مروری بر آخرین سخنرانی امام حسین(ع)
کد خبر: 4158602
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۲
یادداشت

مروری بر آخرین سخنرانی امام حسین(ع)

امام حسین(ع) در جریان حرکت عظیم خود از مکه تا ورود به سرزمین کربلا و به‌ویژه در روز عاشورای سال ۶۱ هجری چند بار در راستای تعریف قیام خود و اعلام اهداف اساسی این حرکت انقلابی خویش به سخنرانی پرداختند که در این بین سخنرانی صبح روز عاشورا از همه مشهورتر است.

عاشوراامام حسین(ع) در جریان حرکت عظیم خود از مکه تا ورود به سرزمین کربلا و به‌ویژه در روز عاشورای سال ۶۱ هجری چند بار در راستای تعریف قیام خود و اعلام اهداف اساسی خویش از این حرکت انقلابی به سخنرانی پرداختند که در این بین سخنرانی در منا، سخنرانی در ذوحسم و سخنرانی در صبح روز عاشورا از همه مشهورتر و معروف‌ترند.

امام در خطبه منا ضمن معرفی جایگاه خود به بررسی فساد بنی‌امیه و شرایط ویژه زمانه می‌پردازد. در عین حال ایشان در منزل ذوحسم در حالی که با سپاه حر بن یزید ریاحی روبرو شده بود در سخنانی به علت حضور خود در عراق اشاره کرده و ارسال نامه‌های کوفیان را یادآور می‌شوند.

سخنرانی مشهور سوم که در صبح روز عاشورا سال ۶۱ هجری و در حالی که امام از قصد سپاه بنی‌امیه در به شهادت رساندن خود و اهل بیتش اطمینان می‌یابد جهت اتمام حجت با آنان است. ایشان ضمن تعریفی مجدد از جایگاه مهم خود و نسبت نزدیک با پیغمبر(ص) به موضوع ارسال نامه توسط بزرگان کوفه اشاره کرده و علت دشمنی آنان را جویا می‌شود و سخنانی مهم ارائه می‌کنند.

متن سخنرانی آن حضرت در روز عاشورا با اختلاف‌هایی در کتب تاریخ بیان شده است. این اختلاف‌ها در بخش نخست این سخنرانی وجود دارد، اما در بخش‌های میانی و پایانی تقریباً متون با یکدیگر تفاوت چندانی پیدا نمی‌کنند. گرچه که وجود دو متن از سخنرانی آن حضرت در روز عاشورا برخی را بر آن داشته است که مدعی شوند امام در روز عاشورا دو بار به‌صورت عمومی برای سپاهیان بنی‌امیه سخنرانی کرده است.

اساساً ایراد خطبه زمانی رخ داده است که هنوز رسماً و با پرتاب تیر از سوی عمر سعد جنگ آغاز نشده است و بر همین اساس است که راویان، زمان ایراد این خطبه را لحظات ابتدایی صبح عاشورای سال ۶۱ می‌دانند این در حالی است که شرایط سنگین جنگ و شهادت شهدای والامقام دشت کربلا دیگر امکان سخنرانی و ایراد خطبه را برای آن امام همام فراهم نمی‌کرد.

۱. سخنانم را گوش دهید

امام پس از آنکه در مقابل سپاه بنی‌امیه قرار گرفت فرمود به سخنانش گوش فرادهند شاید سخنان و نصیحت‌های ایشان در آنان تأثیر گذارد و موجب شود که راه و مسیر خود را تغییر دهند:

«أيُّهَا النّاسُ اِسمَعوا قَولي ولا تُعجِلوني حَتّى أعِظَكُم بِما لِحَقٍّ لَكُم عَلَيَّ، وحَتّى أعتَذِرَ إلَيكُم مِن مَقدَمي عَلَيكُم»

اى مردم، سخنم را بشنويد و عجله نكنيد تا بر پايه حقّى كه بر من داريد، اندرزتان دهم و دليل در آمدنم بر شما را بگويم. اگر پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من انصاف ورزيديد، سعادتمند مى‌شويد.

۲. مرا بشناسید و خطا نکنید

امام‌شناسی به‌عنوان راهبرد اساسی و درسی مهم است که آن حضرت در آن لحظات به دشمنان ارائه می‌دهند و آنان را در معرض استدلالی حائز اهمیت قرار می‌دهند و آن بررسی میزان قرابت آن حضرت به پیامبر(ص) و توصیه‌های مؤکد رسول خدا(ص) نسبت به امام حسین(ع) است.

ایشان در واقع می‌فرمایند ای کسانی که اکنون در مقابل من صف کشیده‌اید و قصد جنگیدن در مقابل ما را دارید مرا بشناسید و جایگاه مرا درک کنید و دچار اشتباه نشوید و اگر من را می‌شناسید وجدان خود را حکم قرار دهید که آیا جنگیدن با من صحیح است یا نه؟

«فَانسُبوني فَانظُروا مَن أنَا، ثُمَّ ارجِعوا إلى أنفُسِكُم وعاتِبوها ، فَانظُروا هَل يَحِلُّ لَكُم قَتلي وَانتِهاكُ حُرمَتي ؟ ألَستُ ابنَ بِنتِ نَبِيِّكُم صلى الله عليه و آله وَابنَ وَصِيِّهِ وَابنِ عَمِّهِ ، وأوَّلِ المُؤمِنينَ بِاللّه وَالمُصَدِّقِ لِرَسولِهِ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ رَبِّهِ ؟ أوَلَيسَ حَمزَةُ سَيِّدُ الشُّهَداءِ عَمَّ أبي ؟ أوَلَيسَ جَعفَرٌ الشَّهيدُ الطَّيّارُ ذُو الجَناحَينِ عَمّي ؟ أوَلَم يَبلُغكُم قَولٌ مُستَفيضٌ فيكُم : إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قالَ لي ولِأَخي: «هذانِ سَيِّدا شَبابِ أهِلِ الجَنَّةِ» ؟ فَإِن صَدَّقتُموني بِما أقولُ ، وهُوَ الحَقُّ ، فَوَاللّه ما تَعَمَّدتُ كَذِبا مُذ عَلِمتُ أنَّ اللّه يَمقُتُ عَلَيهِ أهلَهُ، ويَضُرُّ بِهِ مَنِ اختَلَقَهُ»

اما بعد، نَسَبم را در يابيد و بنگريد كه من كيستم. سپس به خودتان بياييد و آن را سرزنش كنيد و بنگريد كه آيا كُشتن من و هتک حرمتم، برايتان رواست؟ آيا من، فرزند دختر پيامبرتان، و فرزند وصى و پسرعمويش، اولين ايمان آورنده به خدا و تصديقگر پيامبرش در آنچه از نزد پروردگارش آورده است، نيستم؟ آيا حمزه سيدالشهدا(ع) عموى پدرم نيست؟ آيا جعفرِ شهيد و پروازكننده با دو بال در بهشت عمويم نيست؟ آيا اين روايت پُرتكرار، به شما نرسيده كه پيامبر خدا(ص) درباره من و برادرم فرمود: اين دو، سَرور جوانان بهشت‌اند؟ اگر گفته مرا كه حق است، تصديق كنيد. به خدا سوگند، از آن زمان كه دانسته‌ام خداوند، دروغگو را دشمن مى‌دارد و به دروغ‌ساز زيان مى‌زند، آهنگِ دروغ نكرده‌ام.

۳. بزرگان صحابه مرا می‌شناسند از آنها بپرسید

امام حسین(ع) می‌دانستند که تبلیغات سوء و منفی بنی‌امیه در خصوص شخصیت ایشان تأثیر بسزایی در نگرش بخش عمده‌ای از کوفیان و به‌ویژه سپاهیان عمر بن سعد در روز عاشورا داشته است و ممکن است هر  کلام یا استدلالی که از سوی آن امام مطرح شود دروغ تلقی شود و تأثیر در روح و جان آنان نداشته باشد.

نمونه‌های بارزی از بازخورد افکار سپاهیان لشکر عمر سعد و ابن زیاد را می‌توان در گفتارهای آنان دید و بررسی کرد. در بخش‌های مختلفی برخی از افراد سپاه اموی امام حسین(ع) را به آتش یا جهنم وعده می‌دهند و این نشان‌دهنده آن است که وجهه امام در نزد آنان به‌صورت کلی تخریب شده و تبلیغات بنی‌امیه در این زمينه کارساز واقع شده بود.

امام به‌درستی راه حل این موضوع را در تعیین شخصیت‌هایی به‌عنوان حکم بیان می‌دارد که مورد اتفاق همه مردم از گروه‌های مختلف هستند، شخصیت‌هایی همچون: زید بن ارقم، ابو سعید خدری، انس بن مالک و...

«وإن كَذَّبتُموني فَإِنَّ فيكُم مَن إن سَأَلتُموهُ عَن ذلِكَ أخبَرَكُم، سَلوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّه الأَنصارِيَّ، أو أبا سَعيدٍ الخُدرِيَّ، أو سَهلَ بنَ سَعدٍ السّاعِدِيَّ، أو زَيدَ بنَ أرقَمَ، أو أنَسَ بنَ مالِكٍ، يُخبِروكُم أنَّهُم سَمِعوا هذِهِ المَقالَةَ مِن رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله لي ولِأَخي. أفَما في هذا حاجِزٌ لَكُم عَن سَفكِ دَمي؟»

اگر تكذيبم كنيد، ميان شما كسانى هستند كه اگر از آنها بپرسيد، آگاهتان مى‌كنند. از جابر بن عبد اللّه انصارى يا ابوسعيد خُدْرى يا سهل بن سعد ساعدى يا زيد بن اَرقَم يا اَ نَس بن مالک بپرسيد. به شما خبر خواهند داد كه اين گفته را از پيامبر خدا(ص) درباره من و برادرم شنيده‌اند. آيا اين، مانع شما از ريختن خون من نمى‌شود؟

۴. من تنها بازمانده و یادگار پیامبرم

شخصیت‌های منفور سپاه اموی که هر کدام از مدعیان صف اول جهاد و دینداری بودند و داعیه‌دار حمایت از اسلام محمدی هستند، چگونه می‌توانستند در مقابل تنها یادگار باقی مانده از پیامبر اکرم(ص) شمشیر کشیده او و اهل بیتش را این‌گونه به شهادت برسانند. امام ساده‌ترین استدلال را برای آنها مطرح می‌کند تا شاید این سخن مانع از ارتکاب بزرگترین جنایت تاریخ شود.

«ثُمَّ قالَ لَهُمُ الحُسَينُ عليه السلام: فَإِن كُنتُم في شَكٍّ مِن هذَا القَولِ أفَتَشُكّونَ أثَرا ما أنِّي ابنُ بِنتِ نَبِيِّكُم ! فَوَاللّه، ما بَينَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ابنُ بِنتِ نَبِيٍّ غَيري مِنكُم ولا مِن غَيرِكُم، أنَا ابنُ بِنتِ نَبِيِّكُم خاصَّةً»

اگر در اين گفته ترديد داريد، آيا در اين هم شک داريد كه من، پسرِ دختر پيامبرتان هستم ؟ به خدا سوگند ميان مغرب و مشرق، كسى غير از من، در ميان شما و غير از شما، پسرِ دختر پيامبرتان نيست و تنها من، پسرِ دختر پيامبرتان هستم.

5. گناه من جز مخالفت با یزید فاسد چیست

سپاهیان اموی برای تصفیه حساب شخصی به کربلا نیامده بودند. آنها آمده بودند تا با ایجاد رعب و وحشت حسین(ع) کتف بسته در اختیار ابن زیاد لعنه الله قرار دهند تا با ایشان به رذالت برخورد کند.

