مقام معظم رهبری در تاریخ 23 خرداد 1385 در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون فرمودهاند: «من میگویم الان کلید دست شما [سینماگران] ست. من شأن سینما را این میدانم. من میگویم امروز کلید پیشرفت این کشور، به میزان زیادی دست شماست.»
جملهای که چه در متن و چه در بطن خود؛ هویت و ماهیت سینما را مشخص میکند. آنچنان که اگر نگاهی فراتر از حوزه جغرافیای سیاسی ایران امروز به هنر و سینما در جهان داشته باشیم نیز نمیتوانیم اهمیت این فرمایش مقام معظم رهبری را نادیده بگیریم که «سینما کلید پیشرفت جامعه است.»
فارغ از رسالت سرگرمسازی هنر سینمایی، یکی از مهمترین استوانههای هنر هفتم، خاصیت آیینهگون بودن آن در مواجهه با جامعه است، تا هنجارها و ناهنجاریها را با زاویه دید هنرمندان و زبان زیباییشناسانه هنرمند به مخاطب ارائه کند. زبان هنرمندانهای که به واسطه آن مخاطب بتواند درک مستقیمی از زیست خود در جامعه داشته باشد و هم بتواند به سهم و نقشش در پیشرفت جامعه، آگاهی و اشراف بیشتری پیدا کند.
روز ملی سینما (21 شهریور) فرصتی برای اندیشیدن به آنچه که رسالت سینما در زمان حال و به ویژه گامهایی است که باید برای آینده بردارد. برای آینده تا در مواجهه با نسل نوجوان و جوان امروز بتواند زبانی در راستای برقراری ارتباط با نسلِ عصرِ ارتباطات (نوجوانان و جوانان امروز) که جهان، لحن، گویش و گفتارشان متفاوت با نسلهای پیشین است را در قالب و زبان هنرمندانه و زیباییشناسانه به آنها ارائه دهد.
رسالت سینمای انقلاب اسلامی؛ نحوه ارتباطگیری با جامعه مخاطبان بهویژه نسل جدید مخاطبان این هنر؛ سهم و نقش سینما در عرصه پیشرفت کشور و حوزه روشنگری و هدفبخشی به فعلیت جامعه مواردی است که در فصل دوم گفتوگو با بهروز شعیبی در خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با او در میان گذاشتهایم و حاصل این گفتوگو در ادامه از خاطر شما میگذرد.
ایکنا- اتفاقات یکسال اخیر در کشور ما نشان داد که در حوزه برقراری ارتباط با نسل نوجوان و جوان نیازمند روزآمد کردن نگرشها و لحنِ روایت خود هستیم. خاصه وقتی درباره زبان هنر و تولیدات هنری صحبت میکنیم این مؤلفه باید با دقت بیشتری مورد توجه قرار گیرد. بیهیچ تردیدی نسل نوجوان و جوان امروز را نمیتوانیم با نسل من، نسل شما و نسلهای گذشته مورد تطبیق قرار دهیم. چرا که ارتباطشان با فضای مجازی، تعدد و تشتت رسانهها؛ جهانی متفاوت از زبان، لحن، گفتار و روایت را بر نسل جدید نوجوان و جوان حادث کرده است. بهروز شعیبی تا چه حد به نوآوری و رسیدن به زبان جدید برای درگیر کردن این گروه از مخاطبان در تولیداتش تأکید دارد؟ در نگاهی کلانتر، آیا سینماگران ما حاضر به تغییر لحن آثار خود برای ترغیب هرچه بیشتر این گروه از مخاطبان جهت پیوستن به آثارشان هستند یا خیر؟
بیتردید مسئله ارتباط و گفتوگو را باید جدی بگیریم. مهم این نیست که ما چه بگوییم که نسل جدید گوش دهد؛ ما باید ببینیم که او چه میخواهد و اگر این شیوه ارتباطی را در همه سطوح فرهنگی و اجتماعی دریابیم و متوجه شویم که جوانی که امروز در دبیرستان و دانشگاه حضور دارد چه توقعاتی دارد، آن زمان است که میتوانیم با او گفتوگو کنیم. در صورت مهیا شدن شرایطی که اشاره کردم، آن زمان است که بخش فرهنگ نیز این توانایی بازتاب گفتوگو را پیدا خواهد کرد.
اما اگر از این گفتوگو پرهیز شود و ندانیم که جوان و نوجوان ما چه میخواهد، آن زمان است که شرایط برقراری ارتباط با این نسل مشکل میشود. اولین بازتابی که وقوع این آسیب در حوزه فیلمسازی با خود به همراه دارد آن است که اهمیت زبان گفتوگویی و توجه به این بخش نادیده گرفته میشود.
