آفت‌های گزافه‌گویی از نگاه امیرالمؤمنین(ع)
کد خبر: 4179025
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۴۰۲ - ۲۲:۱۷

آفت‌های گزافه‌گویی از نگاه امیرالمؤمنین(ع)

حجت الاسلام و المسلمین پاکباز با بیان اینکه یکی از آفتهایی که ممکن است دامان طلبه‌ها و اهل علم را بگیرد، آفت زیاده گویی یا گزافه گویی است، به تبیین پیامدهای آن از نگاه امیرالمؤمنین(ع) پرداخت.

حجت الاسلام و المسلمین پاکبازبه گزارش ایکنا، حجت الاسلام و المسلمین پاکباز، استاد حوزه روز گذشته هشتم آبان در جلسه اخلاق مدرسه علمیه مکتب الزهرا(س) با اشاره به شرایط دشوار غزه گفت: این روزها مردم غزه زیر بار شدیدترین حملات ناجوانمردانه دشمنان خبیث و خون آشامی هستند که نظیر حملات آن‌ها را در دوره اخیر ندیده‌ایم. پیروزی فلسطین پیروزی جهان اسلام است و دشمن فلسطین دشمن همه مسلمانان است.

این استاد حوزه در ادامه با اشاره به حکمت 349 نهج البلاغه گفت: این حکمت، مجموعه‌ای از نصایح یازده‌گانه است که در ادامه بخشی‌های از آن را مرور می‌کنیم. پیش از نقل این حکمت باید بدانیم یکی از آفت‌هایی که ممکن است دامان طلبه‌ها و اهل علم را بگیرد، آفت زیاده گویی یا گزافه گویی است. متأسفانه گاهی فرد وقتی دو کلمه آموخت مترصد است که با مناسبت و بی مناسبت آنچه را که آموخته به دیگران اعلام کند. تمایل داریم اظهار وجود کنیم و نشان بدهیم که ما هم چیزی آموخته‌ایم. این پرگویی‌ها خیلی می‌تواند برای ما گران تمام شود.

حجت الاسلام پاکباز ادامه داد: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در ابتدای این حکمت می‌فرماید: « مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِه» کسی که عیوب خود را ملاحظه می‌کند، چشمی برای دیدن عیب‌های دیگران ندارد. اساسا رسیدگی انسان به خویش در امور معنوی قطعا و قهرا بر رسیدگی به دیگران مقدم است؛ یعنی هیچ وقت کسی این طور فکر نکند که می‌خواهم در مسائل معنوی ایثار کنم، یعنی می‌خواهم از خودم بگذرم، تا دیگران به بهشت بروند. این ایثار نیست. ما در مسائل معنوی ایثار نداریم. چنین انسانی هیچ گاه تحسین نمی‌شود. کسی که عیبی را در خود ببیند، نمی‌تواند مشغول عیوب دیگران باشد. یک برداشت از این سخن امام این است که انسان اول باید به عیوب خود بپردازد و آنها را مرتفع کند، بعد به دنبال رفع عیوب دیگران باشد.

وی ادامه داد: یک معنای دیگر آن است که آدمی که خود هزار عیب دارد چگونه از دیگران عیب‌جویی می‌کند؟ یا به تعبیر دیگر چرا با وجود این همه عیب، دیگران را سرزنش می‌کند؟ هر دو برداشت درست است. ما هم طبق این سخن امام، باید اول خود را اصلاح کنیم و هم اینکه شرم کنیم از اینکه رفتاری در ما هست که وقتی آن را دیگران می‌بینیم آن را به عنوان عیب تلقی کنیم.

این استاد حوزه علمیه افزود: حضرت در فراز دیگر این حکمت، فرمولی را ارائه داده‌اند که هم خیلی جذاب و هم آموزنده است. ما در منطق می‌خوانیم برخی قضایا نیاز به اثبات و استدلال ندارند و سخنانی که امام در این خطبه ایراد فرموده‌اند از این قبیل است. امام فرمود: « مَن كَثُرَ كلامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ ، و مَن كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤهُ و مَن قَلَّ حَياؤهُ قَلَّ وَرَعُهُ و مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ »» هر کس زیاده گویی کند، خطا و لغزش‌هایش زیاد می‌شود و هر کس چنین باشد، حیای او کاسته می‌شود و هر کس حیایش کم بشود، ورع او کم می‌شود و هر کس چنین شد، قلب او می‌میرد و هر کس قلبش بمیرد، استحقاق ورود به آتش جهنم را پیدا می‌کند. این یک فرمول است که از زیاده گویی آغاز می‌شود و به آتش ختم می‌شود.

