محدوده وجودشناسی تاسیس کند که متاثر از یونان نباشد. البته فیلسوف اسلامی ادعا نمی‌کند این فلسفه عین اسلام است بلکه ادعایش این است من متفکر مسلمان بر اساس قوای ادراکی مورد تایید اسلام این دستگاه فلسفی را تاسیس می‌کنم. خواهش من این است که اساتید این نظر را مطرح و نقد کنند. 

نکته دیگر در مورد کتاب تاریخ حکما است که در واقع تاریخ فلسفه ایرانی است چون فرهنگ اسلامی یعنی فرهنگ ایرانی و فرهنگ ایرانی یعنی فرهنگ اسلامی، بنابراین تاریخ فلسفه اسلامی تاریخ فلسفه ایران است. بنده از ششم دبیرستان مشغول این کار بودم، هنوز هم هستم. عمده متفکرین اسلامی اسمشان در این کتاب آمده است. آنچه مهم است احیای آثار اینها است. این علمای مجهول القدر ما چه آثاری دارند؟ شما متفکری به نام سیدقطب الدین دارید که برای خودش نظام فلسفی دارد و در قبال ملاصدرا مبنا دارد. بنابراین اشخاصی بودند که این دغدغه را داشتند در قبال یونانیات نظام مستقل فلسفی تاسیس کنند. خب ما چرا نباید از آثار اینها استفاده کنیم. بنده شنیدم در عرض یکسال در شهر قم هفتاد رساله درباره کانت دفاع شده است. فکر نمی‌کنم در خود آلمان اینطور باشد. خواهش من از دانشجویان این است که این وقت را به بررسی آثار متفکرین خودمان اختصاص دهید.

انتهای پیام
captcha