به مناسبت سالروز ولادت امیرالمومنین(ع) با مهدی مجتهدی، استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد همصحبت شدیم و از او درباره تصویر واقعی چهار سال و نه ماه حکومت امیرالمومنین(ع) سوال کردیم.
مشروح گفتوگوی خبرنگار ایکنا با مهدی مجتهدی را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ یکی از موضوعاتی که کمتر به آن پرداخته میشود ویژگیهای حکومت امیرالمومنین(ع) است به این معنا که سیاستها و اقدامات علمی آن حضرت برای توسعه عدالت، رفاه اجتماعی، آزادی بیان و شاخصهایی از این دست چه بود و این شاخصها در دوران حکومت آن حضرت چه وضعیتی داشت. تصویر غالبی که در ذهن ما شکل گرفته است این است که حضرت در دوران حکومتشان درگیر جنگ بودند و حکومت آن حضرت توأم با آشفتگی و التهاب بوده است. لطفا در این رابطه توضیح بفرمایید.
یکی از کارهایی که عموما در مباحث پژوهشی به آن توجه میکنیم موضوعاتی است که به آنها توجه نشده است. در بحث تاریخ صدر اسلام هم یکی از نکاتی که وجود دارد این است که وقتی دوران خلافت امیرالمومنین(ع) یعنی 4 سال و 9 ماه را بررسی میکنیم، تصویر غالب این است که ایشان درگیر سه جنگ شدند و این سه جنگ تمام دوران حکومتشان را تشکیل داده است. در اهمیت این جنگها شکی نیست، ولی در این میان یک اتفاقی افتاده است که خیلی شبیه دوران رسول خدا(ص) است، یعنی در مورد دوران رسول خدا(ص) هم این مسئله را داریم.
شاید بد نباشد از اینجا شروع کنم که اخیرا مقالهای منتشر شده است که در مورد تعداد جنگهای رسول خدا(ص) بحث میکند و اینکه حضرت چند جنگ داشتند. در این پژوهش مشخص شده است تعداد جنگهای حضرت به هشت تا نمیرسد در حالی که برخی اعداد بالاتری ذکر میکنند و در نتیجه تصویر غالب این شده که حضرت همواره درگیر جنگ بودند و بخش زیادی از دوران زندگیشان به جنگ اختصاص پیدا کرده است ولی واقعا غیر از این است. دقیقا همین ماجرا برای امیرالمومنین(ع) هم اتفاق افتاده است ما در مورد امیرالمومنین(ع) سه جنگ جمل، صفین و نهروان را میشناسیم. باز برخی تصور میکنند حضرت در تمام دوران حکومت به جنگ پرداختند ولی با همان فرمولی که میشود در مورد جنگهای رسول خدا(ص) صحبت کرد میشود در مورد جنگهای امیرالمومنین(ع) هم صحبت کرد و آن اینکه اگر دقیق بررسی کنیم حضرت در بخش زیادی از دوران حکومت خودشان درگیر جنگ نبودند. جنگ جمل و نهروان نیمروز طول کشید، جنگ صفین هم چون به ماه حرام برخورد کرد و توقفی بیناش بوده است چند ماه طول کشید ولی مجموعه همه این جنگها با مقدمات و موخراتش کمتر از یک سال میشود. میشود حدس زد اگر حدود یک چهارم از دوران خلافت آن حضرت به جنگ اختصاص پیدا کرده باشد، 75 درصد آن حضرت درگیر جنگ نبودند. اینجا سوال میشود که حضرت در این مدت به چه کاری مشغول بودند، این همان سوال اصلی است که مغفول مانده است.
چرا آن 75 درصد قربانی آن 25 درصد شده است و دیده نشده است؟ فردوسی در توصیف یکی از جنگها تعبیر جالبی دارد و میگوید گرد و خاک سم اسبها آنقدر زیاد بود که معلوم نشد در معرکه چه اتفاقی افتاد. دوران جنگهای حضرت امیر(ع) هم با اینکه کم بود ولی گرد و خاکی به پا کرد که موجب شد گزارشنویسان و تاریخنویسان از مابقی رخدادها غافل شوند. اساسا گزارشکنندگان و به تعبیر امروز خبرگزاریها به وقایع جنگها بیشتر توجه دارند. ممکن است کارهای فرهنگی و کارهای زیربنایی زیادی در دنیا اتفاق بیفتد ولی کافی است از یک کشوری به کشور دیگر تیری شلیک شود، تمام تمرکز خبرگزاریها به آن جلب میشود. ما بازتاب همین مسئله را در کتب تاریخی میبینیم، چون رخدادهای نظامی بیشتر مورد توجه مورخان بوده است. شما این مسئله را در تفاوت تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی میبینید. بخش غالب کتب تاریخی به تاریخ سیاسی اختصاص دارد و اگر کسی بخواهد در تاریخ اجتماعی تحقیقی انجام دهد دادهها بسیار کم است. این یکی از عوامل طبیعی فقدان دادههای کافی در مورد دوران خلافت امیرالمومنین(ع) است.
