کد خبر: 4121863
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۶:۵۰
نسیم یادگار:

کارآفرینی اجتماعی مناسب‌ترین الگو برای فعالیت‌های خیرخواهانه است + فیلم

مدیرعامل مؤسسه غیرانتفاعی افق بخش سوم، کارآفرینی اجتماعی را مناسب‌ترین الگو برای فعالیت‌های خیرخواهانه در کشور دانست و گفت: امروز باید بتوانیم پروژه‌ها و کسب و کارهای اجتماعی را طوری طراحی کنیم تا مددجویان را دربرگرفته و به خوبی توانمند کند.

تیتر ////////فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیده‌هایی هستند که به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران با یکدیگر ارتباط دارند. پژوهش‌ها مؤید رابطه مستقیم فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید می‌کند. بر این اساس فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن به ویژه در زمینه جرائم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیرگذار است. در رویکرد دینی نیز همبستگی فقر و انحرافات اجتماعی تأیید شده است و فقر انگیزه روی‌ آوردن به کج‌روی را افزایش می‌دهد، همچنان که رفاه‌طلبی انگیزه‌ای برای روی‌ آوردن به جرائم است.

بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی از مهمترین معضلات جامعه بشری است که جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسائل اجتماعی دارد. فقر از بنیادی‌ترین مشکلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده، بلکه طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشکلات ناشی از فقر منحصر به پیامدهای فقر نیست، بلکه این مشکلات زمانی شدت می‌یابد که زمینه‌ساز انحرافات شود.

درباره اهمیت فقرزدایی در جامعه و بهره‌گیری از روش‌های نوین با نسیم یادگار، مدیرعامل مؤسسه غیرانتفاعی افق بخش سوم و فعال حوزه کارآفرینی به گفت‌وگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید و می‌بینید.

ایکنا ـ سیاست‌گذاری امور خیریه در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اگر بخواهیم به صورت خیلی کلی در این زمینه بحث کنیم، باید اشاره کنیم که سیاست‌گذاری لازم به معنای آن چیزی که باید وجود داشته باشد، تاکنون اتفاق نیفتاده است و اگر بخواهیم در رابطه با موضوع امور خیریه به نوعی مرزبندی داشته باشیم که امور خیر ما در کجای جامعه در حال انجام است، باید اذعان کنیم که سیاست‌گذاران هنوز نتوانسته‌اند سیاست‌های متقنی در این حوزه داشته باشند که مشخص شود تا مرز بخش سوم یا بخش اجتماعی جامعه در کجا قرار دارد.

همین نامشخص بودن مرز بخش اجتماعی جامعه باعث شده است تا دولت، بخش خصوصی و بخش اجتماعی همگی مدعی انجام کار خیر باشند. در حوزه دولت و حاکمیت نهادهایی مانند بنیاد برکت، بهزیستی، بنیاد مستضعفان و ... ادعای انجام امور خیر دارند. بخش خصوصی نیز این‌گونه عنوان می‌‎کند که در قالب مسئولیت اجتماعی شرکتی و با دینامیزم‌های ابزاری کار خیر انجام می‌دهد که در رابطه با بخش خصوصی نیز به عنوان یک کنشگر اجتماعی در ایران هنوز مشخص نیست که مرز انجام امور خیر چگونه است. از همه ضعیف‌تر در این رابطه، بخش اجتماعی است.

بخش اجتماعی کشور طبق قانون اساسی بخش تعاون است. طبق قانون تعاون که طی 50 سال اخیر ایجاد شده، قرار بر این بود که تعاونی‌هایی داشته باشیم که بتوانند کارهای شرکتی از قبیل خرید و فروش و معامله انجام دهند اما هرچه که گذشت، این بخش به شرکت‌هایی تبدیل شد که عنوان تعاونی را به دوش می‌کشند و مناسبات نوعا دموکراتیکی در فرم نظام ساختاری خود دارند. لذا هنوز مرز امر خیر و سازمان‌های مردم‌نهاد جامعه و تعاونی‌های اجتماعی کشور که باید تعاون‌بنیان‌ باشند، نامشخص است و نمی‌دانیم در کجا قرار دارند یعنی خیریه‌ها، سازمان‌‎های مردم‌نهاد، بنیادها و ... عناوین عرفی برای مؤسسات غیر تجاری هستند یعنی از نظر قانون فقط مؤسسه غیر تجاری و شرکت داریم که می‌‎توانند عناوین مختلفی داشته باشند اما اینکه این مؤسسات کجا قرار دارند و چه مرزی داشته و چه کارهایی را می‌توانند انجام دهند، مشخص نیست.

