کد خبر: 4122322
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۱:۳۸
محمدرضا کلاهی در گفت‌وگو با ایکنا:

دینداری‌ اخلاقی آزادانه است

عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی گفت: اخلاق، نه تنها ماهیت دین است، بلکه مبنای داوری و قضاوت ادیان است. دینی مقبول و قابل پذیرش است که اخلاقی باشد، در غیر این صورت دین نیست اما به طور کلی دینداری‌ای اخلاقی است که آزادانه باشد؛ در غیر این صورت، اخلاقی نیست.

اخلاق، همه دین است پیامبر اکرم(ص) یکی از اهداف مهم بعثت و شاید بتوان گفت مهم‌ترین هدف را گسترش مکارم اخلاقی دانستند و همه ادیان الهی نیز برای اجرای همین رسالت در میان مردم گسترش یافته‌اند؛ اما آنچه امروز حائز اهمیت است کمرنگ شدن اخلاق در جامعه امروز ماست.

به همین مناسبت با محمدرضا کلاهی، درباره نسبت اخلاق و دین و اهمیت اخلاقیات در دینداری جامعه گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

ایکنا ـ جایگاه اخلاق در دین چیست؟

هر دینی، اگر اخلاقی نباشد اصولاً دین نیست و یا امکان زنده ماندن و دعوت کردن نمی‌یابد. تمام دین‌ها به یک معنا دعوت‌های اخلاقی بوده‌اند. حتی فراتر از این، وقتی از جایگاه اخلاق در دین صحبت می‌کنیم، گویا دین را کلیتی می‌گیریم که اخلاق جزئی از آن است، اما من می‌خواهم پا را فراتر بگذارم و بگویم اخلاق همه‌ دین است. در واقع کار ادیان این است که مناسبات اخلاقی موجود را برهم بزنند و مناسبات اخلاقی تازه‌ای را جایگزین کنند. یعنی مناسبات اخلاقی نامطلوب و نادرست را –با هر معنایی– از بین ببرند و مناسبات اخلاقی را که صحیح و مطلوب می‌دانند جایگزین کنند یا افراد را به مناسبات اخلاقی صحیح‌تر دعوت کنند. بر عکس، اگر دینی در درونش آموزه‌های غیراخلاقی داشته باشد، اصلاً دین محسوب نمی‌شود و باید آن را کنار گذاشت. از این نکته دوم نتیجه می‌گیریم که اخلاق حتی بالاتر از دین است. به این معنا که دین را براساس اخلاقی بودن و یا نبودن قضاوت می‌کنید. یعنی اگر در درون یک دین، یک آموزه غیراخلاقی وجود داشت، شما آن دین را نمی‌پذیرید؛ بنابراین اخلاق، نه تنها ماهیت دین است، بلکه مبنای داوری و قضاوت ادیان است. دینی مقبول و قابل پذیرش است که اخلاقی باشد، در غیر این صورت دین نیست.

ایکنا ـ نسبت بین دینداری و اخلاق چیست؟

اصل بحث این‌جاست که چه نسبتی بین دینداری و اخلاق در جامعه ما وجود دارد و آیا دینداری ما اخلاقی است یا نیست؟ این سؤال ناظر بر وضعیت اجتماعی و تاریخی موجود است. در این شرایط عنصر سومی غیر از اخلاق و دین وجود دارد و آن هم سیاست است. در جامعه امروز ما (و البته همه جا) اخلاق و سیاست درهم تنیده شده است. بنابراین وقتی می‌خواهیم درباره نسبت اخلاق و دین صحبت کنیم، نمی‌توانیم سیاست را نادیده بگیریم.

قبل از ورود به جزئیات می‌خواهم به طور کلی درباره اینکه دینداری چگونه می‌تواند اخلاقی باشد، صحبت کنم. به طور کلی دینداری‌ای اخلاقی است که آزادانه باشد. در غیر این صورت، اخلاقی نیست. شما نمی‌توانید به نحو اخلاقی کسی را به دیندار بودن وادار کنید. اساساً امر اخلاقی با آزادی یا اختیار پیوند خورده است. به طور کلی‌تر می‌توانیم بگوییم عملی اخلاقی است که آزادانه باشد. دینداری هم در حالتی اخلاقی است که آزادانه باشد. دینداری، در وضعیتی اخلاقی است که دیندار بتواند شیوه و نوع دینداری خود را انتخاب کند و یا نوع بی‌دینی خود را انتخاب کند. از همینجا به مفهوم دیگری به نام نوع دینداری وارد می‌شویم. به این معنا که ما نمی‌توانیم از یک دو گانه دیندار بودن یا بی‌دین بودن صحبت کنیم، یعنی این وضعیت، دوگانه نیست که دیندار هستیم یا نیستیم. بلکه یک طیف و یا تنوعی است که می‌توانیم از انواع دینداری‌ها صحبت کنیم، البته بی‌دینی هم یکی از این گزینه‌های متنوع است. یعنی فردی می‌تواند اعلام کند که بی‌دین هستم. در صورتی در وضعیتی اخلاق به سر می‌برم که در نسبت با دین، امکان این انتخاب‌ها را داشته باشیم.

