کوچکترین جدایی میان دین و عقل وجود ندارد
کد خبر: 4107167
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۴
آیت‌الله سبحانی:

کوچکترین جدایی میان دین و عقل وجود ندارد

آیت‌الله العظمی جعفر سبحانی در پیامی به همایش اجتهاد عقل‌گرا تأکید کرد: آئین خاتم با عقلانیت رابطه تنگانگی دارد و در یک تعبیر کوتاه دین محمدی(ص) با حکم عقل و خرد عجین شده و در مواردی که خرد حق داوری دارد کوچکترین تفکیکی میان این دو نیست.

جعفر سبحانیبه گزارش ایکنا، پیام آیت‌الله العظمی جعفر سبحانی به همایش اجتهاد عقل‌گرا که شامگاه 23 آذر ماه در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در قم برگزار و از سوی محمد محمدرضایی، استاد دانشگاه تهران قرائت شد به شرح زیر است: 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا

قرآن هدیه و رحمت الهی و داروی شفابخشی است که خدا از سر لطف به انسان‌ها ارزانی کرده و گنجینه‌ای است که گوهر آن پایان نمی‌یابد. از نظر قرآن، فقط یک دین از جانب خدا فروفرستاده شده و همه رسولان مامور به تبلیغ آن شده‌اند زیرا دین نوح همان دین ابراهیم و دین او همان دین پیامبران بعدی حتی دین خاتم پیامبران است چنانچه فرمود: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ.

مقصود از اسلام تسلیم‌ شدن و سر فرود آوردن در برابر خداوند است. در حالی که از طرف خدا دین واحدی بر بشر عرضه شده ولی تکالیف بندگان در دوران‌های مختلف متفاوت بوده است؛ پیامبران با دین واحد مبعوث شده‌اند و قرآن با وجود تأکید بر اصل دین واحد بر تعدد شرایع هم تصریح دارد؛ آنجا که فرمود: لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا.

تو گویی آئین الهی نحر فیاضی است که همه از آن بهره‌مند می‌شوند ولی هر پیامبری متناسب با شرایط زمان و مکان و استعداد امت خود از آن بهره می‌برند، خدا شریعت اسلام را شریعت کامل معرفی کرده است بنابراین نیازی نبود وحی رسالی تداوم بیابد. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا.

کوچکترین جدایی میان دین و عقل وجود ندارد

آئین خاتم با عقلانیت رابطه تنگانگی دارد؛ اصول و معارف و احکام فردی و اجتماعی و اخلاقی آن در بسیاری از موارد با برهان قابل تفسیر است و در یک تعبیر کوتاه دین محمدی(ص) با حکم عقل و خرد عجین شده و  در مواردی که خرد حق داوری دارد کوچکترین تفکیکی میان این دو نیست. اصول دین با تعقل و خردورزی اثبات می‌شود و قرآن و روایات هم گویای این مطلب است؛ الهیات نهج‌البلاغه و توحید صدوق هم حاکی از هماهنگی عقل و  دین است: فَبِالعَقلِ عَرَفَ العِبادُ خالِقَهُم.

عقلانیت آئین محمدی به قلمرو معارف و اصول عقاید منحصر نیست و فروع را هم تشکیل می‌دهد که به برخی از آن‌ها در قرآن تصریح شده است: وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي؛ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ... .

از این رو به دلیل عقلانیت احکام الهی است که پیامبر(ص) فرمودند: حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه؛ البته راز جاودانگی شریعت اسلام هم در هماهنگی احکام با ساختار وجودی و فطرت و عقل انسان است و اموری که برخاسته از فطرت است در طول اعصار و قرون ثابت است و علما و فقها با تمسک به برخی اصول مانند حجیت حکم عقل، قاعده اهم و مهم و گشودن باب اجتهاد و پیروی از قواعد حاکم فقهی مانند نفی حرج و ضرر حکم هر مسئله‌ای را مشخص می‌کنند.

اسلام تا ابد پاسخگوی نیازهای انسان است

بنابراین شریعت اسلام تا ابد پاسخگوی همه نیازهای انسان است اما مع‌الاسف با وجود عقلانیت احکام اسلامی، برخی با پیروی از اندیشه خرافی پدران خود بحث و جدل در احکام و عقاید را نوعی مخالفت با شریعت تلقی کرده و کم‌کم مسئله جدایی خرد از شریعت پیش آمد؛ از جمله آنها اعتقاد به جبر است در صورتی که اسلام منادی آزادی و اختیار است و اگر انسان را مجبور بدانیم انذار پیامبران کاری لغو خواهد بود. قرآن کریم فرموده است: وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ.

ترویج قضاو قدر از سوی حکومت اموی

حکومت اموی مسئله قضا و قدر را بیش از هر چیزی ترویج می‌کرد تا بتواند مسئله حاکمیت بر جامعه را معلول آن قلمداد کند و از این طریق مردم را در برابر هر نابسامانی به سکوت وادارد؛ ابوهلالی عسکری می‌گوید معاویه اولین کسی بود که گفت همه کارهای بندگان توسط خدا انجام می‌شود و وقتی عایشه به معاویه گفت چرا بیعت یزید را بر مسلمین تحمیل کردی، گفت خلافت یزید قضا و قدر الهی است و بندگان درباره آن از خود اختیاری ندارند و کم کم این مسئله از دودمان اموی به دیگران سرایت کرد و ارتکاب هر عمل قبیحی از جمله کشتن امام حسین(ع) را به قضا و قدر نسبت دادند در صورتی که قضا و قدر هیچ منافاتی با آزادی و اختیار انسان ندارد بنابراین سرآغاز تفکیک عقل و شریعت به دوره حاکمان اموی بازگشت دارد. 

البته هماهنگی معارف و احکام اسلام با عقلانیت به این معنا نیست که ما می‌توانیم رموز و ملاک همه احکام را درک کنیم  به گونه‌ای که نیازی به وحی نداشته باشیم زیرا برخی سنن جاهلی هنوز هم در بین ما رسوخ دارد و گرچه تجربه به برخی از ملاکات احکام پی برده است مانند ضرر خوردن گوشت میته و خوک ولی ممکن است فاسد و مصالح احکام تا قیامت باقی باشد.

تعارضی میان عقل و وحی نیست

مقصود این است که نباید بین حکم عقل و وحی تعارضی باشد و اگر هم باشد از دو حال خارج نیست؛ یا در مقدمات برهان اشکالی رخ داده که حکم عقل را دچار اشتباه کرده و یا برداشت ما از کتاب و سنت برداشت صحیحی نبوده است. بنابراین عقلانیت با آئین خاتم در اصول و معارف و احکام ناسازگاری ندارد و این سازگاری تا جایی است که قاعده مشهور میان عالمان دین که: کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل؛ مکرر در تقریرات علمی آنان رخ می‌نماید. 

در خاتمه امیدوارم محققان با استمداد از دو حجت باطنی و ظاهری در بالندگی علوم عقلی و نقلی و صیانت از مرزهای معرفتی و اثبات کارآمدی دین و نقد شبهات ملحدان و معاندان اسلام موفق و مؤید باشند. 

انتهای پیام
captcha