برای مثال می‌توان از بانک‌های مختلف درخواست دریافت وام کرد؛ چراکه مکانیزم، نهاد و سیاست‌های آن‌ها کاملا مشخص است، اما در بخش اجتماعی به عنوان مؤسسات غیر انتفاعی و غیر تجاری چنین امکانی وجود نداشته و تأمین‌کنندگان مالی و شتاب‌دهنده‌های آن‌ها مشخص نیستند؛ چراکه سیاست‌گذران در مرزیابی امر خیر و بخش اجتماعی در ایران بسیار ضعیف عمل کرده‌اند. البته تلاش‌هایی در این زمینه انجام شده اما این تلاش‌ها هیچ‌کدام با مشارکت بخش اجتماعی یا نهادهای دانشگاهی توسعه پیدا نکرده است. طی ماه‌های اخیر قانون توسعه مشارکت‌های مردمی درنظر گرفته شد که افق دید آن نظارتی و حاکمیتی است و دید افزایش مشارکت و مرزبندی در آن وجود ندارد و همچنان در فرآیند سیاست‌‎گذاری، سیاست‌گذار، ناظر و مجری یکی هستند که این مسئله باعث ایجاد خلل‌هایی در فرآیند سیاست‌گذاری شده و مشکل‌آفرین است.

سه‌شنبه//////کارآفرینی اجتماعی؛ مناسب‌ترین الگو برای فعالیت‌های خیرخواهانه

ایکنا ـ آسیب‌ها و چالش‌های امور خیریه در ایران چیست؟

آسیب‌ها و چالش‌های امور خیریه در ایران بیشتر در حوزه مفهومی قابل بررسی است. یعنی زمانی که از خیر سخن می‌گوئیم، این مسئله به کنش خودانگیخته افراد معطوف می‌شود که این کنش خودانگیخته به تأثیرگذارترین و متأثرکنند‌ه‌ترین مسائل خیریه می‌پردازد و به همین دلیل مسائل اجتماعی کشور که مسائل جدی‌تری نیز هستند، نادیده گرفته می‌شوند. امروز برای مسائلی مانند کودک کار، کودک سرطانی، بیماری، یتیمان و ... خیلی راحت تأمین مالی، نهادسازی و فعالیت می‌شود اما در مسائل اجتماعی عمیق‌تری مانند تربیت نیروی انسانی توانمند و مسائلی از این قبیل، چنین امکانی وجود ندارد.

از سوی دیگر امور خیر جامعه به مسائلی معطوف شده که بعضا اثرگذار نبوده و آسیب‌زا نیز هستند. برای مثال در رابطه با مسئله محرومیت‌زدایی در حوزه تغذیه، امروز گرایش عمومی بیشتر به سمت اطعام و ارزاق است که آسیب‌های فراوانی به همراه دارد. این فعالیت چه از سوی نهادهای حاکمیتی و چه در حوزه شخصی انجام شود، نهایتا بتوانند غذا و ارزاق یک هفته خانواده‌های محروم را تأمین کنند و در حقیقت هیچ نهاد اجتماعی برای پاسخگویی به نیاز این خانواده‌ها ایجاد نشده است. لذا جامعه ایرانی از این طریق در رابطه با موضوع تغذیه شرایط بهتری پیدا کرده نکرده است. ما باید برای طبقه محروم جامعه محصولات و خدمات اجتماعی در جامعه تعریف کنیم. البته این محصولات اجتماعی باید با توجه به مختصات ویژه محرومیت در ایران تولید شوند. در این زمینه باید الگوی مصرف طبقات مختلف جامعه و نیز میزان پاسخگویی بازار به آن‌ها بررسی شود که مسلما در این حوزه نظام توزیع و بازار جامعه نتوانسته پاسخگوی نیازهای ایشان باشد؛ چراکه بازار فقط به حداکثرسازی سود فکر می‌کند و افرادی که پول کافی ندارند نمی‌توانند به این حوزه وارد شده و به حاشیه رانده می‌شوند.

