شبهه اقتباس قرآن از عهدین مبنایی ندارد
کد خبر: 4179957
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۱
فروغ پارسا:

شبهه اقتباس قرآن از عهدین مبنایی ندارد

دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: شبهه اقتباس قرآن از عهدین با هدف تقلیل جایگاه قرآن از قرن هفتم میلادی آغاز شد و افرادی درصدد بودند که مقام نبوت پیامبر(ص) را به چالش بکشند و اصالت قرآن را مخدوش و در مورد آن شبهه ایجاد کنند.

فروغ پارسالبه گزارش ایکنا، فروغ پارسا، دانشیار مرکز پژوهشی مطالعات علوم قرآن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شامگاه 13 آبان در نشست علمی «تحلیل انتقادی دیدگاه برخی خاورشناسان درباره زبان قرآن کریم» با بیان اینکه پرداختن خاورشناسان به قرآن با انگیزه‌های مختلفی همراه بوده است، گفت: در مرحله‌ای غرب کوشید که به صورت عینی با اسلام مقابله کند. لذا غربیان در مرحله اول به ردیه‌نویسی رو آوردند که رویکردی جدلی بود. بنده در کتاب جمع و تدوین قرآن در نگاه خاورشناسان این مراحل را به تفصیل بیان کرده‌ام. از سده 11 تا 14 میلادی یکی از اتفاقاتی که رخ داد وقوع جنگ‌های صلیبی بود و غربی‌ها در حین این نبردها متوجه ثروت عظیم مسلمین شدند و به اعتقاد برخی از خاورشناسان، آشنایی آنان با رنسانس از طریق همین ثروت عظیم علمی مسلمین فراهم شد و در این دوره با رویکرد جدلی و تبشیری مواجهیم.

پارسا با بیان اینکه از نیمه سده 18 میلادی تا پایان جنگ جهانی دوم رویکرد علمی ـ پژوهشی داشتند، تصریح کرد: رویکردهای علمی پژوهشی و جدلی تبشیری دو رویکرد عمده بوده و رویکرد استعماری و سیاسی هم در کنار این دو وجود داشته است که محل بحث ما نیست. مهمترین رویکرد جدلی بوده است و مسیحیان تلاش کردند تا اسلام را انکار کنند.

شبهه اقتباس قرآن از عهدین با هدف تقلیل جایگاه قرآن

دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار کرد: این نوشته‌ها از قرن هفتم میلادی آغاز شد و درصدد بودند تا مقام نبوت پیامبر(ص) را به چالش بکشند و اصالت قرآن را مخدوش کرده و شبهه در مورد قرآن ایجاد کنند که مهمترین آن طرح بحث اقتباس قرآن از عهدین بوده و از ابتدا تا کنون این مسئله مطرح است.

وی با بیان اینکه رویکرد پژوهشی آنان از نیمه دوم قرن 18 آغاز شد، گفت: از مهمترین زمینه‌های بحث خاورشناسان، بحث زبان قرآن بوده است؛ در قرآن کریم و در آیات مختلفی به این بحث پرداخته شده که قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است. در سوره‌های یوسف، طه، فصلت، شوری، زخرف و... بر این مورد تأکید و سبب شده است تا مسلمین ایده نزول قرآن به زبان عربی را به صورت قطعی بپذیرند. بحث فصاحت و بلاغت قرآن که منجر به اعجاز قرآن است از همین‌جا یعنی اینکه زبان قرآن، عربی مبین است ناشی می‌شود و بسیاری از اندیشمندان قرآنی جهان اسلام از ابتدا بر این مسئله تأکید کرده‌اند. دانشمندان غربی بر عربی‌ بودن زبان قرآن متمرکز شده‌اند و چالش و شبهه ایجاد می‌کنند. با تحقیق به این نتیجه رسیده‌ام که شبهه عربی‌ بودن زبان قرآن متأخر است و اندیشمندان متقدم مسیحی چنین چالشی نداشته‌اند و فقط می‌گفتند زبان عربی قرآن مطابق با آنچه امروز به عنوان ادبیات عربی می‌شناسیم نیست.