حقیقت آن است که در فیلمسازی آنقدر مسائل مختلف در کنار یکدیگر قرار دارد و صنعت گرانی به شمار میرود که نمیتواند بدون دامنه ارتباطی با مخاطب به حیات خود ادامه دهد. به بیان دیگر اگر قصد آن را داشته باشیم که تولید فیلم، اقتصاد سینما و گردش مالی این حوزه را با هر صنعت دیگری قیاس کنیم به سهم و عدد ناچیزی برمیخوریم. اما همین بخش ناچیز، برای خود سینما بار بسیار بزرگی است!
یک فیلمساز برای آنکه در طول سال بتواند فیلمی تولید کند، مسائل و مشکلات متعددی پیش رو دارد؛ وای به حال آنکه بخواهد پای در حیطه مگو بگذارد! اگر قرار باشد که حرفهای مگو را بازگو کند و بستر این حرفها در جامعه وجود نداشته باشد قاعدتاً در مسیر فیلمسازی و در بخش گفتار و روایت فیلم به مشکل برخورد پیدا میکند و مخاطب هم با آن ارتباط برقرار نمیکند.
اگر در دورههای مختلف تاریخ معاصر کشور از این زاویه، تولیدات سینمایی را مورد توجه قرار دهیم، به وضوح میبینیم هر زمان که فضای اجتماعی، فضایی خوب و مطلوب برای گفتوگو بوده، فیلمهای آن دوره نیز آثاری بسیار مطلوب از نظر گفتوگو و برقراری ارتباط با مخاطب بودهاند. آن آثار، فیلمهایی هستند که بازتاب مسائل اجتماعی در آنها بیشتر عیان است.
ایکنا- یکی دیگر از مؤلفههایی که بهانه این گفتوگو و همنشینی با شما را رقم زد، توجه به نهاد خانواده و سبک زندگی است. با توجه به رویکردی که در طرح پرسشهای پیشین برای ورود به جریان سینمای اجتماعی داشتیم که خانواده نیز جزئی از همان جامع را در بر میگیرد؛ این بار شما را با نگاهی آیندهنگرانه با رویکرد آیندهپژوهی خطاب قرار میدهم. به عنوان مثال یک دهه یا دو دهه پیشاروی سینمای ایران را در تحقق بستر سینمای اجتماعی با محور درگیر کردن تمامی طیف خانوادهها و بازتاب آنچه که در قامت سبک زندگی ایرانی-اسلامی از آن تعریف میکنیم، چگونه ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم خیلی قابلپیشبینی نیست! اجازه بدهید از فیلمسازانی که امروز حضور دارند و با وجود همه سختیها کار میکنند دفاع کنم. من خود را از کسانی میدانم که این اتفاق را تجربه کردهام و توانستم در این چند سال حداقل هر دو سال یکبار با لطف خدا فیلمی بسازم. اما خیلی از فیلمسازان عزیز ما، فیلمسازانی مطرح، شناختهشده و جریانساز با نگاهی بسیار جذاب، با دانش و نگرش بالایی هستند که مدتهاست نتوانستهاند به دلایل مختلف از جمله فضای اقتصادی سینما، فیلمی تولید کنند.
البته فیلمسازها به دلیل شکل کار، رسالتی که دارند و فضایی که بین آنها جاری است، انسانهای بسیار امیدواری هستند. آنها همواره ثابت کردهاند با هر نشانه خوبی، دوباره نشاط در سینما شکل میگیرد. نگاهها دوباره بروز و قابلیت خود را نشان میدهند. فقط کافی است ارتباط خوبی در دورههای مختلف با فیلمسازان برقرار شود.
با همه این مؤلفهها و با توجه به تجربه و حجم اطلاعاتی که دارم پاسخ به پرسش شما برای من قابل پیشبینی نیست. شاید اساتید من که نگاه عمیقتری به سینما دارند، پیشبینی دقیقتری از این مؤلفه و طرح پرسش شما داشته باشند.
فیلمسازان در هر دورهای تلاش خود را به کار میبندند که فیلم خود با بهترین کیفیت و درجه مقبولیت بسازند. هرچقدر تصمیمگیران و مسئولان به آنها امیدواری دهند، کمک حال و یاریگرشان باشند، بیتردید کیفیت فیلمها و به تبع آن کیفیت سینمای ایران ارتقاء پیدا میکند. در بخشهای مختلف و در دورههای مختلف نیز اوضاع بر همین منوال بوده است.