امروز همان محصولاتی در دوردست‌ترین و محروم‌ترین نقاط کشور ارائه می‌شود که در شمالی‌ترین نقطه تهران وجود دارد، لذا ما به طبقه محروم و مسئله محرومیت‌زدایی به عنوان پروژه جدی که نیازمند تولید ویژه خود در بخش اجتماعی و به صورت غیرانتفاعی است، نگاه نکرده‌ایم. امروز در نهادهای حاکمیتی اجتماعی به این می‌اندیشند که بودجه‌ها را چگونه بین افراد تقسیم کنند تا انسان‌های بیشتری را تحت پوشش قرار دهند. در نهادهای خیریه‌ای که در بخش خصوصی فعالیت می‌کنند نیز به این موضوع اندیشیده می‌شود که چه کاری از دست آن‌ها برمی‌آید تا بتوانند برای مثال به توزیع ارزاق در بخشی از یک منطقه اقدام کنند. لذا همچنان خرد انجام فعالیت اجتماعی در جامعه توسعه پیدا نکرده است. تمامی نهادهای فعال در حوزه امور خیریه در این فکر هستند که وظایف خود را چگونه انجام دهند، یعنی بقای سازمانی در نهادهای حاکمیتی و خیریه‌ها اولویت پیدا کرده؛ چراکه خرد اجتماعی در جامعه وجود ندارد و همگان در فکر تهیه میزان آمار از توزیع ارزاق نهاد خود به جامعه هستند. اما در اینکه این پروژه چه اثربخشی اجتماعی داشته و چه مسئله‌ای از مسائل اجتماعی را با چه کمیت و کیفیتی حل کرده است، همچنان شاهد معضلات جدی هستیم.

لذا در جامعه ایرانی فعالیت‌های خیریه انجام شده، اما کارهای اجتماعی کمتر انجام می‌شود. فعالیت‌های اجتماعی باید به موضوع و مسئله هدف اصلی بیندیشد. نهادهای حاکمیتی و خیریه‌ها ابتدا به خود فکر می‌کنند و تأمین کنندگان مالی این نهادها تصمیم‌گیرنده هستند که باید چه فعالیت و اولویتی داشته باشند. لذا پروژه و تئوری اجتماعی و اثربخشی عملیاتی در جامعه وجود ندارد که بتواند با مدل ویژه خود، اثرگذاری اجتماعی داشته باشد. امروز بخش اجتماعی باید یک تئوری برای توانمندسازی افراد داشته باشد یعنی محیط‌های شبه واقعی کار را برای این افراد ایجاد کند و در این محیط‌ها افراد بیاموزند که چگونه باید رفتار سازمانی و فرهنگ و مهارت کار داشته باشند. البته این مسئله زمان‌بر است که بخش اجتماعی با یارانه‌ای که از منابع اجتماعی و منابع مشاع دریافت می‌کند، این زمان را در اختیار دارد، اما بخش خصوصی چنین زمانی را در اختیار ندارد. لذا نیازمند نوعی بخش اجتماعی هستیم که محیط‌های شبه واقعی ایجاد کرده و در این محیط‌ها ضمن حمایت و همدلی با افراد، تخصص و مهارت لازم را نیز در اختیار ایشان قرار دهد تا بتوانند به بازار پاسخ دهند. مسلما رقبای فراوانی در این حوزه وجود دارند تا بازار بتواند از نظر کیفیت و کمیت، محصول خوبی را در اختیار داشته باشد که البته این محصول باید اجتماعی بوده و به جامعه خیر عمومی برساند و در فرآیند خود نیز خیرهایی مانند توانمندسازی بانوان و ... ایجاد کند.