نکته مهمتر از آن توجهی است که حکومتها به سانسور اتفاقاتی که در دوران خلافت امیرالمومنین(ع) رخ داده بود، داشتند. اگر دوران خلافت امیرالمومنین(ع) را از تاریخ بشر حذف کنیم قبل و بعدش همخوانی معناداری دارد، یعنی این وسط یک اتفاق خاص رخ داده است ولی قبل و بعدش تفاوت متمایزی ندارد. البته دوره رسول خدا(ص) هم دوره خاصی بود و دوره پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) تداوم همدیگر بودند و با دولتهای همعصر و قبل و بعد خودشان تفاوت آشکاری داشتد. بنابراین حکومت آن حضرت نقطه عطف بود و به همین جهت دولتهای بعدی اهتمامی به نقل وقایع آن مقطع تاریخی نداشتند.
توجه و بازتاب دادن سیره حکومتی امیرالمومنین(ع) حتی برای دوستان ایشان هم چندان جذاب نبود، چون هر کس به سیره امیرالمومنین(ع) توجه کند و بخواهد سیره حکومتی ایشان را نقل کند مسئولیت بیشتری متوجهش میشود. مثلا اگر پدری بخواهد سیره حضرت علی(ع) را به عنوان پدر الگو قرار دهد باید مسائل زیادی را رعایت کند و زحمت بیشتری بکشد یا اگر یک قاضی بخواهد نسبت به سیره ایشان پاسخگو باشد باید زحمت بیشتری را متحمل شود. سیره امیرالمومنین(ع) مسئولیتزاست. به همین خاطر کسانی که در ظاهر خودشان را علاقهمند به او میدانند و شیعه هستند هم در مواقعی تمایلی به بازتاب دادن سیره ایشان ندارند. این مجموعه عوامل باعث شده که سیره ایشان بازتاب کمتری داشته باشد و همانطور که عرض کردم در رأس این عوامل، سانسوری است که از سوی حکومت معاویه و پس از آن بنیعباس اعمال شد. این عوامل باعث شده وقتی شما کتابی درباره تاریخ امیرالمومنین(ع) باز میکنید، مشاهده میکنید 90 درصد حجم کتاب مربوط به جنگهای حضرت است و 10 درصد آن به باقی موضوعات پرداخته است. این نشان میدهد که ما در مورد آن حضرت فقدان دادههای تاریخی داریم که بخش از آنها طبیعی است و بخشی عمدی است.
من یک مثال درباره این خلأ بزنم و آن حرفی است که از قول معاویه در منابع کهن باقی مانده است. طبق این گزارش، یک خانمی به سیاستهای حاکمان معاویه در یمن اعتراض میکند. وقتی معاویه اعتراض او را نمیپذیرد و مشکل او را رفع نمیکند، آن خانم خاطرهای از دوران امیرالمومنین(ع) نقل میکند مبنی براینکه آن حضرت چقدر سریع و خالصانه نسبت به خطای کارگزار خودش در یمن عکسالعمل نشان داد و او را به خاطر کوتاهی که کرده بود عزل کرد. وقتی معاویه این را میشنود چارهای نمیبینید جز اینکه حاجت آن خانم را روا کند. آن خانم یمنی میگوید نباید فقط مشکل من را حل کنی بلکه باید تمام مردم منطقه ما نسبت به ظلم کارگزار تو آسوده شوند. آنجا معاویه میگوید که مشکل آنها به تو ربطی ندارد ولی آن خانم میگوید من نمیخواهم فقط مشکل من را حل کنی بلکه باید مشکل همه را حل کنی. معایه میگوید که «علی(ع) جرأت بر سلطان را به شما چشانده است»، یعنی این محصول دوران حکومت علی(ع) است که مردم پررو شوند و حاکم را نقد کنند.