این استاد اخلاق در توضیح این حکمت گفت: امام اول فرمودند: «کسی که سخنش زیاد شود، خطایش زیاد می‌شود» طبیعتا خطاهایی که منشأ آنها گفتار انسان هستند، از گناهانی هستند که به وفور انسان مرتکب آنها می‌شود. برخی گناهان شاید در حیطه اراده ما نباشند، اما گناهانی که منشأ آنها زبان است، در دسترس همگان است. به سادگی سخن گفتن، گناه تولید می‌شود. گناهانی که از زبان سر می‌زنند، مانند دروغ، تهمت و ایذاء و ...  همه از گناهان کبیره هستند؛ اگر انسان بتواند زبان خود را در کام نگهدارد از همه این گناهان در امان است.

وی اظهار کرد: خیلی‌جاها نیازی نیست حرفی را بزنیم، اما برای اظهار وجود حرف می‌زنیم. این گزافه گویی است. زمینه‌هایی هست که ما در آنها تخصصی نداریم، اما تا سخن از آنها به میان می‌آید، ما هم می‌خواهیم نظر خود را بگوییم. این گزافه گویی‌ها در زندگی ما وجود دارد. حرف‌هایی که گفتن و نگفتن آنها تفاوتی ایجاد نمی‌کند. اما عقوبت‌‌های آن برای ما باقی می‌ماند. کاملا طبیعی است کسی که زیاد سخن می‌گوید، خطاهایش نیز به همان نسبت می‌تواند زیاد باشد. انسان کم گوی، تلاش می‌‍کند کمتر سخن بگوید و به طور طبیعی خطاهایش نیز کمتر می‌شود.  

وی ادامه داد: امام در ادامه حکمت فرمودند: «هر کس خطایش زیاد شد، حیای او کم می‌‍شود.» وقتی کسی بار اول خطایی مرتکب شود، شرمسار می‌شود. حیا به عنوان ودیعه الهی، مانند پرده ضخیمی بین انسان و همه بدی‌ها فاصله می‌اندازد، آن حیا مانع می‌شود که در بدی‌ها عوطه ور شود، دفعه اول آن شرم و حیا او را آزار می‌دهد، اما اگر آن گناه را بار دیگر تکرار کند، به تدریج آن حیا را از دست می‌دهد و با تبختر و افتخار گناه را مرتکب می‌شود. هر چه گناه افزایش پیدا کند، ضخامت پرده حیا کاسته می‌شود.

این استاد اخلاق افزود: طبق این حکمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) «کسی که حیایش کم شود، ورعش کاسته می‌شود.» حیا، سکوی پیدایش و خاستگاه ورع و تقوی است؛ یعنی روحیه ورع از برکت حیا پدید آمده است که ودیعه الهی در وجود بشر است. ابتدای تقوی از حیا است و هر چه معرفت انسان بالاتر برود، درجه تقوی بالاتر می‌رود. اگر حیا کاسته شد، روحیه ورع هم در انسان کاهش پیدا می‌کند.

حجت الاسلام پاکباز گفت: طبق فرمایش امام «اگر ورع انسان کم شود، قلب او می‌میرد.» مراد از این قلب، جوهره وجودی انسان است که سبب تمایز انسان از سایر موجودات شده و انسان را به عنوان احسن مخلوقات و مسجود ملائک قرار داده است. این جوهره وجودی، اساس انسانیت انسان است. این گوهر وجودی، بند به حیات ذکر الله و یاد خدا است. یعنی هر چه یاد خدا در انسان بیشتر باشد، جوهره وجودی او رشد می‌کند و بیشتر به سمت و سوی ربانی شدن سیر می‌کنیم و هر چه از یاد خدا فاصله می‌گیریم، رشد آن کاسته می‌‌شود.