یکی از چالش‌های اصلی امور خیریه در ایران این است که از نظر مفهومی تاکنون فرد یا نهادی در این حوزه کار نکرده و هنوز مرزیابی مشخصی در این زمینه وجود ندارد. همچنین، کنشگران این حوزه هنوز به روش‌های عرفی و مرسوم فعالیت می‌کنند و نوآوری را به رسمیت نشناخته و برای کارهای اجتماعی خود هیچ‌گونه تئوری ندارند. این کنشگران فقط براساس آنچه تأمین‌کننده‌های مالی آن‌ها تعیین می‌کنند، انجام می‌دهند و تئوری اجتماعی در خیریه‌ها و نهادهای دولتی هنوز توسعه پیدا نکرده است.

سه‌شنبه//////کارآفرینی اجتماعی؛ مناسب‌ترین الگو برای فعالیت‌های خیرخواهانه

ایکنا ـ نقش نهادهای دولتی را که در امور خیر فعالیت می‌کنند چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امروز این نهادها بسیاری از منابع اجتماعی در قالب بودجه‌ها را در اختیار داشته و منابع ثانی دارند که این منابع کمک می‌کنند تا پروژه‌های مختلفی طراحی شده و به جامعه خیررسانی شود. لذا این نهادها به جایی وابسته نیستند و به خوبی تأمین مالی می‌شوند. البته اینکه تلاشی برای تأمین مالی از سوی این نهادها صورت نمی‌گیرد، ممکن است باعث شود تا آن‌ها تلاشی نیز برای طراحی مدل‌های خوب اجتماعی نداشته باشند و بخواهند به سرعت و تا پایان سال منابعی که در اختیار دارند را به راحت‌ترین شکل ممکن صرف کنند. همچنین، بروکراسی اداری این نهادها نیز مانع نوآوری و چابکی سازمانی می‌شود و این مسئله باعث می‌شود تا امر خیر عقیم بماند.

از سوی دیگر امر خیر به فعالیت‌های زودبازده محدود شده و این پروژه‌ها در جامعه نهادینه و عرفی می‌شوند. لذا عملکرد نهادهای حاکمیتی امروز تبدیل به روش و قاعده بازی خیر در ایران شده است. اگر این سازمان‌ها به سمت روش‌های نوین برای خیرهای بر روی زمین مانده مانند کسب و کارهای اجتماعی، کارآفرینی اجتماعی و ... حرکت کنند، جامعه نیز از آن‌ها الگوگیری خواهد کرد و این الگوها می‌توانند در بخش اجتماعی مردم‌نهاد تکرار شده و به کل جامه خیر برساند، اما چنانچه این نهادها به سمت روش‌های مرسوم و بازتوزیعی بروند، کارهای سطحی انجام شده و افراد و مؤسساتی که قصد دارند تا در این حوزه پرچم جدیدی به دست بگیرند، باید با سختی‌های فراوانی مواجه شوند. لذا باید نهادهای جدیدی در جامعه ایجاد شود و نهادهای حاکمیتی نیز بر روی موضوعات جدید مانند نوآوری اجتماعی، کسب و کارهای اجتماعی و ... متمرکز شوند، تبلور این مسئله نوع جدیدی از انجام کار خیر و الگوسازی خواهد بود.

