کد خبر: 4156022
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۰
حشمت‌الله قنبری تشریح کرد؛

تفاوت‌های مبنایی واقعه عاشورا با رخدادهای تاریخی + فیلم

پژوهشگر دینی و استاد دانشگاه به تفاوت‌های مبنایی واقعه عاشورا با رخدادهای تاریخی اشاره و بیان کرد: خداوند همه یاران امام حسین(ع) را در عاشورا بالا برد و معنای توحیدی به آن‌ها داد.

به گزارش ایکنا، حشمت‌الله قنبری، پژوهشگر دینی و استاد دانشگاه، در باب جایگاه رفیع حضرت سیدالشهدا و یاران باوفای ایشان و بیان ظرایفی از واقعه عاشورا، در جمع پیشکسوتان، قاریان و حافظان ممتاز سخنانی را ایراد کرد. متن این سخنان به شرح زیر است.

«۱۳۴۱ سال از واقعه دهمین روز محرم الحرام سال ۶۱ سپری می‌شود. قضیه حضرت سیدالشهدا(ع) به پیچیدگی همه کتاب‌های آسمانی و عظمت لایه‌های درون قرآن است. هر چقدر از روز واقعه سپری می‌شود این واقعه فرسودگی پیدا نکرده و با همان نشاط و شادابی، پیوسته کل هستی را در کنف عنایت، هدایت و حمایت خود دارد.

به لحاظ عدد و رقم و به لحاظ تقویم واقعه کربلا پیچیدگی خاصی ندارد و ما اگر بنا را بر آمار، ارقام و احوال مشهور بگذاریم ۷۲ یا ۸۱ نفر در زمره شهدای نهضت عاشورا از سه نفر تا ۲۳ نفر هم در زمره آزادگان نهضت حسین بن علی(ع) به حساب می‌آیند که با زحمت شمار اردوگاه توحیدی او از ۱۰۰ نفر عبور می‌کند. شما وقتی این واقعه را به رخداد‌های تاریخی تطبیق بدهید شاید در آخر صف برای آن جا پیدا شود؛ اما این واقعه تفاوت‌های مبنایی دارد که از همه موجودیت کربلا یک هویت یگانه به تصویر می‌کشد.

در زندگی بشر وقایعی رخ داده که ده‌ها میلیون نفر کشته شده‌اند؛ در تمدن‌های مختلف، در ادوار مختلف و حتی در رکاب و در کنار ذوات مقدس انبیاء هم رخداد‌های شگفت‌انگیز بسیار بوده است. بالاخره در کنار حضرت رسول(ص) عده‌ای مجادله و جنگ کردند که در رکاب خود پیغمبر(ص) به شهادت رسیدند؛ در بین آن‌ها شخصیت‌هایی مثل جناب حمزه است، ولی خیر اصحاب، اصحاب حضرت سید الشهدا(ع) است. حتی در رخداد‌هایی که ممکن است فرمانده میدان و عملیات، شهید هم نشده باشد مثل وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) در روز احزاب که کار به جایی رسید که پیغمبر اکرم(ص) فرمود، تمام حق در مقابل باطل قرار گرفت. حضرت یک ضربه پایین آورد و با آن ضربت عمربن‌عبدود کشته نشد و سر جای خودش ماند و فقط جراحت برداشت. خاتم سفرای الهی در وصف آن ضربت فرمود: «لضَرْبَةُ عَلِیٍّ أَفْضَلُ مِن أعمال امتی إلی یوم القیامة».

همه آن‌هایی که در کربلا بودند، امت پیغمبر بودند. خود حضرت سیدالشهدا(ع) امت پیغمبر اکرم(ص) است. البته عمل با فعل تفاوت دارد. در روایات و آیات همه‌جا صحبت از عمل است، فعلی که خدا آن را خریده نه هر کاری که انجام می‌دهی؛ ممکن است کسی صد‌ها، هزار‌ها و ده‌ها هزار رکعت نماز بخواند اما در حد فعل باقی بماند و هیچ وقت به عمل تبدیل نشود، بلکه وبال شود. در مورد امیرالمومنین(ع) وقتی به حضرت صدیقه طاهره(س) دلداری می‌دادند، فرمودند: «الحسن و الحسین(ع) سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ وأبوهُما خَیرٌ مِنهُما».

