امیرالمومنین(ع) جامعه‌ بدون عدالت را اسلامی نمی‌دانست/ حقوق اجتماعی مخالفان در سیره امام علی(ع)
کد خبر: 4133439
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۴:۲۸
مهدی مسائلی در گفت‌وگو با ایکنا:

امیرالمومنین(ع) جامعه‌ بدون عدالت را اسلامی نمی‌دانست/ حقوق اجتماعی مخالفان در سیره امام علی(ع)

نویسنده و پژوهشگر حوزه دین ضمن تاکید بر اینکه مهمترین شاخصه جامعه اسلامی از نظر امیرالمومنین(ع) تحقق عدالت است تصریح کرد: ما ظواهر را برجسته می‌کنیم و خدشه به آن را موجب نابودی دین در جامعه تلقی می‌کنیم ولی متن دین چیزهای دیگری است که اگر آن متن باشد هرچند ظواهر نباشد دین استحکام بیشتری در جامعه دارد.

در جهان کنونی کشورهای متعددی هستند که اکثریت شهروندان آنها را مسلمانان تشکیل می‌دهند و به همین سبب هر کدام داعیه‌دار جامعه اسلامی در درون خود هستند ولی این کشورها بر اساس سیاست‌گذاری‌ حاکمان و موقعیت تمدنی که دارا می‌باشند، از نظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شرایط متفاوت و گاه متضادی دارند که تشخیص اینکه کدام‌یک از آنها در ادعای خود صادق است را با دشواری روبرو می‌سازد.

پرسشی که مطرح می‌شود این است که بر اساس کدام معیار می‌توانیم جامعه اسلامی را از جامعه غیر اسلامی تمییز دهیم و اصول اولیه جامعه اسلامی از نظر قرآن و اهل بیت(ع) کدام است.

به مناسبت سالروز شهادت امیرالمومنین(ع) با حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی مسائلی، پژوهشگر دین در زمینه شاخص‌های حکومت اسلامی از نظر امام علی(ع) گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید؛

 

ایکنا ـ معیارها و شاخص‌های جامعه اسلامی از نظر امیرالمومنین(ع) چیست تا بر اساس آن بتوانیم جامعه خودمان را ارزیابی کنیم که آیا با آن شاخص‌ها نسبتی دارد یا ندارد، آیا جامعه اسلامی هست یا نیست.

وقتی از رویکرد سیاسی اجتماعی امیرالمومنین(ع) یاد می‌کنیم مهمترین مسئله عدالت‌محوری ایشان و اجرای عدالت است. در آیات قرآن هم روی این قضیه خیلی تاکید شده و یکی از اهداف رسالت انبیا این دانسته شده که به واسطه مردم قسط و عدالت را بر پا کنند: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ».

پس عدالت اجتماعی یک محور اصلی است که اگر باشد پیشرفت رخ خواهد داد و اگر نباشد حتی اگر پیشرفتی هم باشد پیشرفت مطلوبی که خدا خواسته است وجود نخواهد داشت. خود امام علی(ع) هم هنگامی که حکومت را به دست می‌گیرند تاکید خاصی بر عدالت دارند. جنگ‌هایی که به حضرت تحمیل شد در همین راستا بود و اگر از عدالتشان عدول می‌کردند آن جنگ‌ها به حضرت تحمیل نمی‌شد. متاسفانه ما رویکردی مصلحت‌گرایانه در مسائل اجتماعی _ سیاسی داریم و به همین سبب گاهی اوقات از عدالت چشم می‌پوشیم. امیرالمومنین(ع) اجرای عدالت را هدف می‌دانستند ولی ما اهداف دیگری داریم که به خاطر آنها عدالت را نادیده می‌گیریم و از آن گذشت می‌کنیم. این در حالی است که ایشان عدالت را هدف اصلی می‌دانستند و به خاطر اهداف دیگر عدالت را زیر پا نمی‌گذاشتند.

ایشان در خطبه 224 نهج البلاغه می‌فرمایند: «به خدا سوگند اگر اقلیم‌هاى هفتگانه (روى زمین) با آنچه در زیر آسمان‌هایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه‌اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد». بر همین اساس حکومت نزد ایشان خیلی بی‌ارزش بود و اساسا ایشان حکومت را هدف نمی‌دانستند و اگر به واسطه حکومت عدالت از بین برود هیچ ارزشی نخواهد داشت.

لازمه عدالت‌گرایی این است که چارچوب‌ها به هم بخورد. متاسفانه چارچوب‌های ما به نوعی نیست که بر محور عدالت اجتماعی باشد و اگر آنها را ادامه دهیم راه علی(ع) را ادامه نداده‌ایم. ایشان چارچوب‌هایی که از قبل بود را به هم زدند و خیلی از امتیازات اجتماعی را برداشتند و طبقه‌بندی اجتماعی را تغییر دادند. در همین راستا حضرت اصولی که از طرف خلفا گماشته شده بود را تغییر دادند و ملاک گزینش شخصیت‌ها را تغییر دادند و خود این امر چالش اجتماعی زیادی را مقابل حضرت ایجاد کرد و خیلی اوقات ما عدالت‌ورزی ایشان را عامل سقوط حکومت آن حضرت تعبیر می‌کنیم ولی ایشان با وجود اینکه خیلی دشمن داشتند و تبلیغات مسموم زیادی علیه‌شان ایجاد شده بود اما حقیقتی که در پی آن بودند غبار این زشتی‌ها را نگرفت و الآن به دست ما رسیده است و دوست و دشمن، حقیقت حکومت ایشان را می‌شناسند. اگر ما در پی عدالت باشیم باید تمام قوانین و کارهایمان را بر اساس چارچوب عدالت تبیین کنیم. مطلب بعد حقوق اجتماعی مخالفان در سیره آن حضرت است که انسان را به تعجب وا می‌دارد که چه مراحلی را در برابر مخالفان دنبال می‌کردند و در پی تبیین حقوق مخالفین خودشان بودند. اینها چارچوب‌هایی است که بیان شده ولی ما دنبال نکردیم.

 

ایکنا ـ اگر عدالت مهمترین شاخص دینداری است، چرا گاهی در گفتمان رسمی که از اسلام وجود دارد این عنصر را فرومی‌کاهیم و کمرنگ می‌کنیم و یکسری مسائل دیگر را که به ظواهر شریعت مربوط می‌شود برجسته می‌کنیم و به عنوان نماد دینداری تلقی می‌کنیم؟ آیا تعمدی در کار است یا افرادی که این ادعا را مطرح می‌کنند شناخت صحیحی از اسلام ندارند؟

شناختی که این افراد از اسلام دارند مبتنی بر مصلحت‌گرایی فقهی است که با ابعاد اخلاقی امام علی(ع) فاصله دارد. ایشان بیشتر در پی آن بودند که عدالت اخلاقی را در جامعه گسترش دهند. عدالت فقهی دایره‌اش تنگ است و مصلحت‌گرایی در آن رسوخ پیدا می‌کند اما امام علی(ع) دیدگاهشان بر اساس اخلاق و بر اساس عدالت اخلاقی بود که گستره زیادی دارد اما ما این را کمتر تجربه کردیم.

در این شب‌ها دیدیم یکی از خطبا در سیما گفت اخلاق نباید در نظام حکومتی محور باشد در حالی که اگر چارچوب اخلاق را در نظر بگیریم هیچ وقت نباید از تقابل اخلاق و حکومت صحبت کنیم. اگر کسی سیره علی(ع) را دیده باشد متوجه می‌شود که ایشان بر اصول فقهی تاکید نمی‌کردند بلکه بر اصول اخلاقی تاکید می‌کردند. ایشان قوانین اخلاقی را در نظر می‌گرفتند و بر اساس آن، فقه حکومتداری خودشان را تعیین کردند. حتی ایشان به جهت اینکه از اصول اخلاقی خود کوتاه نمی‌آمدند به سیاست نداشتن متهم می‌شدند. به هر حال آن حضرت به اصول اخلاقی تعهد داشتند و آن را فروگذرا نمی‌کردند و همین باعث می‌شد که بعضا شکست‌های ظاهری داشته باشند. ما گاهی اوقات اصطلاح «مصلحت نظام» را به کار می‌بریم ولی باید توجه داشته باشیم که مصلحت نظام به معنای مصلحت حکومت ما نیست بلکه مصحلت نظام دینی است که می‌خواهیم بر اساس آن حکومت کنیم و اگر این نظام اخلاقی آسیب ببیند حکومت غیر دینی می‌شود.

 

ایکنا ـ طبق فرمایش شما اگر بخواهیم در جامعه اسلام را پیاده کنیم باید عدالت پیاده‌سازی شود. پس به تبع آن، راه تبلیغ دین همین تحقق عدالت است نه اینگه برنامه‌ها و کارهای نمایشی راه بیندازیم که چندان اقبالی به دین را موجب نمی‌شوند.

