تنوع زبانی و عدالت معرفتی از ضرورت‌های دانشگاه تمدن‌ساز است
کد خبر: 4118291
تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۶
حبیب الله بابایی:

تنوع زبانی و عدالت معرفتی از ضرورت‌های دانشگاه تمدن‌ساز است

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: خشونت معرفتی باعث می‌شود صدای کسانی که مشغول تولید دانش بومی هستند سخت ‌شنیده شود لذا نیاز به یک شورش معرفتی داریم تا تک صدایی را به چالش بکشیم و به سمت دانشگاه تمدن‌ساز حرکت کنیم چراکه تنوع زبانی و عدالت معرفتی از ضرورت‌های دانشگاه تمدن‌ساز است.

حجت‌الاسلام بابایی

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «تمدن و مسئله معنا در دانشگاه» امروز دوشنبه 10 بهمن‌ماه از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد. حجت‌الاسلام والمسلمین حبیب الله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در این نشست سخنرانی کرد.

در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید؛

تعبیری را برخی از اندیشمندان دارند در مورد اینکه اساساً مانایی تمدن‌ها به مانایی مفاهیم آن تمدن است. هر تمدنی، مفاهیم مربوط به خود را دارد و با همان مفاهیم، هم هویت پیدا کرده و هم تمایز آن با تمدن‌های دیگر روشن می‌شود. گاهی اوقات هم اگر تمدنی بخواهد خودش را بر تمدن‌های دیگر قالب یا احیاناً تحمیل کند یکی از راه‌های مهم و اثرگذار تحمیل معانی خود بر منظومه معنایی دیگران است. مسئله معنا را می‌توانیم در تاریخ تمدن اسلامی از همان زمانه صدر اسلام و دوران نزول قرآن در نظر بگیریم و اساساً نزول وحی را باید تنزیل معانی وحیانی بدانیم. اسلام در بستری که فرهنگ و معانی عرب جاهلی وجود داشت عملاً با وارد کردن برخی از معناها و مفاهیم جدید تغییر و دگرگونی در فرهنگ، هویت، فلسفه، ذهنیت و فضای زندگی عرب جاهلی را به وجود آورد.

رابطه معنا و تمدن

به نظرم این بحثی مهم است که اسلام چگونه از طریق معنا باعث ایجاد تحول شد و معانی خود را جایگزین معانی دیگر کرد. استاد پارسانیا در کتاب «جهان‌های اجتماعی» بحثی دارند و می‌فرمایند جهان اسلام با مجموعه‌ای از معانی شکل می‌گیرد که از آسمان، وحی الهی بر سینه سترگ نبی خاتم(ص) نازل شد و از آنجا در بستر تاریخ جریان یافت. مفاهیمی مثل الله، توحید، تقوا، وحی، عقل، علم، حقیقت، عدالت، قسط، ایمان، کفر و نفاق از مفاهیم محوری این نظام معنایی هستند که بر سینه پیامبر(ص) نازل شد. این معانی که یک مجموعه منجسم را تشکیل می‌‌دهند با برخی از مفاهیم جامعه جاهلی در یک ستیز آشکار و رو در رو قرار می‌‌گیرند و جز به حذف آنها راضی نمی‌‌شوند و به بازسازی برخی دیگر مفاهیم همانند شرک، ظلم، ربا، قبیله، عشیره، شهوت و غضب و مفاهیمی از این دست می‌پردازند.

اگر بخواهیم تمدنی را ویران کنیم باید به ویرانی معانی پایه آن و اگر بخواهیم تمدنی را احیا کنیم باید به احیای معانی پایه آن پرداخته و اگر بخواهیم تمدنی را به استعمار یا استقلال برسانیم باید به استعمار یا استقلال معانی آن تمدن فکر کنیم. این نقطه طلایی است که معنا و تمدن را گره می‌زند. سؤال بنده این است که اساساً سهم دانشگاه در انشاء، ابطال، اصلاح و امضای معانی چیست؟ به نظرم اگر دانشگاه یا حوزه علمیه نتوانند به موقع به انشا، ابطال، امضا و اصلاح معانی بپردازد حضوری ناکارآمد و غیر مفید خواهد داشت. اگر من نتوانم به موقع ایجاد و معنا کنم مغلوب معانی هژمون می‌‌شوم و در نتیجه کارکردی لازم در عقلانیت تمدنی نخواهم داشت و نقش تسهیل‌گر در استعمارپذیری خواهم داشت.

وضعیت جهان اسلام از دو سده قبل تاکنون به گونه‌ای بوده که خودش معانی پایه‌ای خودش را تعریف نمی‌کند. یکی از تحولات بسیار اساسی در انقلاب اسلامی، نه فقط در سطح امامین انقلاب یا قانونگذاران، بلکه در سطوح نخبگانی و فکری ما در برخی از دانشگاه‌ها و مراکز حوزوی این بوده که انقلاب در ناحیه معانی بوده است چون نوعی از رویکردهای انتقادی آکادمیک نسبت به غرب صورت گرفت و نتیجه آن نسلی از جوانان انقلابی در دانشگاه‌ها است که هم دانشگاه را خوب می‌شناسند و هم مطالعات دینی داشته‌اند بنابراین با روش‌شناسی‌‌های رایج به نقد غرب می‌پردازند.