زبان قرآن؛ زبان معیار عربی

پارسا با ذکر اینکه در غرب تتبعاتی در گویش اقوام عربی قبل داشته‌اند و آن را با قرآن مقایسه کرده‌اند، اظهار کرد: از جمله تئودور نولدکه که در شمار معمرین خاورشناسان است با تتبعی که در گویش‌های مختلف عربی و قرآن کرده می‌گوید زبان قرآن، زبان معیار بوده نه یکی از گویش‌های محلی زمان خود. برخی خاورشناسان دیگر بر این نظریه تأکید کرده‌ و گفته‌اند اعراب در زبان مشترکات فراوانی داشتند و شعر جاهلی زبان هیچ قبیله‌ای نبود، بلکه زبان معیار بود و مردم عادی با آن ارتباط برقرار می‌کردند لذا زبان قبیله قریش نیست.

این قرآن‌پژوه ادامه داد: از نظر تاریخی باز یکی از خاورشناسان آلمانی زبان قرآن را با گویش قبایل عرب متفاوت می‌داند و می‌گوید هیچ تطابقی بین این دو نمی‌بینیم؛ فولرز به این شبهه اشاره کرده که زبان عربی در مصاحف کنونی ساخته ادیبان متاخر است و آنان زبان عربی قرآن را ساخته‌اند یعنی القا می‌کند متن قرآن زبانی متاخر از دوره پیامبر و بعد از ایشان است. کارل بروکلمان هم نظریه نولدکه را تأیید می‌کند. بلاشر، خاورشناس فرانسوی، معتقد است که زبان قرآن به زبان قبایل عربی نیست و اگر پیامبر(ص) می‌خواست قرآن را به زبان قریش بیان کند اعراب قبایل دیگر اهتمامی به آن نمی‌کردند.

پارسا با بیان اینکه ادیبان و زبان‌شناسان عرب هم این دیدگاه را دارند، تصریح کرد: یکی از بزرگان این عرصه مطرح کرده که زبان قرآن به زبان قریش نزدیک بود، ولی زبان آن زبان معیار بوده است؛ در آن دوره کاروان‌های تجاری حضور پررنگی در بازار مکه داشتند. لذا افراد زیادی به زبان قریش آشنا بودند و قرآن کریم به آن نزدیک است.

وی با اشاره به اینکه برخی ادیبان عربی تلاش کرده‌اند تا به شبهات فولرز پاسخ دهند، گفت: گفته شده که فولرز تصور کرده که زبان قرآن ابتدا اعراب نداشته است. لذا اعراب‌گذاری را به دوره بعد از پیامبر ارتباط می‌دهد، در حالی که اعراب در تمامی گویش‌های عربی وجود داشته است و مطالعات سامی نشان می‌دهد که با وجود لغزش‌های زبانی همه اعراب داشته‌اند و داشتن اعراب، مخصوص عربی فصیح نبوده است و همه زبان‌های سامی واجد آن بودند.

خاورشناسانی که زبان قرآن را سریانی می‌دانند

پارسا با بیان اینکه در تحلیل ایده خاورشناسان متوجه دو خاورشناس شدم که معتقدند زبان قرآن، زبان سریانی است نه عربی، افزود: مینگانا معتقد است زبان قرآن سریانی _ عبری است و نه عربی؛ وی بر روی نسخ خطی کار کرد و می‌گوید زبان قرن نمی‌تواند عربی باشد، زیرا در عصر نزول دستور زبان واژگانی مشخصی وجود نداشته است. لذا مسلمین مجبور شدند تا سبک نگارش قرآن را تغییر داده و از زبان مستحکم قدیم‌تر و اصلی‌تر استفاده کنند که سریانی است. مثلاً حروف مصوت و خیلی از واژگان از سریانی گرفته شده است. همچنین در شبه جزیره، سواد خواندن و نوشتن وجود نداشت. لذا زبان قرآنی عبری _ سریانی بوده است.