در اینجا معاویه ناخواسته اعتراف کرده است امیرالمومنین(ع) به جهت اینکه مسئولیت تربیت جامعه را بر خود الزام کرده بود، جامعه را طوری تربیت کرده بود تا از او انتقاد کنند، یعنی علی(ع) برای اینکه مردم را در جایگاهی که در اسلام برایشان مطرح شده است برساند روی خودش آزمایش کرد و روی مردم را به خودش باز کرد و با اینکه برای خودش جایگاه عصمت قائل بود ولی مردم را تمرین داد که از او انتقاد کنند و کارگزاران او را بازخواست کنند. اینجا بود که معاویه عکسالعمل نشان میدهد و میگوید «چقدر طول میکشد این مزه را از زیر زبان شما بیرون بکشیم»، یعنی چقدر طول میکشد شهامت انتقاد از سیاستهای غلط را از شما سلب کنیم. از قضا این اتفاقی است که بعد از امیرالمومنین(ع) افتاد و انتقاد مردم از حکومت ممنوع شد و شواهد تاریخی این را تایید میکند. یکی از راههای این قضیه سانسور کردن ساختارهای تعریفشده در دوران علی(ع) در حوزههای مختلف بود. در ادامه به برخی از این ساختارها اشاره میکنم.
وقتی آن حضرت در حوزه اقتصادی وظایف خودشان را به عنوان حاکم بیان میکنند، میفرمایند من باید از جهت اقتصادی شرایط مناسبی را برای شما فراهم کنم و شما را آموزش دهم، شما هم خیرخواه من باشید و نقد غیر منصفانه انجام ندهید. «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً، وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ، فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ: فَالنَّصیحَةُ لَکُمْ، وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ، عَلَیْکُمْ، وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا. وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ: فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ، وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ، وَ الاْجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِیْنَ آمُرُکُمْ؛ ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است. حق شما بر من این است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال را میان شما عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگانی را بدانید و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید، هر وقت شما را فراخواندم اجابت نمایید و هر وقت فرمان دادم اطاعت کنید.»
طبق گزارش دیگری که از آن دوران باقی مانده است حضرت میفرمایند در حکومت من کسی گرسنه نیست، کسی آب شرب نامناسب ندارد و همه سرپناه دارند؛ «مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأْكُلُ الْبُرَّ وَ يَجْلِسُ فِي الظِّلِّ وَ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَات» این زندگی حداقلی چیزی است که همین الآن جز ایدهآلهای زندگی بشری است و همه دولتها خواهان آن هستند که همه افراد جامعه بشری سرپناه داشته باشند، همه آب سالم در اختیار داشته باشند و گرسنه نباشند. بعدها این ایدهآلهایی که مطرح شد فراموش شد و یکی از راههایش عدم نقل ویژگیهای حکومتی علی(ع) بود.
همانطور که عرض کردم ساختار حکومتی آن حضرت ویژگیهای خاصی داشت، از جمله اینکه آن حضرت ساختار اطلاعرسانی ویژهای به کارگزارانشان داشتند که خیلی گسترده بود. در اوج این ماجرا عهدنامه حضرت به مالک اشتر است که در آن وظایف بسیاری را برای کارگزار خود مشخص کردند. میتوان گفت در حکومت علی(ع) سختترین شغل، شغل حکومتی بود از این جهت که شخص حتما باید پاسخگو میبود و اگر خطایی میکرد مجازاتها بسیار سنگین بود و هزینهای که برای خطاهای کارگزاران حکومتی وجود داشت به قدری سنگین بود که به صرفه نبود کسی مسئولیتی را بپذیرد مگر اینکه بخواهد به وظایفش عمل کند.
اساسا کار حکومتی و دولتی در زمان ایشان شغل لوکس نبود بلکه کار دشواری بود و کسی که آن را میپذیرفت نمیتوانست دنبال یک زندگی توأم با رفاه باشد چیزی که به نظر میرسد ایدهآل بشری است. آخرین نکته خاطرهای از یک نویسنده اهل سوریه است. ایشان نقل کرده بود عظمت امیرالمومنین(ع) را آنجا دیدم که حضرت گفتند وقتی حکومت شما را پذیرفتم یک پیراهن داشتم و اگر هنگامی که حکومت شما را ترک میکنم دیدید یک پیراهن من دو پیراهن شده است بدانید به شما خیانت کردم.