امروز نیازمند ایجاد تنوع و تکثر در بخش اجتماعی هستیم. این تنوع و تکثر باعث می‌شود تا آزادی در جامعه رقم بخورد. امروز حتما نباید برای مددجوها سفره پهن کنیم و ارزاق در اختیار آن‌ها قرار دهیم، بلکه باید فکر کنیم که چه تئوری‌های اجتماعی نیاز مددجویان را برآورده می‌کند. پیشینه و فرهنگ مردم غنی ایران می‌طلبد که این‌گونه بیندیشیم که چگونه می‌توانیم با عنوان دولت و نهادهای مردمی در بخش اجتماعی به جامعه سرویس‌دهی کنیم. ما طلبکار مردم نیستیم و باید افراد ضعیف جامعه را به جایی برسانیم که بتواند خود را تأمین و نیازهای اولیه خود را فراهم کند. افراد باید در جامعه آزاد باشند تا انتخاب‌های فراوانی داشته باشند. تصمیمات اشتباه فقرا به دلیل فقر آن‌هاست و ما باید این فقر را از بین ببریم تا افراد پس از آن به این موضوع بیندیشند که چگونه می‌توانند استعدادهای خود را شکوفا کنند. امروز نیازمند مسکن، غذا و مدرسه‌های اجتماعی هستیم تا تمامی محرومان را تحت پوشش قرار داده و توانمند کند.

امروز در حوزه مدرسه‌سازی فعالیت‌های فراوانی در جامعه انجام می‌شود اما اینکه کیفیت آموزشی چگونه است و معلمان چطور حمایت می‌شوند، مسئله مهمی است. ما باید برای مدارس کشور پروژه اجتماعی تعریف کنیم تا در قالب معلم خوب و مدرسه خوب، دانش‌آموز باکیفیت رشد کند. اما متأسفانه امروز بیشتر به سمت غیر انتفاعی‌سازی آموزش حرکت کرده‌ایم یعنی خدمات خوب و کیفیت خوب برای کسانی است که می‌توانند از پس هزینه‌های آن برآیند. لذا باید تمامی مسائل را به خوبی ارزیابی کنیم. مسائل اجتماعی اولویت بیشتری دارند؛ چراکه تبعات بیشتری نیز ایجاد می‌کنند. زمانی که فردی که در معرض آسیب قرار دارد را از آسیب‌دیدگی نجات می‌دهیم، در برابر ایجاد یک چرخه مخرب ایستاده‌ایم.

هر اندازه که مشارکت بیشتری در حوزه امر خیر و در قالب روش‌های مرسوم انجام می‌شود، جامعه نیز ضعیف‌تر خواهد شد و خانواده‌ای که ضعیف شده و کرامت خود را از دست دهد، جامعه را دچار از بین رفتن انسانیت خواهد کرد. بنابراین، باید طوری در حوزه امر خیر فعالیت کنیم که کرامت و انسانیت برای همگان حفظ شود نه اینکه این کرامت فقط ویژه طبقات خاصی از اجتماع باشد. نباید به گونه‌ای در جامعه رفتار شود که فقط بخش و طبقه‌ای ویژه بتوانند از خدمات ارائه شده، استفاده کنند و بخش دیگری از جامعه از آن محروم باشند.

سه‌شنبه//////کارآفرینی اجتماعی؛ مناسب‌ترین الگو برای فعالیت‌های خیرخواهانه

ایکنا ـ مناسب‌ترین الگو برای فعالیت‌های خیرخواهانه در ایران چیست؟

یکی از الگوهای خیریه‌ای که در جهان وجود دارد، الگوی بازتوزیع است، یعنی منابع را از ثروتمندان و متمولان اخذ کرده و بین فقرا تقسیم کنیم. این الگو امروز در دنیا شکست خورده و متأسفانه هنوز در کشور ما در حال تکرار است. این الگو از این جهت شکست خورده است که کرامت انسان‌ها در آن خدشه‌دار شده و نهاد خانواده از بین می‌رود. این الگو، روش پایداری نیست و جامعه و مددجویان را قوی نمی‌کند که بتوانند زندگی خود را سامان دهند. جریانی در این رابطه در بخش اجتماعی ایجاد شد که طی آن بنا بر این گذاشته شد تا به اصطلاح به جای ماهی دادن به مددجویان، ماهی‌گیری را به آن‌ها بیاموزند. ماهی‌گیری یاد دادن در این حوزه این‌گونه معرفی شد که برای مثال مددجویانی که تا دیروز ارزاق، مستمری و بسته‌های معیشتی را از دولت یا نهادهای دیگر دریافت می‌کردند از امروز باید در کلاس‌های آموزشی شرکت کنند و چنانچه در این کلاس‌‎ها حاضر نشوند نیز از مستمری خبری نیست.