تبعات تک صدایی در دانشگاه

ما دو دوره ترجمه در تاریخ تمدن اسلامی داریم که یکی قرون دوم و سوم هجری است که ترجمه‌ها از منابع یونانی و ... به زبان عربی اتفاق می‌‌افتد و مبدأ ترجمه‌ها، چند تمدن به صورت همزمان است و ترجمه‌ها نقد هم می‌شود و افزوده‌هایی پیدا می‌کنند و متن ترجمه شده تبدیل به علم جدید می‌شود لذا فلسفه الحادی یونانی تبدیل به فلسفه اسلامی می‌شود اما کاری که در دوره جدید و از زمان ورود مدرنیته به جهان اسلام شروع می‌شود عمدتا به جای خلق معنا، نقل معنا بوده است. حدود یک سده است که دانشگاه‌های ما به نقل معنا می‌پردازند و ما تولیدی نداریم لذا نمی‌توانیم تأسیس علم کنیم.

نکته دیگر اینکه مسئله تک صدایی در دانشگاه، زمینه را برای تک‌روی‌ها و مرکزگرایی و فرهنگ هژمون هموار می‌کند و ما در گفتمانی زیست می‌کنیم که فاقد عدالت در تریبون دادن به صداهای مختلف معرفتی و دانشی است. این در حالی است که اگر بیان به رغم صورت چندگانه‌اش تنها یک آبشخور اصلی داشته باشد راه برای سلطه معنایی هموار خواهد شد. گفت‌وگو در فرآیند چند صدایی شدن صورت می‌گیرد و تنها در این وضعیت است است که امکان گفت‌وگو و تعامل فراهم می‌شود.

تبعات سیاست‌های تک‌زبانی

زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی و بین‌المللی معرفی می‌شود بنابراین عده‌ای برای فرآیند انتقال معنا باید وارد مقوله ترجمه شوند و بعضا معناها به صورت ناقص به زبان دیگر منتقل می‌‌شود. هدف از این سیاست تک‌زبانی ایجاد نوعی نظم و یکپارچگی است. این شرایط وحدت اجباری و گفت‌وگو به زبان علمی واحد برای دانشجویان مهاجر نیز وجود دارد و در نتیجه از لحاظ هویت تبدیل به متنی می‌شوند که باید ترجمه شود در غیر این‌صورت هویت آنها در این ساختار تک‌زبانه معنا پیدا نمی‌کند. هدف از این سیاست‌های تبلیغی این است که گفته شود شرایطی برابر همه دانشجویان در راستای موفقیت آنها وجود دارد اما آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد با شعار تنوع‌گرایی در تضاد است و در چهارچوب معرفت‌گرایی اروپا محور است. به عبارت دیگر دانش‌های غیر اروپایی را نادیده گرفته یا در حاشیه قرار می‌دهد.

این تک‌صدایی فرهنگی در محیط دانشگاهی در قرن بیستم وجود دارد و دانشجویانی که در غرب تحصیل کرده‌اند به تریبونی برای تبلیغ اندیشه‌های غربی تبدیل می‌‌شوند و این با جهان‌بینی بومی در تضاد است و حذف دانش بومی از سرفصل‌های درسی و وارد کردن جهان‌بینی‌های غربی، از جمله این اهداف است که باعث غربی شدن دانشگاه‌ها در سراسر جهان می‌شود و این دانشگاه‌ها محل شکل‌گیری نوعی خشونت معرفتی است که آسیب‌های زیادی را به دانش‌های بومی وارد می‌کند. این خشونت معرفتی باعث می‌شود شنیدن صدای کسانی که مشغول تولید دانش بومی هستند سخت ‌شود لذا نیاز به یک شورش معرفتی داریم تا تک صدایی را به چالش بکشیم و به سمت دانشگاه تمدن‌ساز حرکت کنیم.

لزوم توجه به مسئله نقد

ظاهرا ساختارهای ما هنوز مکانیزم لازم برای رسیدن به یک الگوی معنایی مشخص ندارند که یا ناشی از نداشتن وقت یا ندانستن راه آن است بنابراین برونداد آنها در این ناحیه بسیار نحیف و ضعیف است. تصورم این است که اگر بخواهیم این الگوهای معنایی را در حوزه‌های مختلف فعال کنیم باید از پائین به بالا نگاه کرده و از ساحت‌های دانشگاهی شروع کنیم تا به سمت شورای عالی انقلاب فرهنگی برویم و از قوانین سندی بنویسیم که ما را برای این کار اقناع کند.

تلقی بنده این است که اساساً معناهای سرریز شده به جامعه ما در یک فرآیند منظم اتفاق نمی‌افتد لذا به فرآیند نامنظمی از خلق معانی یا به تعبیری عملیات‌های پارتیزانی نیاز داریم تا بتوانیم در جاهای مختلف به خلق معانی فکر کنیم. البته این سخن بدین معنا نیست که اگر خلق معنا کردیم تمدن به صورت اتوماتیک ساخته می‌شود بلکه لازم است مسئله نقد و گفت‌وگو در ایران امروز و جهان اسلام را بدین منظور بسیار جدی بگیریم.

 

انتهای پیام
captcha