به نظر میآید اگر آنچه از سیره آن حضرت رسیده است را جمع کنیم مجموعهای از الگوهایی داریم که به عنوان نقطه عطفی در تاریخ شکل گرفته و میتواند یک اتمام حجتی باشد نه برای شیعیانی که ادعای پیروی از ایشان دارند بلکه برای همه انسانهایی که عدالتخواه هستند.
ایکنا ـ نتیجهای که از فرمایشات شما میگیرم این است که دادههای تاریخ در خصوص حکومت آن حضرت بسیار کم هستند و امکان توصیف دقیق از جزئیات و شرایط حکومت آن حضرت وجود ندارد؟
خیر، اگر اینطوری بگوییم به معنی منتفی بودن امکان مطالعه در مورد آن دوره است. اگر بخواهیم واضحتر بگوییم باید اینطور بگوییم که مطالعه سیره حکومتی ایشان چنین دشواریهایی را دارد. من عرض کردم اگر تاریخ سیاسی و اجتماعی را تفکیک کنیم تاریخ اجتماعی به عنوان یک شاخه جدید در مطالعات تاریخی به نوعی به لایههای زیرین جامعه میپردازد. به طول کلی در دورانهای کهن وقتی از تاریخ صحبت میکنید معمولا تاریخ سیاسی و تاریخ حاکمان است که در رأس هرم قدرت بودند ولی وقتی درباره تاریخ اجتماعی صحبت میکنید درباره کف هرم قدرت و جامعه صحبت میکنید. خیلی از موضوعات اجتماعی که در مطالعات حکومت حضرت دنبال آن هستیم در این لایه جای دارد. به طور کلی از دشواریهای تاریخ اجتماعی این است که باید در انبار کاه دنبال سوزن بگردی ولی این به معنی منتفی بودن امکان مطالعات اجتماعی نیست بلکه به معنی دشواری آن است. نکته مهم این است که ارزشمندی این مطالعات خیلی بالاست. الآن تاریخ اجتماعی به عنوان جذابترین و پرمخاطبترین حوزههای مطالعات تاریخی است. پس ما در حوزه مطالعه تاریخ اجتماعی یک دشواری داریم که این دشواری در مورد دوره امیرالمومنین(ع) مظاعف است چون سانسورهای عمدی و سهوی پیرامون آن اتفاق افتاده است ولی در عین حال چنین مطالعاتی منتفی نیست و به لطف منابعی که وجود دارد و دارد کشف میشود کارهای مهمی در این زمینه انجام شده است. جالب است همین گزارشی که از معاویه نقل کردم در برخی منابع تحریف شده است و عبارت را دستکاری کردند تا یک جمله نامفهوم شود ولی با کشف نسخههای کهنتری از آن در کتابخانههای دنیا این متن تصحیح شده است و در اختیار ما گرفته است و نهایتا این مفهوم مشخص شده است. خلاصه کلام اینکه راه برای مطالعه پیرامون فضای حکومت علی(ع) بسته نیست و اتفاقا از بخشهای بکر مطالعات تاریخی است.
ایکناـ پرسش دیگری که شاید مطرح شود این است در چند سال اخیر –حالا نمیدانم در تاریخ هم سابقه داشته است یا نه- افرادی و حتی کسانی که به نوعی متدین هستند تلاش دارند چهره حکومت امیرالمومنین(ع) را به نوعی تنزل دهند و طوری آن را توصیف کنند که گفته شود وقتی امیرالمومنین(ع) هم در رأس حکومت بود مشکلات متعددی وجود داشته است. متاسفانه در چند سال اخیر نمونههایی از این مسئله را مشاهده میکنیم. اگر ما اثباتا نمیتوانیم جزئیات آن حکومت را بشماریم، آیا میتوانیم این ادعاها را نفی کنیم و در این زمینه دست ما باز است؟
من در عرایضم به این مسئله اشاره کردم که یک جاهایی این سانسور توسط خودی اتفاق افتاده است تا جایی که حتی برخی از برجستگیهای حکومت ایشان به جهت توجیه برخی کاستیها کتمان شده است. یک گزارشی در کتابی در دوره قاجار آمده است که خیلی جالب است. یک عالمی برای هدیه دادن به حاکمی که در دوره قاجار به سلطنت رسیده بود نامه مالک اشتر را مینویسد و در جلسهای عمومی به آن حاکم هدیه میکند. وقتی مجلس تمام میشود، آن حاکم همه را بیرون میکند ولی آن را عالم را نگه میدارد و به او میگوید مگر خود علی(ع) حکومت بلد بود که تو نامهاش را به عنوان دستور حکومتی به من میدهی. آن عالم میگوید علی(ع) طوری رفتار کرده که تو به عنوان یک حاکم جرات نداری جلوی جمع این حرف را بزنی و همین یعنی علی(ع) موفق بوده است.
