کد خبر: 4131501
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۳
ابراهیم نوئی:

ظلم‌ نکردن اولین مرحله زیست اخلاقی است

استادیار معارف دانشگاه شهید بهشتی گفت: از آیات قرآن برداشت می‌شود که انسان برای زیست اخلاقی دست‌کم باید سه مرحله را طی کند و این برداشت را از اوامر و نواهی قرآن به دست می‌آوریم و اولین مرحله آن همزیستی مسالمت‌آمیز و پرهیز از ظلم است.

ابراهیم نوئیبه گزارش ایکنا، متن سخنان ابراهیم نوئی، استادیار معارف دانشگاه شهید بهشتی، در نشست علمی «نسبت ساحات وجودی انسان با سطوح اخلاقی زیست او در قرآن» که 15 فروردین برگزار شد به شرح زیر است: 

ما به حکم اینکه انسان و به قول فلاسفه، انسان ناطق هستیم، نفسی داریم که مدرک کلیات است. در واقع مسیری را طی کرده‌ایم که به وضع کنونی رسیده‌ایم و در این شرایط باید ببینیم که متصف به چه صفاتی باشیم؛ یعنی اگر قرار است عقل عملی و نظری ما رشد کند باید پایبند به چه ملاحظات اخلاقی باشیم. البته می‌دانیم به قول فلاسفه به خصوص مشائیان، علم از شناخت جزئیات صورت می‌گیرد و ما آن را به وسیله حواسمان درک می‌کنیم. بنابراین باید بدانیم که برای درک جزئیات چه ملاحظات اخلاقی را مد نظر قرار دهیم. 

ملاصدرا آورده است که جنین وقتی در رحم قرار دارد بالفعل، نبات و بالقوه، حیوان است. به نظر می‌رسد در برخی آیات قرآن کریم این وضعیت نباتی ادامه یافته و محدود به مرتبه جنینی هم نمانده است؛ «انبتکم من الارضا نبتا»؛ شما را از زمین به صورت نبات رویاندیم یا درباره مریم(س) دارد که «انبتها نباتا حسنا». بنابراین ساحتی از وجود ما ساحت نباتی است و اگر قرار است ما با یک گل تفاوت داشته باشیم، از این نظر انسان حیوان بالقوه است ولی گیاه این قابلیت را ندارد.

ویژگی حیوان ادراک حسی است که نبات این ویژگی را ندارد و همین که انسان حیوان بالقوه است وقتی پا در دنیا گذاشت در مرتبه نفوس حیوانی قرار می‌گیرد و هم ادراک حسی او فعال می‌شود و هم با اراده شروع به کار خواهد کرد و این تا زمانی که به بلوغ صوری برسد طول می‌کشد و مرتبه بعدی، ادراک کلیات است و انسان علی‌القاعده باید این ساحات را طی کند.

عقل برخی افراد تا سن بالا هم شکوفا نمی‌شود

تعبیر صدرا این است که تا حدود 40 سالگی هم لزوما بلوغ صوری فرد ممکن است منجر به بلوغ عقلی او نشود. البته مراد وی از سن 40 سال 39 سال به علاوه یک سال نیست، بلکه چند سال این طرف و آن طرف را هم شامل می‌شود؛ یعنی برخی افراد ممکن است از 40 هم بگذرند و حتی تا سنین بالا هم عقلشان کامل نشود و البته اوحدی از افرا د هم به مراتب قدسی می‌رسند. قرآن کریم گاهی با انسانی سخن می‌گوید که در مرتبه نباتی و گاهی حیوانی است و گاهی هم در مراتب بالاتر. انسان  وقتی در مقام نطفه و علقه و مضغه است از آنها گذشته تا واجد ادراک حسی شود که مهمترین آن سمع و بصر است.

بعد از اینکه ما از ادراک حسی برخوردار شدیم متفکر می‌شویم و در این مرحله با انتخاب خودمان اما شاکرا و اما کفورا خواهیم شد؛ بنابراین ما با انسانی طرف هستیم که مراحلی از وجود را با خود آورده و کسی که قرار است خدا با او سخن بگوید و از او انتظار زیست اخلاقی وجود دارد کسی است که این مراتب را در درون دارد، ولی باید ببینیم توانسته است این مسیر را کاملا طی کند یا در یکی از این مراحل متوقف شده است.

