دکتر افروغ دفاعی غیرتمندانه از انقلاب داشت
کد خبر: 4136560
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۲
حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمیان:

دکتر افروغ دفاعی غیرتمندانه از انقلاب داشت

دبیر شورای تخصصی حوزوی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: آقای افروغ با غیرت از انقلاب دفاع می‌کرد و صراحت لهجه او شاید برای برخی قابل تحمل نبود ولی او واقعاً براساس مبانی انقلاب از انقلاب دفاع می‌کرد و نسبت به برخی انحرافات هشدار داد. 

سیدمحمدحسین هاشمیانبه گزارش ایکنا، همایش علمی «فریادهای خاموش؛ مروری بر اندیشه‌ها و آثار استاد فرزانه و انقلابی مرحوم عماد افروغ» عصر امروز، 5 اردیبهشت‌ماه از سوی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدحسین هاشمیان، دبیر شورای تخصصی حوزوی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و حجت‌الاسلام والمسلمین علی رجبی، پژوهشگر علوم اجتماعی برگزار شد.

متن سخنان حجت‌الاسلام هاشمیان به شرح زیر است:

من توفیق داشتم از سال 1389 با ایشان آشنا شوم و همکاری علمی داشته باشم، بنده معتقدم آقای افروغ دو حوزه کاری برای خود تعریف کرده بود و هر دو را با جدیت و عزم و اراده تا آخرین لحظات عمر پیگیری کرد. روز 22 دی ماه در یک روز برفی توفیق آخرین دیدار را با ایشان داشتم و با اینکه کسالت داشت، حدود یک ساعت ونیم در منزل ایشان با او هم صحبت بودم. 

افروغ آزاداندیش و شجاع بود

یکی از عرصه‌های فعالیت وی، حوزه فعالیت‌های نظری بود و یک حوزه دیگر هم کنش‌های اجتماعی و سیاسی او بود؛ کمتر اندیشمندی داریم که در هر دو حوزه، هم به لحاظ علمی و هم عملی تلاش درخور تقدیر و جایگاه رفیع داشته باشد. آثار او مخاطبان زیادی داشت و او انسانی شجاع، انقلابی، فارغ از تعلقات سیاسی و آزاداندیش بود و در هر دو حوزه جایگاه قابل تقدیری داشت.

الان که حجاب معاصرت رفع شده است، اگر دقت کنیم انسان کم‌نظیری در مباحث علمی بود؛ او با علاقه زیاد به حکمت متعالیه و امام خمینی (ره) به حوزه علوم اجتماعی تعلق و پای‌بندی جدی داشت و علاقه او واقعا کلیشه‌ای نبود. او چنان با اعتقاد از انقلاب و دین دفاع می‌کرد که گاهی از یک شخصیت حوزوی نمی‌دیدیم. وی واقعاً آزاداندیش و شجاع بود و برای جامعه‌شناسی بومی به سمت هویت تاریخی و فرهنگ ایرانی رفت و معتقد بود در هویت تاریخی و فرهنگی ما نقاط قوت زیادی وجود دارد و البته همین سبب شد تا گاهی او را به باستان‌گرایی محکوم کنند.

کسانی مانند دکتر طباطبایی وقتی وارد مفهوم ایران‌شهری شدند، همه میراث اسلامی را محو و فقط به هویت ایرانی می‌پرداختند ولی دکتر افزوغ برای هویت ایرانی و مبانی اسلامی آن ارزش قائل بود و اهمیت می‌داد و به همین جهت تأکیدات خاص ایشان بر روی نهج‌البلاغه به وفور دیده می‌شود و به خصوص اینکه رجوع به قرآن در مباحث علمی و حکمت متعالیه و صدرایی در وی بسیار زیاد و جدی بود که کمتر در بین استادان دانشگاهی می‌بینیم.

ارادت دکتر افروغ به امام خمینی (ره)

تعلق وی به مرحوم ملاصدرا و حکمت متعالیه و مرحوم امام خمینی (ره) به صراحت قابل مشاهده است. برخی بیان می‌کردند که امام، نوآوری اندیشه‌ای فلسفه و حکمت نداشته است و ایشان تأکید داشتند که در طول تاریخ حکمت و فلسفه اسلامی، امام تنها شخصیتی بود که شکاف بین عمل و نظر را پوشش داد و نشان داد از مباحث نظری حکمت متعالیه می‌توان یک جامعه را اداره کرد.