شکی نیست که در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) اتفاقات ناخوشایندی رخ داد ولی برخی همه نواقص را متوجه امیرالمومنین(ع) میکنند. به نظر میآید این افراد قدرت تحلیل ندارند. امیرالمومنین سه جنگ داشتند و در هر سه پیروز بودند، یعنی به نظر من ایشان در جنگ صفین هم پیروز بودند، چون شما از جهت آنچه ایشان به عنوان حاکم و فرمانده نظامی بر عهده داشتند هیچ کوتاهی نمیبینید. در پیروزی جمل و نهروان که تردیدی نیست، در صفین هم به نظرم کار با پیروزی ایشان تمام شد و فقط آن نقطه عطف آخر بود که ضربه زد. در همان نقطه هم نگاه امیرالمومنین(ع) به حقوق مردم ولو او را نسبت به کار مورد غیر قابل قبول مجبور کنند عجیب است.
در کل این موفقیتها دیده نمیشود و روی نقاط ضعف دست میگذاریم که نمیشود اثبات کرد به خاطر کوتاهی آن حضرت بوده است. برخی تصورشان این است که حضرت در فضای انتزاعی زندگی میکرده در حالی که اتفاقا ایشان کاملا عملگرا بودند و با همان افراد پیرامون خود تعامل میکردند کما اینکه پیامبر(ص) با اطرافیان خود تعامل میکردند ولی آن تعامل امروز برای برخی قابل درک نیست.
این نکته هم جالب است عرض کنم که من داور یک پایاننامه فوق لیسانس بودم. نویسنده پایاننامه وضعیت کارگزاران حضرت را بررسی کرده بود و نشان داده بود برخلاف تصور غالب که برخی مدعیان پژوهش مطرح میکنند، اساسا این جمله غلط است که اکثریت کارگزاران حضرت دچار خطا و اختلاس بودند. این پژوهش نشان میداد کارگزارانی که در حکومت امیرالمومنین(ع) دچار خطای مالی و کوتاهی شده بودند اقلیت بودند. حضرت در تعامل با جامعه خود و گزینش بهترین نیروها، ساختار حکومتی خودش را به نحوی چیده بود که در آن چیزی حدود پنج درصد کارگزاران دچار خطا میشوند و اتفاقا خطای آنها توجیه و پنهان نمیشود و به سختترین شکل مجازات میشوند و مخالفت و اعتراض حضرت به آنها با نگارش نامه توسط ایشان رسانهای میشود.
برخی فکر میکنند این رسانهای شدن به این معنا است که کل کارگزاران حضرت اینگونه بودند. اتفاقا آن بخشهایی از نهج البلاغه که به این موضوع اختصاص دارد به ما نشان میدهد که خود حضرت پیش قدم انتقاد از کارگزاران خود و پیگیر مجازات آنها بودند. شاهکار این است که شما شاهد هیچ گونه کوتاهی در مجازات کارگزاران خاطی نیستید و این خیلی مهمتر از تعداد کارگزاران محدود فاسد است. مهمتر از خطاهای محدود، پیگیری و سختگیری حضرت نسبت به کارگزاران خودشان است.
ایکنا ـ تصوری بین برخی وجود دارد که که شما هم به آن اشاره کردید و آن اینکه ادعا میکنند مگر علی(ع) حکومتداری بلد بود. این تلقی حتی بین برخی مذهبیها هم وجود دارد که حضرت در حکومتداری چندان برجسته نبود و حتی شاید برخی این را یک حسن برای آن حضرت به شمار آورند که حضرت اهل سیاستبازی و امور دنیایی نبود. شاید منشا این ادعا مباحثی باشد که پس از سقیفه شکل گرفت و برخی بزرگان برای دفاع از اقدام سقیفه گفتند حضرت علی(ع) از نظر علمی از دیگران برجستهتر بود ولی از نظر اجرایی دیگران ارجح بودند. آیا بین این دو مسئله میشود پیوند برقرار کرد؟
نکته جالب قضیه این است که این حرف را در دوران خود امیرالمومنین(ع) گفتند و این تعبیر به گوش خود حضرت امیر(ع) رسید. پس مردم در دوران خلافتشان پشت سر ایشان این حرف را زدند. این خیلی نکته مهمی است. من تعبیری دارم که خیلی مهم است و آن تغییر ذائقه است. من یک مثال از تغییر ذائقه جامعه عرض کنم. مردم ما عادت کردند چای سیاه بخورند. چای سیاه از دوران قاجار وارد ایران شد و بعد مورد استفاده مردم قرار گرفت. قبل از آن مردم از دمنوش استفاده میکردند. الآن ذائقه مردم عوض شده و شما نمیتوانید ذائقه مردم را تغییر دهید. فرض کنید چای سیاه مضر است و دمنوشهای گیاهی باید جایگزین شود. الآن چقدر میتوانیم در تغییر ذائقه مردم موفق باشیم؟ کار بسیار دشواری است.