بله، هسته اصلی دین عدالت است و اینکه خود مردم برای برپایی عدالت قیام کنند. تربیت دینی باید به نوعی باشد که مردم قیام به قسط داشته باشند. اگر اینگونه نباشد ما تربیت دینی اجتماعی انجام نداده‌ایم. اگر مردم نتوانستند عدالت را پیاده کنند روشن می‌شود که ما پوسته دین را به آنها انتقال دادیم ولی تربیت دینی اجتماعی نداشتیم.

صحبتی که این چند وقت شد این بود که عدالت می‌خواهد اهداف دینی را محقق کند نه اینکه خود عدالت هدف دینی است ولی حرف ما این است که اگر عدالت محقق نشود دین در جامعه محقق نشده است و عدالت محکی برای جامعه دینی است. در ادیان گذشته ما جوامعی داشتیم که نام یهودیت و مسیحیت را یدک می‌کشیدند ولی از نظر ما جامعه دینی نبودند و خود قرآن هم از آنها انتقاد می‌کند چراکه روحانیونشان اسم دین را ترویج می‌کردند ولی ماهیتی که دین خواسته بود را محقق نمی‌کردند. ممکن است در جامعه ما هم ظواهر دینی پررنگ باشد ولی هسته اصلی دین که اتفاقا کمتر درباره آن صحبت می‌شود مفقود باشد. ما ظواهر را برجسته کنیم و خدشه به آن را موجب نابودی دین در جامعه تلقی می‌کنیم ولی متن دین چیزهای دیگری است که اگر آن متن باشد هرچند ظواهر نباشد دین استحکام بیشتری در جامعه دارد.

 

ایکنا ـ الان یک مسئله این است که دینداری میان ایرانیان کم شده یا خیر؟ اگر مسائلی مثل حجاب و روزه و نماز را ملاک دینداری بدانیم، گرایش مردم به انجام این مناسک کاهش پیدا کرده و باید اینطور نتیجه بگیریم که دینداری ایرانیان کم شده است ولی اگر تلقی شما را داشته باشیم و بگوییم دین همان عدالت اجتماعی است از آنجا که مطالبه عدالت در جامعه افزایش داشته باید نتیجه بگیریم که دینداری ایرانیان کاهش نداشته است.

عدالت یک مفهوم عامی است که همه مردم خواستار آن هستند. در عین حال دین رویکرد صحیحی نسبت به عدالت را بیان می‌کند که باید با فهم عرفی از عدالت همراه کنیم. گاهی خود ساختار رسیدن به ناعدالتی را موجب شود مثل جامعه لیبرال که رسیدن به عدالت را در حفظ گزاره‌های لیبرالی می‌داند در حالی که آن ساختار به سمت عدالت نمی‌رود. در کنار این نکته باید توجه داشت که عدالت فقط محدود به عدالت اقتصادی نیست و عدالت فرهنگی هم خیلی مهم است.

اقتصاد چیزی است که همه مردم درگیر آن هستند ولی عدالت سیاسی و فرهنگی هم خیلی اهمیت دارد. ممکن است در جامعه عدالت اقتصادی حکمفرما باشد ولی از نظر فرهنگی عدالت وجود نداشته باشد. خیلی مواقع چیزهایی که ذهن همه انسان‌ها به سوی آن می‌رفته از جانب دین مورد تقریر و تایید قرار گرفته است. در اینجا مطالبه‌گری عدالت همگام با مطالبه دین است چون دین احکام عقلی انسان را امضا کرده ولی اهداف معنوی هم هست که دین در پی اثبات آنها است که گاهی اوقات بدون راهنمایی دین محقق نمی‌شود.

ما برای رسیدن به عدالت باید هسته اولیه آن را که به ذهن خود انسان می‌رسد و فطرت بر آن گواه است محقق کنیم و بعد جنبه معنوی که بدون راهنمایی دین محقق نمی‌شود را دنبال کنیم. گاهی اوقات ما از سلسله مراتب غافل بودیم و بدون اثبات حداقل‌ها در چی تحقق حداکثرها بودیم. ما ابتدا باید حداقل‌های دین را در جامعه حکمفرما کنیم بعد دنبال حداکثرها باشیم. در مورد حجاب ما دنبال حداکثر پوشش بودیم و از حداقل پوشش غفلت کردیم، یعنی اینکه حیا را در جامعه حکمفرما کنیم. یک حداکثری که شاید الآن برای خیلی افراد مورد قبول و نیکو تلقی نشود مورد تاکید ما بوده است در حالی که اگر ما روی حداقل صحبت می‌کردیم و به مرور به سمت حداکثر می‌رفتیم اقبال بیشتری صورت می‌گرفت.

انتهای پیام
captcha