حالا می‌خواهم یک پله جلوتر بروم و پای سیاست را به میان بیاورم. آنجا که از اجبار صحبت می‌شود دقیقاً جایی است که پای سیاست در میان است. سیاست دقیقاً با اجبار و الزام پیوند خورده است و اگر این اجبار، دین را هم دربرگیرد، آن وقت دینداری شما دینداری اخلاقی نخواهد بود. اجبار دینی امروز در جامعه‌ ما به چیزی منتهی شده است که من اسم آن را «نمایش دینداری» می‌گذارم. قوانین، قواعد، ضوابط  و اجبارها به نحوی تنظیم می‌شود که جامعه، دارای نوع خاصی از دینداری به نظر برسد یا نمایش شکل خاصی از دینداری را بدهد. این اجبارها شکل‌های خاصی از دین‌داری را به رسیمت می‌شناسد و اشکال دیگر را ناموجه، نامربوط، کفرآمیز و غیرمقبول تلقی می‌کند. در نتیجه دین‌داری به نمایش دینداری تبدیل شده است. همگان مدام در حال اجرای یک شو هستند: «شوی دینداری».

برای مثال، این موضوع در مورد حجاب خود را حادتر و شدیدتر از همه نشان می‌دهد. حجاب در واقع یک «لباس صحنه» است که قبل از رفتن روی صحنه‌ نمایش باید پوشید. نوعی گریم است برای اجری یک تئاتر خاص و عرصه عمومی، عرصه اجرای این تئاتر است. افراد باید خود را به نحوی بیارایند که متدین و متعهد به شکل خاصی از دینداری به نظر برسند، در حالی که در درون خود به آن شکل خاص، متعهد نیستند. دقیقاً این همان لحظه‌ای است که دینداری غیراخلاقی می‌شود؛ لحظه‌ای که شما آنچه را قبول ندارید به نمایش می‌گذارید. مجبورید دائم با حضور خود در عرصه عمومی دروغی را نمایش دهید. فراتر از صرف گفتن، حتی وجود فرد تبدیل به یک نمایش دروغ می‌شود و نتیجه‌ آن دینداری غیراخلاقی می‌شود؛ صرف نظر از اینکه کنش شخصی ما چه باشد.

یک «آپارتوس نمایش»، یک «دم‌ودستگاه نمایش» وجود دارد که مناسبات را جوری تنظیم می‌کند که این وضعیت دیندارانه به نظر برسد. در کنار این آپاراتوس نمایش، یک «آپاراتوس گزینش»(گزینش به معنای عام) هم وجود دارد. دم‌ودستگاه گزینش نیز وظیفه‌اش صیانت از، دم‌ودستگاه نمایش است. یعنی دائم کسانی را که خلاف این نمایش عمل می‌کنند و بازی خود را به درستی اجرا نمی‌کنند، مؤاخذه، سرزنش و محکوم می‌کند؛ به شکل‌های گوناگون. یا با اخطار و تذکر و تنبیه، بازی فرد را اصلاح می‌کند و باز به «بازی درست» مجبور می‌کند، یا اصلاً از عرصه‌ نمایش، به شیوه‌های مختلف خارج می‌کند. یک شکل آن این است که از عرصه عمومی خارج می‌کند یعنی مانع ورود به عرصه عمومی می‌شود؛ مثلاً از زندان و حبس کردن که شکل رایج آن است گرفته تا شکل حاد آن، حذف کردن از کلیت زندگی: حکم اعدام. همه‌ این‌ها بخش‌هایی از فعالیت آپارتوس گزینش است. گزینش به معنای عامل آن، که دستگاه‌های گزینش شغلی به معنای خاص را هم در بر می‌گیرد اما از آن فراتر می‌رود. از سازوکارهای تعیین صلاحیت در انواع انتخابات گرفته (از انتخابات ریاست‌جمهوری تا انواع سندیکاها و شوراها و غیره) تا سازوکارهای پلیسی تا دستگاه قضایی. همه‌ این دم‌ودستگاه در خدمت صیانت از نمایش دین‌داری است و در درون همه این سازوکارها، مناسبات اخلاقی مدام در جریان است.