درباره خانواده هم که در بخشی از پرسش خود به آن ارجاع دادید، پیشتر نیز به آن اشاره کردم که بخش عمدهای از روابط انسانی از خانواده شکل میگیرد. برای ایجاد یک رابطه انسانی سالم و مستمر، خانواده الگوی بسیار مهم و بزرگی به شمار میرود. من نیز در فیلمهایی که فضا این امکان را میداده و قرار بوده که اشارهای به این موضوع شود و ارتباطی میان روابط انسانی با شخصیتهای حاضر در روایت، قصه و درام فیلم شکل بگیرد، سعی کردم که از روابط خانوادگی استفاده کنم.
ایکنا- به عنوان فصل پایانی سخنان شما، اگر نکتهای در قالب جمعبندی و یا ارجاع و تاکید به نکاتی که پیشتر اشاره کردید مد نظر دارید، بفرمایید.
خیلی خوشحالم که فیلم «بدون قرار قبلی»، بدون قضاوتهای پیشین که در دوره اکران برای آن پیشامد، در حال حاضر در فضا و بستر شبکههای مجازی نمایش خانگی دیده میشود. امیدوارم این اثر را مخاطبان ببینند.
ما احتیاج داریم که درباره سرزمینمان فیلم بسازیم و آن را ثبت کنیم. شما، فیلمهای مستند بسیار معروفی میبینید که در مورد ایران ساخته شده؛ اما فیلمساز ایرانی نبوده است! یا تاریخنگاری ما؛ در طول تاریخ خیلی توسط ما ایرانیها اتفاق نیفتاده است! در بسیاری موارد متفکران و تاریخنویسان غربی بودند که تاریخ ایران را نوشتهاند.
ما برای آنکه بتوانیم فرهنگ تاریخی و فعلی کشورمان را حفظ کنیم، امروز بیش از هر زمانی محتاج به توسعه فضای فرهنگی کشور هستیم. در کتاب که همچنان بخش مهم و بااهمیتی از تاریخ فرهنگی ما است، یا امروز در صنعت و رسانه مهم سینما نیز نیازمند این نگرش هستیم.
به شخصه معتقدم باید از شعارهایی که ما را فریب میدهد پرهیز کنیم. ممکن است آن شعارها امکانات بسیاری در اختیار ما بگذارد؛ اما سعی کنیم که تاریخمان و آن بخشهایی که شاید خدای ناکرده به دلایل تغییر نسلها در حال از دست دادنشان هستیم را ثبت کنیم. در این شرایط، بهترین کار آن است که به واسطه سینما بتوانیم این مؤلفهها را حفظ کنیم.
درام و قصه؛ امروز بسیار حائز اهمیت است اما امروز بیش از هر چیزی نیازمند آن هستیم که بخشهایی از تاریخ مملکت خود را به واسطه سینما حفظ کنیم، تا روایت و قضاوت تاریخ ما برای آیندگان بخشهای تأثیرگذاری داشته باشد نه اینکه توسط دیگران برای ما ثبت شود. یا اینکه ساختههای ما با واقعیت و جان مردم ایران فاصله داشته باشد.
ایکنا - میگویند زبان سینما، زبان ایجاز است! 5 واژه را با شما درمیان میگذارم. اولین جملهای که به ذهنتان میرسد را با مخاطبان ایکنا قسمت کنید؟
بهروز شعیبی؟
(با خنده) نصفش رفته و مابقی آن را نمیدانیم چهقدر مانده... اما امیدوارم هر آنچیزی که هست به سلامت به منزل برسد.
ایران؟
عزیز!
مشهد؟
مشهد! بخشی از این خاک عزیز است. قطعاً هر کسی نسبت به زادبومش عِرق دارد. احساس میکنم که از خاک مشهد ساخته شدهام. «مشهد»؛ منطقهای درخشان، با انرژی بزرگ و فضایی متفاوت است که این عظمت و انرژی در آن موج میزند و برای من در هیچ کجای دیگر این انرژی وجود ندارد.
«مشهد» را نمیتوان از حرم و شاید امروز بگویم حرم را از مشهد جدا کرد. به نظرم متعلق به همه آدمهایی است که میخواهند حالشان خوب شود!
سینما؟
سینما کلام من است و من بدون سینما زبان سخن ندارم!
آینده؟
خیلی امیدوارم که روشن باشد...
بخش دوم و پایانی
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام