به گزارش ایکنا، بیست و سومین شماره از فصلنامه «مطالعات تاریخی جهان اسلام» به صاحب امتیازی جامعةالمصطفی العالمیه منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره چنین است: «بررسی انتقادی روش تاریخنگاری ویلفرد مادلونگ در کتاب «جانشینی حضرت محمد(ص)»»، «بررسی مولفههای فرهنگی- اجتماعی در پیکرهبندی فضایی آرامگاههای اسلامی مراکش (قرن دوم ه.ق/8 میلادی تا چهارده ه.ق/16 میلادی)»، «تحلیل نقوش سفالهای دوره سلجوقیان با تأکید بر بازتاب «طراز» در پوشاک پیکرهها»، «کارکردهای فرهنگی منصب شیخ الاسلامی در دوره صفویه»، «گونهشناسی تمدنی جریانهای فکری معاصر جهان اسلام»، «مطالعه ساختارگرایانه تأثیر اندیشه انحرافی قرآنبسندگی در رویداد تاریخی قتل عثمان بن عفان»، «واکاوی راهبردهای مشترک در جریانهای شیعی صوفی و تأثیر آن بر شکلگیری جنبشهای روزگار تیموریان».
در چکیده مقاله «بررسی انتقادی روش تاریخنگاری ویلفرد مادلونگ در کتاب «جانشینی حضرت محمد(ص)»» میخوانیم: «مستشرقان در سده اخیر آثار زیادی درباره پیامبر اعظم(ص) و حوادث صدر اسلام پدید آوردهاند. یکی از آنها کتاب ویلفرد مادلونگ مستشرق آلمانی با عنوان «جانشینی حضرت محمد(ص)» میباشد. در این کتاب، مسأله جانشینی پیامبر اکرم(ص) با رویکرد قرآنی، حدیثی و تاریخی مورد تحلیل قرار گرفته و حوادث پس از رحلت آن حضرت تا زمان معاویه را بررسی کرده است. گرچه نویسنده نسبت به دیگر مستشرقان بهتر عمل کرده و در مواردی تحلیلهای عالمانه ارائه داده و یافتههای جدیدی را به جامعه علمی عرضه کرده است، اما در موارد بسیاری نیز از معیارهای روش تاریخی فاصله گرفته است و اظهارنظرهای ناصوابی درباره مسأله جانشینی و حوادث پس از آن طرح کرده است. پژوهش حاضر، بر اساس معیارهای روش تاریخی و با استفاده از روش تحلیل تاریخی، به نقد و بررسی روش تاریخنگاری مؤلف پرداخته است. مهم ترین معیارهای روش تاریخی که به عنوان سنجه مورد توجه قرار گرفتهاند عبارتند از: نگرش جامع به منابع، ارائه منطق گزینش، بررسی تمامی گزارهها و شواهد و قرائن، عدم تحمیل پیشفرضها بر تاریخ، تحلیل حوادث تاریخی با بررسی علل طبیعی، عدم ورود به مرزهای کلام و مسائل فراطبیعی. یافتههای به دست آمده نشان از آن دارد که در موارد بسیاری، نویسنده کتاب از بایستههای روش تاریخی فاصله گرفته و به همین جهت به نتایج ناصوابی دست یافته است.»
در طلیعه مقاله «کارکردهای فرهنگی منصب شیخ الاسلامی در دوره صفویه» آمده است: «منصب شیخ الاسلامی یکی از مناصب مهم دینی عصر صفوی بود که در راستای گسترش فرهنگ و آموزههای دینی مذهبی شیعه دوازده امامی در دربار، مراکز و ولایات ایران پای به عرصه ظهور نهاد و توانست بر ابعاد مختلف نظام سیاسی – اجتماعی به ویژه ساختار فرهنگی جامعهای ایران تاثیر عمیقی برجای نهد.
پرسش اساسی آن است که منصب شیخ الاسلامی در این دوره از چه جایگاهی برخوردار و چگونه بر تحولات فرهنگی سیاسی ایران عصر صفویه تاثیر گزار بوده است؟ به نظر میرسد کارکرد فرهنگی این منصب در این دوره، نقش مهمی در ابعاد فرهنگی سیاسی عصر صفویه به جای گذاشت و توانست آموزههای اهل بیت(ع) را در میان طبقات اجتماعی نهادینه نماید.»
در چکیده مقاله «گونهشناسی تمدنی جریانهای فکری معاصر جهان اسلام» آمده است: «تاکنون گونهشناسیهای متعددی از جریانهای فکری جهان اسلام صورت گرفته، اما اغلب با رویکرد سیاسی یا مذهبی بوده است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است که از منظر تمدنی چه رویکردهای کلانی را در جریانهای فکری معاصر جهان اسلام میتوان شناسایی کرد و ویژگیها و وجوه تمایز اصلی این رویکردها از یکدیگر چیست؟ بنا بر یافتههای این پژوهش، سه رویکرد «اسلامگرای تمدنی» «تمدنگرای اسلامی» و «تجددگرای اسلامی» در جریانهای فکری معاصر از یکدیگر قابل تمایز است. رویکرد نخست، نقطۀ اتکای خود را بر اسلام قرار داده و با قرائتی دینی از تمدن به رابطه حداکثری دین و تمدن باور دارد. عامل اصلیِ انحطاط تمدن اسلامی را دوری از دین و راه احیای آن را در بازگشت به دین دانسته و در مواجهه با تمدن غرب، رویکردی منفی و انتقادی دارد. رویکرد دوم، تلاش میکند با قرائتی دنیوی از دین، زمینۀ ارتباط و ایفای نقش تمدنی آن را فراهم سازد. چرا که عامل اصلی انحطاط را در نوع اندیشه دینی و راه احیا را در اصلاح آن و ارائه قرائتی اینجهانی از دین میداند و در مواجهه با تمدن غرب نیز رویکردی گزینشی-انتقادی بر میگزیند. رویکرد سوم؛ با تمرکز بر تجدد، در صدد است با قرائتی مدرن از دین، زمینه ارتباط دین و تجدد را به مثابۀ تمدن مدرن فراهم سازد. عامل انحطاط را در ایستایی اندیشه و عقل و راه احیای آن را در بازخوانی دین بر اساس مولفههای تجدد میداند و در مواجهه با تمدن غرب رویکرد گزینشی را ترجیح میدهد.»
انتهای پیام