هنوز پرچم حج بالاست و حسین بن علی(ع) بر قاموس هستی استوار است. وضعیت و جزئیات مربوط به او هم یگانه است. شما در غزوات پیغمبر اکرم(ص) بعضی را راحت می‌توانید بردارید و در مورد آن چیزی نگویید، اتفاقی هم نمی‌افتد، کما اینکه خیلی‌ها اصلاً گم هستند و فقط یادکردی از آن‌هاست. برای مثال شما وقتی به قبرستان بقیع می‌روید می‌گویند شهدای احد هستند. ولی در جریان حسین بن علی(ع) هیچ جزئی از اجزای آن را نمی‌توانید بردارید و یا حذف کنید. یعنی شما اگر طفل شیرخواره شش ماهه‌‌ را از پرده کربلا بردارید، اگر همه انبیاء را هم جای آن بگذارید جای آن پر نمی‌شود؛ اصغر(ع) باید باشد و نمی‌شود آن را بردارید. نه او بلکه شما حبیب ابن مظاهر(ع) را هم بردارید، این حفره همین طور می‌ماند و پر نمی‌شود.

رفتارها هم در کربلا یک معنای دیگری دارد. شخصیتی در واقعه حضرت سیدالشهدا(ع) به نام عباس بن علی(ع) هست که این شخصیت را اگر شما به وسط داوری بگذارید باید جانشین فرمانده کل قوای آن زمان باشد. ذهن کسی به سمت علی اکبر(ع) و یا به طرف قاسم(ع) نمی‌رود. یعنی سپهسالار اوست. روز واقعه هم، چون عرب به لشکر، لوا می‌گوید، در روز واقعه کربلا به لحاظ عده و عُده هیچ زمینه و استعدادی برای یک لشکر وجود نداشت. ۷۰ تا ۸۰ نفر زن، بچه، طفل شیرخوار و پیرمرد بودند. لشکر به آن معنا که در عرف نظامی می‌گویند در کربلا برای حضرت سیدالشهدا(ع) محقق نیست؛ اما قمربنی هاشم(ع) یک استثناء است.

صبح روز واقعه حضرت سیدالشهدا(ع) به قمر بنی‌هاشم(ع) فرمود: «يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»؛ لواء دو معنی دارد یکی لشکر و دیگری چوب‌هایی است که به پرچم می‌زنند و ما در هیئت‌ها به دست بچه‌ها می‌د‌هیم. یعنی اگر آن پرچم را دست رئیس هیئت امنا بدهید یک هفته غذا نمی‌خورد و قهر می‌کند و می‌گویند از ما کار‌های مهم‌تری ساخته است. اما حضرت تا فرمودند أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی، قمر بنی‌هاشم گفت: «سمعا و طاعتا سیدی و مولای»؛ چشم گفت و کنار خیمه زینب‌(س) رفت و پای پرچم ایستاد و حرفی هم نزد.

ظهر عاشورا که عبور کرد، حضرت دستور داد عباس(ع) بچه‌ها تشنه هستند برو و برای بچه‌ها آب بیاور؛ هردو با هم رفتند. یعنی جانشین فرمانده کل در میدان کربلا اول علمدار می‌شود، بعد از آن هم آبدارباشی حرم می‌شود. اگر در تمام مقاتل و تواریخ شما یک جمله اعتراضی پیدا کرده باشید که قمربنی‌هاشم گفته باشد آقا شأن ما را حفظ کن، چراکه من در مکتب امیرالمؤمنین(ع) هم حرف، هم رزم و هم تقوا یاد گرفته‌ام و همه را از خود حضرت امیر(ع) آموخته‌ام و بعد شما، تنها تربیت‌یافته دانشگاه علی(ع) من هستم و این چه کاری است که شما به ما می‌دهید؟

اگر در اداره جای ما را عوض کنند و یک اداره پایین‌تر بیاورند ملکوت عالم به هم می‌خورد؛ اما شخصیت دوم کربلا هیچ ایراد و اعتراضی نکرد. فرمود آب بیاور، چشم گفت و رفت و وارد شریعه شد. نوشته‌اند وقتی به آب رسید تشنه‌اش شد، مشت خودش را باز کرد تا آب بخورد، اما «فذکر عَطَش الحُسین علیه السلام»؛ من این حرف را درست نمی‌دانم. این حرف‌ها اصلا به شأن عباس(ع) نمی‌خورد؛ اگر عباس(ع) این حرف را زده باشد هیچ وقت قمر بنی‌هاشم(ع) نیست؛ ولی مأموریت او آب آوردن است و اگر بخواهد در مشک آب بدهد باید دستش را در آب بکند؛ چند بار دستش را در آب می‌کرد و بالا می‌آورد. دست خیس شده بود و نسیم گرمی هم می‌وزید و دست را خنک می‌کرد؛ یعنی درجه حرارت دست قمر بنی هاشم(ع) از درجه حرارت تب حسین بن علی(ع) تفاوت پیدا کرد.

