به گزارش ایکنا به نقل از گاردین نیجریه، سایمون ایموبو سوآم (Simon Imobo-Tswam) کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی که در این روزنامه منتشر کرد با اشاره به تهدید نظامی جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا موسوم به اکوآس (ECOWAS) به حمله نظامی به دولت کودتای نیجر نوشت: اندکی بیش از یک هفته پیش، یعنی در 26 جولای، گارد ریاست جمهوری در جمهوری نیجر به سرعت و با موفقیت یک کودتا انجام داد و رئیس جمهور محمد بازوم را از سمت خود برکنار کرد.
یک یا دو روز بعد، ژنرال عبدالرحمان تشیانی، رئیس گارد، جایگزین او شد. شاید بگویید ساده بود، با این تفاوت که گاهی اوقات، ساده با عوارضی همراه است.
در یک وضعیت عادی کودتا که همه ما با آن آشنا هستیم، سربازان شورشی رئیس دولت را بازداشت میکنند یا او را بلافاصله میکشند. آنها دلیل اینکه شورش کردند را به عموم میگویند. سپس قانون اساسی را تعلیق، پارلمان و احزاب سیاسی منحل میکنند. علاوه بر این، ایستگاههای رادیویی ـ تلویزیونی را تعطیل کرده و همچنین تمام حریم هوایی و تمام مرزهای زمینی دریایی را میبندند. سپس، پس از چند روز برای تحکیم قدرت، رهبران کودتا یک دولت تشکیل داده و مرزهای زمینی دریایی بهعلاوه فضای هوایی و ایستگاههای رادیو تلویزیون را دوباره باز میکنند. زندگی، پس از آن، به حالت عادی باز میگردد.
اگرچه نیجر در کودتاها تازه کار نیست و پیش از این شاهد پنج کودتا بوده؛ اما کودتای اخیر در آنجا مسائل مختلفی را با خود به همراه داشته است.
مانند کودتای 6 آوریل 1999 نیجریه، بازوم توسط گارد ریاست جمهوری سرنگون شد که در آن زمان سرگرد دائودا ملام وانکه (Daouda Malam Wanke) رهبری آن را بر عهده گرفت. اما در نیجر و در جایی که رئیس جمهور اسبق ابراهیم مایناسارا (Ibrahim Mainasara) به ضرب گلوله کشته شد، بازوم از مرگ فرار کرد و تنها بازداشت شده است.
از این نظر، کودتای نیجر، شباهتی با کودتای 25 می 1997 سیرالئون به رهبری سرگرد جانی پل کروما (Johnny Paul Koromah) دارد. کودتا باعث سرنگونی دولت منتخب احمد تژان کابه (Ahmed Tejan Kabah) شد و هنگامی که کوروما و همکارانش به اولتیماتوم یک هفتهای ژنرال سانی آباچا (Sani Abacha) رئیس جمهور وقت نیجریه توجه نکردند، نیجریه به طور یک جانبه بمباران فری تاون (پایتخت سیرالئون) را در 2 ژوئن 1997 آغاز کرد. در واقع باید گفت که یک گزینه نظامی روی میز به منظور وادار کردن حکومت نظامی تحت رهبری ژنرال تشیانی برای بازگرداندن بازوم به قدرت ـ اولتیماتومی که به کودتاچیان داده شد که آخر هفته گذشته سپری شد ـ وجود دارد.
نیجریه در کودتای همسایه شمالی خود، نیجر، ضرری متحمل نشد؛ بلکه این فرانسه است که متحمل ضرر میشود؛ توقف صادرات اورانیوم، از دست دادن وجه، لغو معاهدات، کاهش حوزه نفوذ و غیره.
نزدیک به 50 سال پیش، رهبر استقلال نیجر، هامانی دیوری (Hamani Diori)، در 15 آوریل 1974 توسط کودتای سربازان سرهنگ سینی کونتچه (Seyni Kountche) برکنار شد. در آن زمان زمزمههای دائمی وجود داشت مبنی بر اینکه کودتا نمونهای از اقدامات فرانسویهایی بود که از قاطعیت دیوری و امتناع او از دادن دسترسی بدون شرط به شرکتهای فرانسوی به ثروت عظیم اورانیوم نیجر ناراحت بودند.