اعتقاد وی به امام واقعا مبنایی بود لذا در بالا و پایین‌های سیاسی هیچگاه از دفاع از انقلاب و مسیر انقلاب بیرون نرفت و با رویکرد علمی و اندیشه‌ای خود را مقلد امام تعریف کرده و این اندیشه را مبنا قرار داده بود و با این نگاه، نماینده مجلس شد و واقعاً نماینده تراز برای کشور بود. 

در دوره‌ای که نماینده مجلس بود، طرح ساماندهی مد و لباس را برای مجلس هفتم آماده کرد ولی متأسفانه با اینکه در آن دوره طرح خوبی بود، به جایی نرسید. وی باصداقت بود و اهل معامله سیاسی و مرزبندی سیاسی نبود و هر وقت احساس تکلیف می‌کرد مطالب خود را بیان می‌کرد و به همین دلیل برخی مواضع وی به مذاق برخی خوش نمی‌آمد.

وقتی خبر فوت ایشان به یکی از بزرگان رسید، فرموده بود او اندیشمندی دردمند بود و این دردمندی هم در مسیر علمی او به وضوح قابل مشاهده است و هم در مسیر کنش رفتاری و اجتماعی او.

دفاع غیرتمندانه از انقلاب

غیرتمندی افروغ، نسبت به انقلاب برای بنده خیلی جالب بود و با غیرت دفاع می‌کرد و صراحت لهجه او شاید برای برخی قابل تحمل نبود ولی او واقعا براساس مبانی انقلاب از انقلاب دفاع می‌کرد و نسبت به برخی انحرافات هشدار داد. وی به صورت هدفمند سراغ روش‌شناسی رفت و آثار خوبی را تولید کرد و این دغدغه تا پایان در وی وجود داشت.

او در مبانی باقی نماند و آثار پژوهشی او واقعاً کاربردی و قابل تقدیر است. او دنبال این بود که رگه‌های فرهنگی مردم را کشف و مبنایی برای جامعه‌شناسی بومی قرار دهد لذا سراغ نهج‌البلاغه رفت و پروژه علمی خود را پیش برد. او تلاش کرد تا عاشورا را هم در جهت سویه حماسی و هم در چارچوب یک نهضت انقلابی تحلیل کند و کتابی در این زمینه نوشت و می‌فرمود با افتخار قدم و قلمی در راه نهضت عاشورا و امام حسین(ع) برداشتم.

تلاش علمی افروغ و کنشگری اجتماعی او در زندگی شخصی او هم وجود داشت و حتی در دوره بیماری این رویکرد برای بنده در عین جالب‌بودن، تلخ بود؛ ایشان در دیدار آخری که بنده با او داشتم(خانه محقری داشت و شاید آپارتمان او کمتر از صد متر بود). او به بنده گفت بیمارستان من اینجاست و من زیر بار کمک دیگران برای درمان نمی‌روم. هزینه‌های بیماری او بالا بود و هیچ کمکی در این راه به او نشد و او هم اصلاً توقع نداشت با اینکه شاید وظیفه برخی نهادها حمایت از چنین شخصیت‌هایی است.

فارغ از تعلقات حزبی و سیاسی بود

وقتی از نمایندگی مجلس بیرون آمد هیچ علاقه‌ای نداشت به جرگه و سلک برخی احزاب و مسئولان بپیوندد و واقعاً از تعلقات اجرایی و سیاسی به این معنا فارغ بود و این برای همه ما درس است. در آخرین لحظاتی که ما ایشان را ملاقات کردیم، آثار دیگران را مطالعه می‌کرد.

همچنین سخنان حجت‌الاسلام رجبی به شرح زیر است:

دکتر افروغ و وجوه متعددی دارد که یکی از آن سلوک اخلاقی و معنوی بود و در نظر هم توجه به اخلاق داشت و کسانی که با آثار او مأنوس بودند، توجه به اخلاق را در آثار وی به خوبی می‌بینند.

مرگ، واقعیتی است که برای همه موجودات مشترک است و آیات و روایات متعددی در این زمینه داریم از جمله «کل نفس ذائقة الموت»؛ هر انسانی مرگ را می‌چشد و ایشان هم به مشیت الهی به سرای آخرت سفر کرد. 

از بین موجودات، انسان تنها موجودی است که مرگ‌آگاهی دارد ولی حیوانات صیانت از نفس را دارند ولی مرگ‌آگاه نیستند. این انسان‌ مرگ‌آگاه هم همگی به مرگ به یک نحوه نگاه نمی‌کنند و بسته به تعلق به مکتب فکری و تجربه زیست آن‌ها این نگاه تفاوت دارد. 