این استاد حوزه اظهار کرد: وقتی ورع در انسان زیاد شود، قلب زنده می‌شود؛ یعنی جوهره وجودی او پررنگ می‌شود و جنبه روحانی و الهی در او زنده‌تر می‌شود. در مقابل وقتی ورع و تقوی در انسان کم شود، از یاد خدا فاصله می‌گیرد و آن جوهره وجودی را از دست می‌دهد. اگر انسان گوهر وجودی خود را از دست بدهد، یعنی قلبش بمیرد، داخل آتش می‌شود. چرا؟ کسی که با یک سرمایه عظیم و بی بدیلی وارد بازار شود و با آن همه سرمایه، نه تنها چیزی به دست نیاورد، بلکه اصل سرمایه را هم از دست بدهد، مردم این فرد را شدیدا سرزنش می‌کنند، چون انتظارات را برآورده نکرد. مثل او مانند درخت مثمری است که از ثمر دادن باز مانده است. انسانی که با گوهر وجودی ـ که به واسطه آن مسجود ملائک شد ـ به بازار دنیا وارد شود و این گوهر را ببازد، دیگر در مسیر رشد نیست.

وی گفت: همه فرازهای این حکمت، ثابت شده هستند. نیاز به استدلال نداشتند، اما آنچه تکان دهنده است این است که سیری که حضرت در کلام خود ترسیم می‌کنند،  سیری است که از ساده ترین اموری که از هر کسی بر می آید، یعنی سخن گفتن شروع و به آتش ختم می‌شود. این تکان دهنده و اخطار دهنده است.

این استاد حوزه ادامه داد: در بسیاری از روایات به ما سفارش کرده‌اند، کم گوی باشیم. امیرالمؤمنین فرمودند: «فَفي الصَّمتِ السَّلامةُ مِنَ العِثارِ» اگر در کلام، بلاغت و زیبایی هست، در سکوت سلامت از لغزش‌ها قرار دارد. امام صادق(ع) نیز از سول خدا نقل می‌کنند: «الصمت کنز وافر، و زین الحلیم و ستر الجاهل» سکوت گنج فراوان و زینت انسان‌های بردبار و پرده‌ای بر روی زشتی‌های شخص جاهل است.

وی خاطرنشان کرد: ما روایاتی زیادی در مورد سکوت داریم و بسیار سفارش شده که در طول روز سعی کنید کمتر حرف بزنید، اما نباید فکر کنیم که معنای این حرف این است که در جایی که باید سخن بگوییم، سکوت کنیم. این اشتباه است. در جاهایی حرف زدن وظیفه ما و بر ما واجب است و در مواقعی سکوت واجب است. انسان باید محل اینها را بشناسد. درجاهایی لازم است انسان با زبان خود تذکری بدهد، نهی از منکر کند، این تکلیف ما است. نباید سکوت کرد.

وی تأکید کرد: توصیه به سکوت نسبت به سخنانی است که گفتن و نگفتن آنها تفاوتی ایجاد نمی‌کند. خیلی از سخنان در طول روز از همین صنف سخنان است.  یکی از توصیه‌های علامه طباطبایی برای تمرکز بیشتر در نماز و هنگام مطالعه، سکوت و پرهیز از زیاده گویی است. تشتت ذهن انسان از آثار زیاده گویی است. بزرگان ما علی رغم اینکه دریای علم بودند، نوعا کم گوی بودند. در روایت هست که « مَثَلُ اَلْعَالِمِ مَثَلُ اَلنَّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتَّى يَسْقُطَ عَلَيْكَ مِنْهَا شَيْ»، ثمره نخل دور دست است. باید ملازم عالم بود تا سربزنگاه کلمه‌ای بگوید و انسان از او بهره بگیرد. در کم کویی نتایج فراوانی هست. انسان کم گوی، خطایش کمتر است و انسانی که خطایش کم است، حیایش بسیار و انسانی که چنین باشد، ورعش زیاد است و کسی که ورعش زیاد است، دلش زنده‌تر است و کسی که چنین است شایستگی همجواری با رسول الله(ص) را پیدا خواهد کرد.

انتهای پیام
captcha