امام(ع) بر این نکته تأکید می‌کنند که تاکنون هیچ حرکت جدی و قیام‌گونه‌ای از او صادر نشده و هیچ‌گاه در این مدت شخصی را از امویان یا طرفدارانشان را به هلاکت نرسانده بود: «أخبِروني، أتَطلُبُونّي بِقَتيلٍ مِنكُم قَتَلتُهُ، أو مالٍ لَكُمُ استَهلَكتُهُ، أو بِقِصاصٍ مِن جِراحَةٍ ؟» به من بگوييد، اين كه مرا به مبارزه مى‌طلبيد، آيا كسى از شما را كشته يا مالى را از شما برده‌ام يا جراحتى به شما رسانده‌ام كه مرا به قصاص مى‌خواهيد؟

۶. رسوا کردن دشمنان با طرح نام‌های آنان

مدعیانی که هنوز  جوهر امضای آنان پای نامه درخواست و دعوتنامه امام حسین خشک نشده بود به انکارنامه نگاری‌های خود می‌پردازند. امام با بردن نام چند نفر از سران لشکر، این بار دست به افشاگری می‌زنند تا چهره واقعی این شخصیت‌ها برای همگان روشن شود و در عین حال وجدان از دست رفته آنان را مورد عتاب قرار دهد. گرچه با وجود این سخنان هیچ رحم و مروتی در آنان ایجاد نشد و فاجعه کربلا به ابعاد مختلفش به وقوع پیوست.

«فَنادى: يا شَبَثَ بنَ رِبعِيٍّ، ويا حَجّارَ بنَ أبجَرَ، ويا قَيسَ بنَ الأَشعَثِ، ويا يَزيدَ بنَ الحارِثِچ، ألَم تَكتُبوا إلَيَّ: أن قَد أينَعَتِ الثِّمار، وَاخضَرَّ الجَنابُ، وطَمَّتِ الجِمام، وإنَّما تَقدَمُ عَلى جُندٍ لَكَ مُجَنَّدٍ، فَأَقبِل؟»

حسين(ع) ندا برآورد: «اى شَبَث بن رِبعى، اى حَجّار بن اَبجَر، اى قيس بن اشث، اى يزيد بن حارث! آيا به من ننوشتيد كه: ميوه‌ها رسيده و همه جا، سبز شده و جويبارها، پُر و لبريز شده‌اند. بيا كه بر لشكرى مجهز و آراسته، در مى‌آيى. آنان گفتند: نه. ما چنين نكرده‌ايم.»

نکته عجیب آن است که این شخصیت‌های منفور آنچه را که خطاب به امام حسین(ع) نوشته بودند به‌صورت کلی انکار کرده از نگارش چنین نامه‌هایی را اظهار بی‌اطلاعی کردند.

«قالوا لَهُ لَم نَفعَل، فَقال: سُبحانَ اللّه ! بَلى وَاللّه، لَقَد فَعَلتُم.»

آنان گفتند: نه. ما چنين نكرده‌ايم. امام حسين(ع) فرمود: «سبحان‌اللّه! به خدا سوگند كه چنين كرده‌ايد.»

۷.اجازه دهید بازگردم

امام حسین(ع) به‌عنوان آخرین پیشنهاد به سران سپاه اموی می‌فرمایند که اجازه دهید به سرزمینی دیگر بازگردم، اما این پیشنهاد امام حسین(ع) هیچ‌گاه به‌عنوان یکی از گزینه‌های سپاه اموی و اهداف حضور آنها با این جمعیت بسیار زیاد در سرزمین کربلا شناخته نمی‌شد برای سپاه اموی، دو هدف و گزینه طراحی شده بود؛ نخست آنکه یا حسین را به کوفه بیاورند تا رسماً با ابن زیاد و حکومت فاسد اموی بیعت کند و مهر تأیید بر آن بزند یا آنکه در همین سرزمین و به شکلی دهشتناک به شهادت برسد.