در تقسیم‌بندی انواع مواجهه با مرگ می‌توان آن را به دو دسته ایجابی و سلبی تقسیم کرد و این دو هم هرکدام تقسیماتی دارند؛ یکی از اقسام مواجهه سلبی، مواجهه انکارگرایانه است، یعنی مرگ به عنوان تابو است و نباید آن را به اندیشه و حیات راه دهیم و باید پس زده شود.

مواجهه سلبی با مرگ

مواجهه سلبی دیگر، مواجهه مرگ‌هراسانه است، یعنی به مرگ توجه دارند ولی در برابر آن استیصال می‌ورزند و دچار افسردگی و اضطراب نسبت به آن هستند. مواجهه سلبی دیگر که استاد افروغ در یکی از برنامه‌های تلویزیون در سال 1400 تشریح کردند، این بود که مرگ و یاد مرگ به عنوان بیماری تلقی می‌شود که باید درمان شود و این رویکرد پاسخی به مرگ‌هراسی بود تا آن دلهره و هراس را درمان کند. رویکرد سلبی دیگر، رویکرد مرگ‌گریزانه است، یعنی فکر می‌کنند پیشرفت علمی بشر سبب می‌شود تا بشر روزی از مرگ رها شود.

مواجهه ایجابی هم اقسامی دارد از جمله این که فرد به مرگ آری می‌گوید ولی از روی شقاوت و زیست‌گریزانه و از روی ملالت است. مواجهه ایجابی دیگر هم مرگ‌آگاهی است یعنی فرد، مرگ را به رسمیت می‌شناسد و از آن هراس ندارد و بر خلاف رویکر بیمارانگارانه، برای مرگ جنبه سازندگی قائل است یعنی نه تنها نباید از مرگ گریخت بلکه باید آن را با رسمیت شناخت و در پرتو مرگ، خود را بشناسیم.

در این نگاه، شخص مرگ‌آگاه، کرانه‌های زندگی خود را می‌شناسد و وقتی به این پی برد که حیات او محدوده زمانی مشخصی دارد. برای تعینات، اصالت قائل نیست و حقیقت حیات انسان را به این تعینات نمی‌داند بلکه اصالت را به اراده و عمل و انسانیت او می‌داند.

مرگ از منظر افروغ منطق زندگی است

مواجهه ایجابی دیگری که یک قدم بالاتر است، این است که مرگ در نقطه مقابل حیات نیست، مرگ، کرانه حیات نیست بلکه به تعبیر استاد افروغ، مرگ یک واقعیت وجودی و منطق زندگی و حیات است؛ این رویکرد ضمن اشتراک با رویکرد قبلی افتراقی هم دارد، اشتراک این است که مرگ‌خواهی در این رویکرد زیست‌گریزانه و توأم با افسردگی نیست بلکه سرشار از امید و شور و سرزندگی و نشاط است. 

استاد افروغ به خصوص در شرح نهج‌البلاغه معرف چنین رویکردی به مرگ بود و در اندیشه وی به خصوص در دوره بیماری نمود بیشتری داشت و این رویکرد به مرگ محصول انس او با نهج‌البلاغه بود. امام علی(ع) فرمودند کسی که از مرگ بترسد، از آن نجات نمی‌یابد و کسی هم که بقا و حیات جاودانه را دوست دارد، سبب بقای او نخواهد شد و مرگ برای همه خواهد بود.

امام در این عبارت خواسته‌اند تا هم مواجهه سلبی به مرگ را بیهوده تلقی کند و هم آرزوی عمر جاودانه را زیر سؤال ببرد. یا در عبارت دیگری فرمودند غایت و منزل‌گاه آخر پیش روی شما و پشت سر شما قیامت است؛ سبک‌بار باشید تا به منزل‌گاه برسید؛ امام عجین بودن زندگی با مرگ را در اینجا بیان کرده است. 

فرمایش امام علی(ع) درباره مرگ

در جایی دیگری امام فرمودند که چقدر ساعات عمر انسان زود می‌گذرند و چقدر ماه‌ها و سال‌ها زود می‌گذرند و چقدر کوتاه و زودگذرند که همه اینها تأکید بر عجین بودن حیات با مرگ دارد. عبارت دیگر در این باره، این است که فرمودند چگونه من بر کسی ستم کنم به خاطر نفس و جانی که رو به کهنگی و فرسودگی می‌رود. این نگاه مؤید مرگ‌زیستی است و اینکه ما باید مبنای زندگی خود را بر این اساس بسازیم. 

مرگ در واقع نیستی نیست و انسان فقط از یک نشئه به نشئه دیگر منتقل خواهد شد و چنین نگاهی به مرگ سبب می‌شود تا زندگی خود را طوری رقم بزنیم که برای انتقال به نشئه دیگر آماده باشیم.

انتهای پیام
captcha