در دوران حکومت علی(ع) نیز همین اتفاق افتاد. پس از چند دهه که ذائقه مردم کاملا تغییر کرده بود، تغییر ذائقه بزرگترین مشکل حضرت بود لذا وقتی با بدعتهای آشکار مخالفت کرد، از سوی برخی فریاد وااسلاما بلند شد. چرا این اتفاق افتاد؟ به خاطر اینکه ذائقه سیاسی مردم هم عوض شده بود. اکثریت مردم علی(ع) را به عنوان آدم خوبی که نسبت به قبلیها بهتر عمل میکند میشناختند و به همین جهت سراغ حضرت رفتند ولی وقتی عدالت خالص آن حضرت را مشاهده کردند بعضیها نتوانستند تاب بیاورند و خواص جامعه که طلحه و زبیر باشند سر به شورش برداشتند. مردم آن زمان به حکومتی خو گرفته بودند که وقتی خلاف آن را از سوی امیرالمومنین(ع) دیدند حضرت را متهم کردند که سیاست بلد نیست ولی حضرت پاسخ داد این چیزی که از من میخواهید حیله و فریب است، سیاست نیست. بعد حضرت فرمودند اگر میخواستم حیله کنم از معاویه فریبکارتر بودم ولی اسلام دست مرا بسته است و من نمیتوانم این کارها را انجام دهم. «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي، وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ؛ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ، وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ، وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَة؛ به خدا سوگند، معاويه از من زيركتر نيست. او پيمان شكنى مىكند و گنهكارى. اگر پيمانشكنى را ناخوش نمىداشتم، من زيركترين مردم مىبودم ولى پيمانشكنان، گنهكارند و گنهكاران، نافرمان. هر پيمانشكنى را در روز قيامت پرچمى است كه بدان شناخته گردد. به خدا سوگند، مكر و خدعه مرا غافلگير نكند و در سختيها ناتوان نشوم.»
این نکته اصلی قضیه است. اگر کسی نگاه اسلامی داشته باشد و سیره حضرت را ببیند متوجه میشود سیاست به معنای امروزی مورد تایید آن حضرت نبود و این به معنای سیاستمدار نبودن نیست. به عنوان مثال اگر شما جنگ صفین را مطالعه کنید متوجه میشوید، جنگی است که از جهت فرهنگی و جنگ نرم و نظامی و چینش سپاه دست برتر با سپاه حضرت امیر(ع) بود با اینکه از نظر جمعیت کمتر بودند.
همانطور که عرض کردم باید گرد و خاک جنگها فروبنشیند تا بینیم سیاست عدم جنگ، سیاست عدم آغاز جنگ و گفتوگویی که حضرت به کار میبردند بینظیر است. آن حضرت با اینکه در هر سه جنگ دست برتر نظامی را داشت، مشروعیت قطعی را داشت ولی جنگ را آغاز نکرد و این عدم آغاز جنگ شاهکاری است که از سوی حضرت اتفاق افتاده است. حضرت در جریان جنگ صفین که به خاطر ماههای حرام متوقف شده بود مدام با معاویه نامهنگاری میکرد و اتفاقا یکی از منابع مهم نامههایی است که بین اینها رد و بدل شده است. شما در این نامهها نگاه ایشان را در مورد پیشگیری از جنگ میبینید که نشانه یک حکومت موفق است. آقای دلشاد تهرانی کتابی به نام «جمال دولت محمود» دارند که عنوان فرعی کتاب «حکومت امام علی (ع)، حکومت موفق تاریخ» است. ایشان در این کتاب تلاش کردند نشان دهند برخلاف تصوری که حتی برخی خودیها دارند حکومت آن حضرت یک حکومت موفق بود.
انتهای پیام