در این کلاس‌ها، تخصصی ویژه را به صورت خیلی ابتدایی در اختیار مددجویان قرار می‌دهند و سپس، مبلغی به عنوان وام در اختیار ایشان قرار داده تا از این طریق به دنبال تخصص خود رفته و به خودکفایی برسند. نکته مهم اینجاست که در این شیوه قایق کاغذی در اختیار مددجویان قرار گرفته و از ایشان خواسته می‌شود تا در دریای کسب و کار ایران وارد شده و به ماهی‌گیری و تجارت بپردازد. سرانجام این داستان این است که این مددجویان با قایق کاغذی که در اختیار دارند به هیچ جا نرسیده و این بار در قامت یک مددجوی بدهکار و مددجویانی که عزت نفس خود را از دست داده‌اند، به خانه اول بازمی‌گردند.

این مددجویان چنانچه انسان‌های توانمندی بوده و بازاریابی را می‌شناختند، مددجو نمی‌شدند. این الگو، شیوه نادرستی است و ماهی‌‎گیری یاد دادن به این صورت انجام نمی‌شود. الگوی صحیح در بخش اجتماعی این است که صنعت ماهی‌گیری را تغییر دهیم. در بخش اجتماعی فرصت‌هایی وجود دارد که باید از آن‌ها استفاده کرد تا با ایجاد فضاهای شبه واقعی، مددجویان را به تخصص‌های لازم و درخور ورود به میدان کسب و کار آماده کنند. بخش اجتماعی باید از منابع اجتماعی که در اختیار دولت و دیگر نهادها وجود دارد، به عنوان منابع مشاع استفاده کرده و ناکارآمدی مددجویان را جبران کند تا محصولات ایشان رقابت‌پذیر باشد. امروز هیچ‌گونه محصول اجتماعی و با کیفیت که بتواند باافتخار در کنار کالاهای اقتصادی قرار گرفته و با آن‌ها رقابت کند، وجود ندارد.

بنابراین، شیوه بازتوزیعی و ماهی‌گیری یاد دادن صرف الگوهای اشتباهی هستند؛ چراکه به هر حال نمی‌‎توان تمامی مددجویان را ماهی‌گیر کرد. لذا باید زمینه‌ای فراهم شود تا برای توانمندسازی مددجویان، آن‌ها را وارد محیط‌هایی کنیم که برای توانمندی ایشان طراحی شده است. نهادهای کسب و کار اجتماعی ضمن درک موضوعات اجتماعی مختلف، سعی می‌کنند برای حل مسئله مددجویان، کسب و کار ایجاد کرده و بستری فراهم می‌کنند که زمینه را برای مددجویان به گونه‌ای فراهم می‌کند تا شرایط واقعی را تجربه کنند. مددجویان باید از یک طرف تولید محصول داشته باشند و از طرفی نیز همدلی، روانشناسی و درک گروه هدف از سوی بسترسازان این شرایط فراهم شود که این مسئله همان عقلانیت اجتماعی است که کارآفرینان اجتماعی باید آن را دارا باشند و همه این‌ها در صورتی امکان‌پذیر است که این محیط‎‌ها، غیر انتفاعی باشند.

در جامعه ما همان‌گونه که با اقتصاد سازه‌ای مواجه هستیم، بخش اجتماعی جامعه نیز سازه‌ای است. برای مثال برای امور خیریه ساختمان‌سازی می‌کنیم اما نمی‌‎دانیم که این خیریه‌ها باید دقیقا چه کاری انجام دهند. مدرسه ساختن و مسجدسازی صرف که بدون هدف و دستاورد انجام شود، همگی از جنس بازتوزیع است. الگوی مناسب در این حوزه این است که اگر بنا بر توزیع ارزاق و اطعام وجود دارد نیز این کار برای کسانی انجام شود که کار می‌کنند و همتی کرده و در فرآیند توانمندسازی قرار گیرند. در بسیاری از روستاها از زمانی که نظام بازتوزیعی و یارنه‌ای ایجاد شد، بسیاری از افراد حتی برای کار و فعالیت بر سر مزارع و زمین‌های خود نیز حاضر نمی‌شدند. این‌ها عوارض ناخواسته فعالیت‌های اشتباه در بخش اجتماعی است.