«فَكَتَبَ عُبَيدُ اللّه بنُ زِيادٍ إلَى الحُسَينِ عليه السلام: أمّا بَعدُ يا حُسَينُ، فَقَد بَلَغَني نُزولُكَ بِكَربَلاءَ وقَد كَتَبَ إلَيَّ أميرُ المُؤمِنينَ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ أن لا أتَوَسَّدَ الوَثيرَ ولا أشبَعَ مِنَ الخُبزِ أو اُلحِقَكَ بَاللَّطيفِ الخَبيرِ، أو تَرجِعَ إلى حُكمي وحُكمِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ، وَالسَّلامُ»

عبيد اللّه بن زياد نيز به حسين(ع) چنين نوشت: «اما بعد، اى حسين! خبر فرود آمدنت به كربلا، به من رسيده و اميرمؤمنان يزيد بن معاويه، به من نوشته است كه بستر نگُسترم و نانِ سير نخورم تا آن كه تو را به خداى داناى لطيف، ملحق كنم يا به حكم من و يزيد بن معاويه، گردن بنهى. والسلام» (الفتوح: ج 5 ص 84 ، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 239)

در عین حال و از میانه جمعیت قیس بن اشعث هم همین پیشنهادها را به امام حسین(ع) تکرار می‌کند: «فَقالَ لَهُ قَيسُ بنُ الأَشعَثِ: أوَلا تَنزِلُ عَلى حُكمِ بَني عَمِّكَ؟ فَإِنَّهُم لَن يُروكَ إلّا ما تُحِبُّ، ولَن يَصِلَ إلَيكَ مِنهُم مَكروهٌ»

قيس بن اشعث به حسين(ع) گفت: آيا حكم پسرعموهايت را نمى پذيرى كه آنان، جز آنچه دوست دارى، رأيى ندارند و چيز ناخوشى از آنان به تو نمى‌رسد؟

۸. اعلام نقش خانواده اشعث کندی در به شهادت رساندن اهل بیت(ع)

تنها کسی که در میان جمعیت و در لابلای خطبه غراء آن امام به سخن پرانی و ارائه پاسخ به امام حسین(ع) پرداخت، قیس ابن اشعث کندی است. امام حسین(ع) که به خوبی به نقش این خانواده در به شهادت رساندن پدر و برادر و عموزاده خود اشراف کامل دارد به افشاگری این موضوع می‌پردازد و شخصیت خانواده آنان را برای همگان برملا می‌کند.

«فَقالَ الحُسَينُ (عليه السلام): أنتَ أخو أخيكَ، أتُريدُ أن يَطلُبَكَ بَنو هاشِمٍ بِأَكثَرَ مِن دَمِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ؟»

مفهوم اين فرموده سيدالشهدا(ع) اين بود كه: بنى‌هاشم به خاطر شركت برادرت محمد بن اشعث در قتل مسلم بن عقيل، منتظرند انتقام خويش را از شما بگيرند. حالا تو مى‌خواهى با اين حرفهايت مرا فريفته، وادار به تسليم كنى و بعد مثل مسلم بن عقيل به كشتن بدهى و در نتيجه موجب شوى تا بنى‌هاشم علاوه بر انتقام خون مسلم بن عقيل، خون مرا هم از شما بطلبند؟

۹. هیهات من الذله

پشنهادهای وقیحانه امویان به امام حسین(ع) در خصوص تسلیم شدن برابر نظام بنی‌امیه با پاسخ صریح و جدی امام حسین(ع) مواجه می‌شود:

«لا وَاللّه، لا اُعطيهِم بِيَدي إعطاءَ الذَّليلِ، ولا اُقِرُّ إقرارَ العَبيدِ. عِبادَ اللّه! إنّي عُذتُ بِرَبّي ورَبِّكُم أن تَرجُمونِ ، أعوذُ بِرَبّي ورَبِّكُم مِن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤمِنُ بِيَومِ الحِسابِ؛ نه، به خدا سوگند، به دست خود و ذليلانه، خود را به آنان نخواهم سپرد و همچون بندگان بى اختيار، قرار نمى‌گيرم. بندگان خدا. به پروردگار خود و شما پناه مى‌برم از آن كه مرا برانيد. به پروردگار خود و شما، از هر متكبرى كه به روز حساب ايمان ندارد، پناه مى‌برم.»(منبع: تاريخ الطبري: ج 5 ص 424، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 561، البداية والنهاية: ج 8 ص 178، الإرشاد: ج 2 ص 97)

محمدرضا سلمانی عبیات، پژوهشگر تاریخ عاشورا

انتهای پیام
captcha