عباس(ع) گفت این دست را دیگر نمی‌خواهم. شما آدرس دست عباس(ع) را دارید؟ این‌هایی که گفته‌اند کف العباس(ع)، در واقع این‌ها را نمادین درست کرده‌اند تا نماد و نشانه باشد. از دست عباس(ع) هیچ ردی نیست؛ چرا، چون عباس(ع) دستی که هم تب و هم حرارت با بدن امام زمانش نباشد را نمی‌خواهد.

خدا در این کربلا چه‌ کار کرد؟ همه را بالا برد و یک معنای توحیدی به آن‌ها داد؛ آنها وحدت پیدا کردند. شما می‌دانید وقتی در عدد و آمار می‌خواهند تعداد مردم تهران را اعلام کنند، می‌گویند برای مثال ۸ میلیون نفر هستند و یا مردم ایران ۸۵ میلیون نفر است و یا کره زمین ۸ و نیم میلیارد نفر است، اما وقتی به خمسه طیبه می‌رسیم می‌گوید ۵ نفر و یا تعداد شهدای کربلا ۷۲ نفر می‌گوییم. چرا؟ چون وقتی پیوست به حسین بن علی‌(ع) دیگر او حبیب بن مظاهر نیست و عکس آن هم همین‌طور است. هرکسی به حسین‌بن علی‌(ع) پیوست حسین‌(ع) شد؛ لذا همه را می‌بینید یک حرم دارند.

شما ببینید اگر یزید‌بن معاویه خودش در میدان کربلا بود چه‌کاری می‌خواست انجام بدهد که این‌ها نکردند؟ لذا آن‌هایی که آن طرف بودند یزید بعلاوه خودش بودند. یعنی این‌ها نانجیب‌تر از یزید بودند. اما این‌هایی که با حضرت آمدند همه با ابی عبدالله(ع) هویت پیدا کردند. از آن طرف یکی بیشتر از بقیه در تبعیت امام حق بود.

عباس(ع) این هنگامه را کرد و مضج آن را با حضرت سید الشهدا(ع) فاصله انداختند؛ چقدر؟ به اندازه صفا و مروه. تمام خلقت در صفا و مروه عباس(ع) و حسین(ع) گم است. عباس(ع) آنجاست، تو در حسین(ع) معنا پیدا کرده‌ای؟ اشکال ندارد. عالم را در اطراف تو به تبعیت در می‌آورند. بعد چقدر شگفت‌انگیز است. چقدر عجیب و قریب است که شما در اطراف حسین بن علی(ع) هر چه هست واحد شمارش نیز تغییر می‌کند. آن‌هایی که واقعا حسینی هستند و در جلسات روضه می‌روند و شرکت می‌کنند، هیچکس نمی‌تواند بگوید صاحب و منصب عزای حسین‌بن علی(ع) است؛ اگر کسی توانست بگوید چه کسی است؟ سخنران؟ مداح؟ آبدارباشی است؟ خیر.

آنجا ۷۲ نفر رفته‌اند و شده‌اند تن؛ ما دو تجمع بزرگ داریم. یکی سفر حج است که تقریباً خیلی‌ها با هم رفته‌ایم. ۸۵ کشور برای حج دست‌اندرکار هستند و در حج اکبر که می‌شود ۲ و نیم میلیون نفر می‌روند. از هشتم و نهم ذی‌الحجه تا آخر ماه ذی الحجه مکه هیچ نظمی ندارد. همه چیز به هم ریخته است. چه کسانی می‌روند؟ مهتران و مستطیع‌ها می‌روند. «و للا عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْه...» یکی از شرایط استطاعت، امنیت است؛ اگر امنیت آن از بین رفت دیگر استطاعت آن ساقط است. اما هر چقدر راه حسین(ع) پر خطرتر می‌شود، وجوب رفتن به طرف حسین(ع) شدت بیشتری پیدا می‌کند.