امروز باید بتوانیم پروژه‌ها و کسب و کارهای اجتماعی را طراحی کنیم که مددجویان را دربرگرفته و به خوبی توانمند کند. هدف کارآفرینی اجتماعی این است که مددجویان را در بستر کسب و کار توانمند کند. لذا در کارآفرینی اجتماعی که الگوی بهتری در حوزه فعالیت‌های خیرخواهانه است، با عقلانیت اجتماعی مواجه هستیم که با ذهنیت کارآفرینانه ادغام می‌شود. امروز در برابر کارآفرینان اجتماعی در جامعه ما کارآفرینان خیرخواهانه قرار دارند و مفهوم صحیحی از کارآفرینی اجتماعی در جامعه ارائه نمی‌شود. عدم تفهیم مفهوم کارآفرین اجتماعی صحیح در جامعه باعث می‌شود تا کارآفرینان اجتماعی نهاد و قانون ویژه برای خود نداشته باشند. در سال 1991 و در کشور ایتالیا قانونی برای تعاونی‌های اجتماعی تصویب شد که این تعاونی‌ها بتوانند به توانمندسازی مددجویان بپردازند و در مقابل این فعالیت‌ها از خدمات دولت در حوزه معافیت از مالیات و ... استفاده کنند. لذا اگر سیاست‌گذاران در جامعه به خوبی عمل کنند، می‌توانند از الگوی صحیح اجتماعی در حوزه خیریه را به خوبی شناخته و از آن حمایت کنند.

الگوی صحیح و بهتر در این زمینه الگوی کارآفرینی اجتماعی است؛ چراکه کارآفرینی اجتماعی قواعد بازی را در جامعه تغییر داده و محصولات باکیفیت و مناسب را به کشور ارائه می‌دهد. بخش اجتماعی ضمن غیر انتفاعی بودن می‌تواند نسبت به کسب مشارکت اجتماعی اقدام کند. امروز مشکل اصلی در این حوزه مربوط به جذب مشارکت نهادهای حاکمیتی است؛ چراکه آن‌ها برای الگوی بازتوزیعی طراحی شده و کارآفرینان اجتماعی را به رسمیت نمی‌شناسند و به مشارکت با ایشان نمی‌پردازند. لذا در الگوی کارآفرینی اجتماعی می‌توان به جایگاهی رسید که ضمن توانمندسازی مددجویان، زمینه را اندک اندک برای ریشه‌کنی محرومیت از جامعه فراهم کرد. امروز جامعه ما در موقعیت ویژه‌ای قرار دارد؛ چراکه دارای مسائل و منابع اجتماعی هستیم و انسان‌هایی در جامعه هستند که می‌توانند دانش آن را ایجاد کنند لذا امروز نباید این فرصت تاریخی را برای الگوسازی کارآفرینی اجتماعی از دست بدهیم. جایگاه کارآفرینی اجتماعی در بخش خصوصی نیست بلکه جای آن در بخش اجتماعی است و باید نهادهای آن به خوبی مشخص شوند؛ نهادهایی که از آن حمایت کرده و آن را به رسمیت بشناسند و برای توسعه الگوی کارآفرینی اجتماعی، این فرهنگ را شتاب دهند.

گفت‌وگو از مجتبی افشار 

انتهای پیام
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۵ - ۱۳:۵۸
0
0
اشاره جالبی کرده بودند به اینکه حتی ماهیگیری یاد دادن را هم بلد نیستیم . انقدر وام و تعهدات میخوان که ادم هنگ میکنه
captcha