ظلم‌نکردن اولین مرحله زیست اخلاقی است

از ظاهر آیات قرآن برداشت می‌شود انسان برای زیست اخلاقی دست کم باید سه مرحله را طی کند و این برداشت را از اوامر و نواهی قرآن به دست می‌آوریم؛ اولین مرحله، همزیستی مسالمت‌آمیز است. به دیگران شر نرسانیم و ظلم نکنیم. در آیات متعدد و روایات بر نهی از ظلم تاکید شده است. امام علی(ع) خطاب به مالک فرموده است که سبه و ضرررسان نباش که فرصت را غنیمت بشمارد و بخواهد گوشت مردم را به عنوان غنیمت بردارد. امام از یک نحوه زیست زشت نهی فرموده و این تعبیر کاملا قابل تصور است، زیرا ما با انسانی طرف هستیم که ساحت حیوانی دارد، ولی می‌تواند آن را تحت سیطره عقل خود درآورد. در تعبیر امام صادق(ع) آمده که مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند؛ بنابراین نخستین مرتبه وجودی انسان، اجتناب از ظلم است.

البته همانطور که گفته شد نخستین مرتبه وجودی انسان مرتبه پیشاانسانی است؛ یعنی انسان به مرحله حیوانی و اسفل سافلین برگشته است. البته همین انسان به مرحله‌ای می‎رسد که به تعبیر امام صادق(ع)، مسلمان خطاب می‌شود و اینکه مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او در امان باشند. بنابراین آزار نرساندن به دیگران با دست و زبان مرحله آغازین انسانیت است و نه مرحله تکاملی و ایده‌آل. از فرمایش امام علی(ع) برداشت می‌شود که انسان مرحله حیوانیت خود را دارد و اگر عقل را محور قرار ندهد، می‌تواند به سبعیت بازگردد و به دیگران ظلم کند.  

قرآن کریم فرموده: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم»؛ در اینجا تعبیر الذین آمنوا به کار رفته است؛ یعنی کسانی که از مرتبه‌ای از ایمان برخوردار هستند و اگر این افراد لباس ظلم بر تن ایمانشان نپوشانند، امنیت برای آنان ایجاد می‌شود. در اینجا لزوما وعده بهشت و انهار نداده است، بلکه امنیت را ماحصل ایمان خالص می‌داند.

البته ما امنیت را پاداش ایمان و عدم ظلم می‌دانیم ولی خوب است اینگونه هم بیندیشیم که چون اینها در امنیت هستند، امنیت سبب شده است تا ایمانشان متلبس به ظلم نشود. «ولا ترکنوا الی»؛ مبادا میلی به ظالمان پیدا کنید و به آنها نزدیک شوید؛ در روایات هم بیان شده است که اگر با ظالمی مواجه شدید نسبت به او خصم باشید و باز در سوره علق هم فرموده است انسان همین که احساس استغنا کرد شروع به طغیان می‌کند. گویا خداوند تدبیری اندیشیده است تا جلوی ظلم انسان‌ها را بگیرد و تدبیر او بسط رزق است. 

همچنین فرموده است که در واکنش نشان‌ دادن به ظلم نباید تعدی و ظلم صورت بگیرد، بلکه باید به اندازه ظلم صورت گرفته، واکنش نشان دهید. «فاعتدوا بمثل ماعتدی»؛ بیش از اندازه‌ای که مورد تعدی قرار گرفتید تعدی نکنید، زیرا سنت خداوند این است که اگر کسی ظلم کند قوم دیگری جایگزین او خواهد شد.

در متون دینی گفته شده است که انسان مسلمان نباید ظلم کند و با اینکه این مرحله‌ای از کمال است، ولی کمال نهایی نیست و گویا مسلمان کسی است که از مرتبه حیوانی خود رها شده و در مرتبه انسانیت قرار گرفته است. اگر کسی در خیابان بی‌دلیل به کسی سیلی بزند، اولین برداشت ما از او این است که در مرتبه حیوانیت متوقف شده است و اگر به مرحله انسانیت رسیده بود چنین کاری نمی‌کرد.

انتهای پیام
captcha