تمام انبیا از ابراهیم‌(ع) آمده‌اند، یکی از مناسب معنوی عالی حجاز و مکه و مسجد الحرام سقایة الحاج بود. قصه‌های بسیاری سر این سقایة الحاج به وجود آمد اما هیچکسی نتوانست آن را جا بیندازد تا اینکه عباس(ع) آن را درست کرد. سقایی با عباس‌(ع) معنا و آبرو گرفت. علم با عباس‌(ع) هویتی پیدا کرد و آنچنان عظمتی و فخامتی پیدا کرد که همه حقایق زیر علم عباس‌(ع) از زبان زینب‌(س) صادر می‌شود. لذا وقتی به سمت حسین‌(ع) می‌رفت باز با حج فرق می‌کند.

شرکت ۲۰ میلیون نفر در اربعین ماجرای شگفتی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند. زینب کبری‌(س) روز یازدهم وقتی حرکت کرد، از بالای ناقه به چهره تانباک حضرت سیدالشهد‌(ع) نگاه کرد. فرمود حسین جان نمی‌گذارند من بمانم برادر؛ ولی اینقدر می‌مانم تا کنار تو بمیرم؛ می‌روم ولی برمی‌گردم. این برمی‌گردم زینب(س) زبان حال نبود، اظهار عجز نبود، میدان جنگ است. مگر حسین‌(ع) قلیل است؟ حسین‌(ع) به عنوان تحفه‌ای که در پیشگاه رب اعلای خدا قرار می‌گیرد، زینب می‌گوید «قلیلاً من القربا»؛ نه خود حضرت. او می‌گوید می‌روم، ولی برمی‌گردم. چه زمانی برگشت اربعین اول آمد یا نیامد، اما وقتی گفت برمی‌گردم رجز خواند؛ یعنی برایت آدم می‌آورم. چطور برای آن آدم می‌آورد؟ امروز اربعین را ببینید.

دولت‌ها خیلی زحمت می‌کشند، اما نگاه به وسعشان می‌کنند، نه به عظمت اربعین؛ چه کسانی اربعین می‌روند؟ جگرپاره‌ها می‌روند. دخترانی می‌روند که اگر بخواهند در خیابان بروند تا نان بگیرند، پدرشان نمی‌گذارد اما پای زینب(س) که می‌شود می‌گوید برو. ۲۰ میلیون نفر. اعتقادم این را به من می‌گوید که اگر مزاحمت درست نکنند، چون در اربعین زیارت نیست، اربعین اعلان جهاد و سپاه رعب و نصر است. اگر طرق اربعین را بخواهید نگاه کنید، انتهای جمعیت باید حرم امام رضا(ع) باشد. از آن طرف باید مسجد شام و از آن طرف مسجد نبوی باشد. همه مقصد و مقصود خلقت حسین(ع) هست. حسین منی و انا من الحسین‌(ع) و حضرت تعارف نمی‌کند و می‌گوید بروید من را در حسین(ع) پیدا کنید.

نظام سلطه با عاشورا با آن همه عظمت و شکوه چندان کاری ندارد و پوشش می‌دهد، ولی یک عکس هم از اربعین منتشر نمی‌کند؛ بعد اسم هم برای آن گذاشته و می‌گوید افعی سیاه شیعه؛ این طور نیست؟ چرا؟ چون در اربعین محبت آمیخته با حماسه است. اربعین عشق، انس، دوستی و مؤدت را به اوج عزت و عظمت است. زیارت هم ندارد و اگر آن‌هایی که مشرف می‌شوند همین که بقعه حسین‌(ع) را می‌بینند باید بگویند لبیک یا حسین‌(ع) و برگردند. حسین(ع) تمام نمی‌شود، جنسش وحی دارد. تمام قرآن و تمام پیغمبر(ص) و تمام انبیاء است. هر نفسی در قیامت بلند می‌شود که در سایه سار پیغمبر(ص) قرار بگیرد نقطه اتصال آن باید وجود مقدس ابی عبدالله(ع) باشد، لذا این ابی عبدالله(ص) تمام شدنی نیست.»

یادآوری می‌شود؛ این مراسم با همکاری شورای عالی قرآن، مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه و سازمان دارالقرآن الکریم برپا می‌شود.

انتهای پیام
captcha