ایکنا ـ گاهی برخی افراد به دلیل اخلاق مدار نبودن برخی افراد مدعی تدین از دین فاصله می‌گیرند و ادعا می‌کنند که در پی رفتارهای اخلاقی بجای رفتارهای دینی هستند اما در عمل از رفتار اخلاقی نیز باز می‌مانند. چگونه می‌توان دینداری را با تمام ظرایف اخلاقی، به ویژه برای نسلی که با تهاجم مذمت دین مواجه است، معرفی کرد؟

مسئله این است که چرا می‌خواهید دین اسلام را معرفی کنید و بقیه را مسلمان و دیندار کنید و اگر از مسلمانی و دینداری صحبت می‌کنید، دقیقاً از چه چیزی صحبت می‌کنید و چه چیزی را مسلمانی می‌دانید. مجموعه‌ای از همین دستگاه‌های دیندارسازی تلاش کرده است که از طریق انواع و اقسام نهاد‌های آموزشی، رسانه‌ها و غیره پیام و معنایی تولید کند که به اصطلاح اسلامی‌سازی گفته می‌شود تا بتواند فرد مسلمان تربیت کند. اما در مقاطع مختلف دیده می‌شود که دستگاه مسلمان‌سازی شکست خورده و در ساختن و شکل دادن به سوژه و محصولات مورد نظر خود موفق نبوده است. آخرین مورد، در همین اعتراضات اخیر بود که بار دیگر، اعتراض مشخصی به هسته مرکزی دستگاه دیندارسازی انجام شد. باز از دهان مسئولان دیندارساز می‌شنویم که وظیفه تربیتی خودمان را درست انجام نداده‌ایم و در مسلمان‌سازی خوب عمل نکرده‌ایم. در نتیجه‌ی این تصور، دوباره بودجه‌ها و دم و دستگاه‌های بیشتری باید به این کار اختصاص یابد. نتیجه آن‌که امروز ده‌ها مرکز آموزشی، پژوهشی و دانشگاه، پژوهشگاه و مؤسسات ایجاد شده‌اند که به طور مشخص موضوعشان دین و اسلام است و دائم دستگاه‌های سانسور، رسانه‌های مختلف را رصد می‌کنند که مبادا اسلام مدنظرشان معرفی نشود. همه‌ این مراقبت‌ها مدام انجام می‌شود و مدام بودجه‌های بیشتری اختصاص می‌یابد اما دایره‌ معتقدان به دین رسمی روزبه‌روز کوچک‌تر می‌شود.

چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ به نظر من ما دچار یک «بیش‌آموزش» هستیم؛ تأکید بیش از حد بر آموزش و تربیت که دائم شکست می‌خورد. راهش این نیست که این آموزش‌ها شدیدتر و بیشتر شود. زیرا هر چه این آموزش و تربیت، سانسور، گزینش و تلاش برای تربیت آدم‌ها و فرو کردن آن‌ها در یک قالب مشخص بیشتر باشد، آدم‌ها بیشتر از آن‌ها فرار می‌کنند. راه حل آزادی دینداری است. باید گرایش‌های مختلف و نگاه‌ها، شیوه‌ها و نظرات متفاوت را آزاد بگذارند. ما هر نظری را که با آپارتوس نمایش ما اندکی مخالفت دارد، به نام تبلیغ علیه اسلام منکوب و سرکوب می‌کنیم. ببینید کار به کجا رسیده که کسی مثل علی مطهری که یکی از متعهدترین و پایبندترین آدم‌ها به دین است، به نام عدم التزام به اسلام در آپاراتوس گزینش مجلس رد صلاحیت می‌شود. همین است که می‌گویم ما درگیر نمایش دینداری هستیم و نه خود دینداری. وگرنه فکر نمی‌کنم کسی تردیدی داشته باشد که ایشان به اسلام التزام دارد، اما آنچه به آن التزام ندارد، نمایشِ آن نوع دینداری است که دم‌ودستگاه دیندارساز می‌پسندد و بعد نتیجه‌اش این می‌شود که کسانی بگویند اخلاقی باشیم و از دین کناره بگیریم.