وی اظهار کرد: کریستوف لوگزنبرگ معتقد است که مکه شهر عربی نبود و از مستعمرات آرامی‌ها بود و آنها هم به زبان سامی عربی حرف می‌زدند؛ وی در کتابش تلاش کرده است تا یک‌یک واژگان قرآن را مطابق با واژگان عبری و سریانی بگیرد و برخی از آیات را تفسیر کند؛ او می‌گوید اینکه در تفسیر برخی آیات با مشکل مواجهیم به این دلیل است که زبان قرآن، زبان عربی نیست و نباید در فرهنگنامه‌های عربی دنبال واژگان بگردیم. البته لوگزنبرگ نامی مستعار است و به نظر می‌رسد که گروهی با استفاده از این نام مستعار به طرح نظریه می‌پردازند؛ وی گفته است در «تحتک سریا» در ماجرای حضرت مریم(س) به جای تحت باید نحت به معنای وضع حمل را قرار دهیم. او این ایده را طرح کرد که واقعا زبان قرآن، اصالت عربی ندارد. مورد دیگری که لوگزنبرگ بر آن تأکید می‌کند این است که در کتیبه‌های باستانی ما آثاری از عربی نمی‌بینیم. از دید این دو نفر گنجینه واژگانی در عصر نزول محدود بود و دستور زبان عربی خط و زبان نوشتاری هم وجود نداشت.

ارتباط عربی با سریانی و آرامی به معنای اقتباس نیست

پارسا با بیان اینکه برای دریافت پاسخ به سراغ ادیبان عربی می‌رویم، اظهار کرد: زبان عربی در شاخه زبان‌های سامی جای دارد. لذا ارتباط عربی و سامی و سریانی طبیعی و منطقی است؛ چنانکه واژگان فارسی و هندی به هم نزدیک هستند. برخی گفته‌اند زبان عربی به لحاظ اسلوب زبانی و صرف و نحو و قواعد برتر است و برخلاف فولرز و مینگانا و لوگزنبرگ اینطور نیست که گفته شود زبان قرآن، از سریانی و سامی اقتباس شده است، بلکه برعکس عربی مادر این زبان‌ها و کهن‌ترین زبان زنده دنیاست و اعراب را در خودش حفظ کرده است. کلمات غیرعربی که برای عموم شناخته شده نبود از دوره جاهلیت وارد این زبان شد و عربی واژه‌های عجمی را صیقل داد و وارد عربی کرد؛ مثلاً استبرق واژه فارسی بود که وارد شعر جاهلی شد. تشابه واژگانی و قواعد صرف و نحو نشانه قرابت و نزدیکی زبان عربی و آرامی است و به معنای تأثیرپذیری یکی از دیگری نیست.

وی تأکید کرد: یکی از مسائلی که در مورد افرادی چون لوگزنبرگ وجود دارد این است که می‌گویند چون واژه‌های قرآن عربی نیست به جای تحت می‌توانیم نحت بگذاریم و چند واژه دیگر را مثال می‌زند. در بین خاورشناسان افراد مختلفی نظریه او را مورد نقد قرار داده‌اند که یکی از آن‌ها یک خاورشناس فرانسوی است که ادعاهای او را رد کرده است. مثلاً لوگزنبرگ گفته است ما کلمه ضرب را می‌توانیم «طرف» فرض کنیم و آن را به معنای حرکت بال در نظر بگیریم، ولی این خاورشناس فرانسوی گفته است این که او «ب» را با «ف» و «ض» را با ط مساوی می‌داند فقط ایده‌هایی است که قطعی نیست و مواردی وجود دارد که با جابه‌جایی حروف نه تنها به فهم بهتر نمی‌رسیم، بلکه نامفهوم می‌شود.

پارسا در پایان تصریح کرد: یکی دیگر از خاورشناسان هم با استفاده از تحقیقات دیرینه‌شناسی و باستان‌شناسی سخنان لوگزنبرگ را رد کرده است؛ او می‌گوید مردم مناطق عراق که سریانی سخن می‌گفتند چگونه می‌توانستند زبان خودشان را به منطقه دوردست حجاز بفرستند. ضمن اینکه در فاصله سده چهارم تا هفتم میلادی اکثر فعالیت‌های ادبی به زبان یونانی بود و زبان آرامی که مورد ادعای اوست بیشتر در نامه‌نگاری و مسائل حقوقی استفاده می‌شد. در کتیبه‌های سریانی پیشااسلامی هم ردپایی از عربستان مشاهده نمی‌کنیم و احتمالاً زبان عربی در هزاره پیش از میلاد وجود داشت و تا یک قرن قبل از اسلام به ندرت به نگارش درآمد. پس تقریباً همه ادیبان عربی و خاورشناسان معتقدند که زبان قرآن زبان عربی معیار است و اقتباس از سریانی و آرامی نیست، ولی مشابهاتی دارد.

انتهای پیام
captcha