محمدعلی باشهآهنگر بعد از ساخت فیلم «ملکه» نتوانست تا امروز خاطره خوش آن فیلم را زنده کند اما سینما «متروپل» یک شروع مجدد برای این فیلمساز دفاع مقدس است. این فیلم توانسته با یک داستان عاشقانه هم به دفاع مقدس نظر داشته باشد هم عشق به سینما را در فیلم نشان دهد.
داستان
فیلم داستان دو جوانی است که عاشق سینما هستند و تصمیم میگیرند در ایام محاصره شهر آبادان سینما متروپل آن شهر را بازگشایی کنند اما با مخالفتهایی روبرو میشود که نشئت گرفته از تندرویهای آن ایام در عرصه فرهنگ و هنر است، در نهایت بازگشایی سینما باعث میشود یکی از ستون پنجم دشمن شناسایی شده و قدمی در جهت شکستن حصر آبادان برداشته شود.
فیلمنامه «سینما متروپل» بسیار قوی و منسجم است. شخصیتها کاملاً جذاب و کار شده هستند. دو قهرمان اصلی فیلم هر کدام برای خود هویتی مشخص دارند. گرههای داستانی تماشاگر را با خود همراه میکند. همچنین اوج و فرودهای فیلمنامه بر درام کار افزوده است. در این فیلم سینمایی هیچ یک از شخصیتها تیپ نیستند و ما یک سایه خاکستری روی کاراکترها میبینیم.
موضوع دیگر، قصه «سینما متروپل» است باشه آهنگر با این فیلم نشان داد روایت دفاع مقدس تنها آن چیزی نیست که در بسیاری از تولیدات این حوزه مشاهده میکنیم بلکه زوایای جدیدی هم وجود دارد که اگر با دقت به آن بنگریم، میتوانیم از آن بهره لازم را ببریم. در این کار، هیچگونه شعار و سطحینگری وجود ندارد چون قصه از جنس واقعیت است و همین عامل باعث زیباتر شدن قصه شده است. همچنین ابراز ارادت باشه آهنگر به فیلم «قیصر» از دیگر نکات جالب فیلم است.
ساختار
بعد از فیلم خوب «ملکه» باشه آهنگر مدتها منتظر ماند تا خاطره خوش آن فیلم را تکرار کند؛ در این میان کارهایی نظیر «سرو زیر آب» نتوانستند این اتفاق را برای کارگردان رقم زنند. کارگردانی باشه آهنگر از استانداردهای بالایی بهره برده است، دکوپاژ و میزانسنی که وی چیده هم نشان میدهد وی با تسلط در این کار ورود کرده است.
درباره بازیهای «سینما متروپل» نیز باید بالاترین امتیاز را به تمامی نقشها داد به ویژه هنرنمایی زیبای رضا کیانیان و هومن برقنورد لحظات شیرینی را برای فیلم رقم زدهاند. همچنین جنس بازیها و گویش بازیگران، واقعی بودن نقشها را بیشتر کرده است. در کنار بازیگری، طراحی صحنه خوب فیلم نیز نشان میدهد که سینما متروپل تا چه حد برایش زحمت کشیده شده است. برای مثال محله امیری آبادان بازسازی شده است.
ریتم و تدوین کار به جا و اندازه است البته برای اکران عمومی پیشنهاد میشود ۲۰ دقیقه از زمان کار کاسته شود چون تماشاگر آن شاید کشش این میزان از زمان فیلم را نداشته باشد. همچنین باید اعتراف کرد گرههای خوب فیلمنامه، باعث شده، ریتم کار پایین نیاید و جذابیت آن حفظ شود. سکانس پایانی «سینما متروپل» یکی دیگر از اتفاقات بسیار خوب فیلم است چون ابراز ارادت زیبا و جدیدی به سینما را در فینال شاهدش هستیم.
محتوا
درباره پیام و محتوا نکات بسیاری وجود دارد اما مسئله مهم اینجاست وقتی قرار است درباره دفاع مقدس و شهدا فیلمی ساخته شود معمولاً تصویری که ما از آنها شاهدش هستیم شکلی فرشتهگونه دارد. در این اثر سینمایی آدمها از جنس واقعیت هستند برای همین پیام برای تماشاگر قابل باور است. فیلم میخواهد به مخاطب خود بگوید میتوان در هر شرایطی حتی در محاصره جنگی عاشق بود و به چیزی که دوست دارید عشق ورزید.
بحث دیگر فیلم رفاقت است که شکلی زیبا از این مضمون را نشان میدهد. همچنین روابط حاکم بر شخصیتها هر یک بر پایه اخلاقیات استوار شده است. در نهایت «سینما متروپل» توانست عنوان بهترین فیلم جشنواره چهلویک را به خود اختصاص دهد و نمرهای درخشان برای کارگردانش محسوب شود.
داوود کنشلو
انتهای پیام