البته شما باید آن سوی ماجرا را هم ببینید. کسان بسیاری هستند از بازیگران ماهر این نمایش، از متعهدان دین‌داری رسمی که بعد معلوم می‌شود که به شدت غیراخلاقی هستند. این اختلاس‌ها، تخلف از قوانین و ... که در دم و دستگاه‌ها اتفاق می‌افتد از جانب کسانی است که اتفاقاً در درون این دم و دستگاه بسیار سختگیر گزینش، توانسته‌اند از فیلتر‌ها رد شوند و به عنوان آدم‌های خیلی دیندار در مناسبات مختلف قرار گرفته‌اند. این نشان می‌دهد که اخلاق‌مداری ربطی به دین‌داری ندارد.

پس راه حل آن است که پیوند بین دینداری و اخلاق را قطع کنیم. اخلاق‌مداری یک چیز است و دینداری چیز دیگر. آدم‌ها می‌توانند بی‌دین باشند، اما اخلاق‌مدار باشند. حتی اگر این را قبول نداشته باشیم (یعنی فرض بگوییم آد‌م‌ها به میزانی که دینداری‌شان بیشتر است، اخلاق‌مدارتر هستند) باز هم این دین‌داری با دخالت عامل سیاسی و قوه قهریه به دست نمی‌آید. اخلاق آن‌جایی است که انتخاب آزادانه داشته باشید وقتی شما به زور و اجبار و سرکوب می‌خواهید آدم‌ها را به بهشت ببرید و دیندار کنید، نتیجه همین می‌شود.

تازه این به شرطی است که دستگاه اجبار را در جهت اجبار به دین‌دار کردن افراد بدانیم در حالی که من قبول ندارم که آنچه اتفاق می‌افتد تلاش برای دیندار کردن اجباری است، این نیست. چیزی که اتفاق می‌افتد و آنچه از شهروندان خواسته می‌شود نمایش دینداری است. این، مسئله است و آن هم غیراخلاقی است.

ایکنا ـ برای اینکه راه صحیح را نشان دهیم، چه کنیم؟

برای اینکه کل آپاراتوس نمایش دینداری جمع شود، سیاست نباید در این قضیه وارد شوند. این قضیه باید به جامعه مدنی واگذار شود. وقتی شما می‌گویید «ما برای اخلاقی‌تر شدن جامعه چه کنیم؟»،  این «ما» چه کسی است؟ فاعل این جمله چه کسی است؟ فاعل این جمله، «دولت»(به معنای عام، یعنی حاکمیت و سیاست) است. اما چه کسی گفته دولت باید مردم را اصلاح و تربیت کند؟ اصلاً چه کسی گفته دولت اخلاقی‌تر از مردم است؟ مگر دولت کی است؟ دولت از آسمان که نیامده. از قضا دولت جایگاه قدرت و ثروت است و به این دلیل پتانسیل بیش‌تری برای فساد در آن هست. بنابراین این مردم‌ هستند که باید دولت را اصلاح کنند نه برعکس. بنابراین به میزانی که دولت کنترل جمعیت و مردم را به دست بگیرد و اجازه ندهند مردم کنشگری و سوژه‌گی داشته باشند، به میزانی که دولت مدام بخواهد مردم را تربیت کند، به همان میزان فساد در مراکز قدرت گسترش می‌باید. فساد در صورتی کنترل می‌شود و فضا در صورتی اخلاقی‌تر می‌شود که نهادهای غیردولتی و مردمی قدرت بیش‌تری داشته باشند. پس سؤال، برعکس است. باید پرسید برای آن‌که دولت اخلاقی شود چه باید کرد. خلاصه آن‌که دولت باید پای خود را از تربیت بیرون بکشد، اما نمی‌کشد. چون از این کار منافعی دارد و منتظر شنیدن توصیه من و شما نیست.

گفت‌وگو از فاطمه بختیاری 

انتهای پیام
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۸ - ۱۰:۱۵
0
0
درود بر دکتر کلاهی و بیان با غیرتشون
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۸ - ۱۵:۲۷
0
0
گاهی زحمت ضربه ای که برخی دیندارها به اسلام میکشن رو هیچ بی دینی نمی‌تونه بکشه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۸ - ۱۷:۴۴
0
0
جانا سخن از زبان ما میگویی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۸ - ۲۳:۰۸
0
0
یعنی دین از سیاست جداست؟؟؟؟
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۹ - ۱۰:۳۳
0
0
دمتون گرم که از حقایق حرف می‌زنید
ناشناس
|
Germany
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۹ - ۱۰:۴۸
0
0
با انصاف حرف بزنیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۹ - ۱۲:۳۸
0
0
بازیگری رو خوب گفتید والا
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۱۲/۰۲ - ۲۱:۰۵
0
0
مثل همیشه بسیار عالی. لذت بردم.
captcha