به فرانسه، می توانیم ایالات متحده را نیز اضافه کنیم. هر دو کشور (آمریکا و فرانسه) ظاهراً میخواهند بهعنوان مبارز با گروههای تروریستی در منطقه ساحل (جنوب صحرای آفریقا) دیده شوند، اما بدیهی است که از منافع استراتژیک ناتو در این منطقه محافظت میکنند. دشمن مشترک آنها روسیه است. هم فرانسه و هم ایالات متحده پایگاههای نظامی فعالی در نیجر دارند. بنابراین، چرا فرانسه و ایالات متحده از سربازان خود در آنجا برای بازگرداندن یک دست نشانده ترجیحی به قدرت استفاده نمیکنند؟ منافع استراتژیک نیجریه در نیجر که کودتا در آنجا تهدید کرده است، چیست؟
ممکن است عجیب به نظر برسد، اما در دوره دولت رئیس جمهور محمد بوهاری (رئیس جمهور سابق)، جمهوری نیجر به مرکز سیاست خارجی نیجریه تبدیل شد. دولت بوهاری با وسواس در مورد همه چیز نیجر، میلیاردها دلار را صرف ساخت جادهها و راه آهن به نیجر کرد، حتی با هزینه برخی از جوامع در نیجریه.
ECOWAS یک گروه اقتصادی است و نه یک اتحادیه سیاسی مانند اتحادیه اروپا (EU).اتحادیه اروپا و ECOWAS هر دو بر اساس پروتکلهای عدم مداخله در امور داخلی کشورهای عضو عمل میکنند.
اعلان جنگ به نیجر، همواره اعلان جنگ به هوساها، فولانیها، کانوریها (اقوام نیجریهای) و غیره در آن سوی مرز بوده و در خارج از نیجریه، برخی از کشورهای عضو ECOWAS مانند مالی، گینه و بورکینافاسو نظری متفاوت از نیجریه دارند. در واقع، گینه نه تنها در کنار حاکمان جدید در نیامی (پایتخت نیجر) قرار گرفته است، بلکه با لحن تحقیر آمیز به ECOWAS توصیه کرده است که «به خود بیایید!».
دولت چاد که خود تحت کنترل ارتش است، به راه حل نظامی اعتراض کرده است. پیش از این، الجزایر که طولانی ترین مرز مشترک را با نیجر دارد، مخالفت خود را با راه حل نظامی اعلام کرد. بنابراین، تهدید نظامی شتابزده رئیس جمهور نیجریه بولا احمد تینوبو (Bola Ahmed Tinubu) تنها در یک مورد موفق بوده و آن آشکار کردن شکافهای شدید در بلوک منطقهای ECOWAS است.
به نظر نمیرسد ECOWAS و نیجریه به دلایل واضح از کودتای نظامی مصر، لیبی یا سودان حمایت دیپلماتیک انجام داده باشند. رئیسجمهور مصر، عبدالفتاح السیسی خود از طریق کودتای نظامی به قدرت رسید. لیبی هنوز هیچ دولت مرکزی ندارد که با آن مقابله کند یا برای حمایت از کمپین نظامی علیه نیجر لابی کند و سودان به طور جدی درگیر پیامدهای پیش بینی نشده یک کودتا در یک کودتا (تنشهای اخیر داخلی) است.
اگر کودتا عبارت است از تصرف ناگهانی، غیرقانونی و نامنظم قدرت یا حفظ آن از طریق تاکتیکهای غیر دموکراتیک، چرا ECOWAS به رهبری نیجریه فقط نگران کودتاهای نظامی است و در مورد کودتاهای نهادی ـ انتخاباتی که تقلب در رأی را مشروعیت میبخشد و در نتیجه ظهور و حکومت احزاب اقلیت را تسهیل میکند، کاری نمیکند؟
ترجمه: محمدحسن گودرزی
انتهای پیام