
به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «
بررسی تفسیر واژه امام در آیه 124 سوره بقره از دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان» امروز یکشنبه 5 آذرماه از سوی پژوهشکده اسلام تمدنی برگزار شد.
محمدجواد عنایتیراد؛ استادیار دانشگاه فردوسی مشهد، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
یکی از نقاط متمایز تفکر شیعی از اهل سنت در مسئله امامت این رویکرد است که ما امامت را اولا و بالذات، کلامی و ادامه دهنده نبوت میدانیم و اهل سنت میگویند این مسئله فقهی است. بحث اطاعت از خلیفه و وجوب کفایی برای انتخاب امام و خلافت از مسائلی است که در زمینه فقه سیاسی هم مطرح هستند. همچنین در مباحث حقوق اساسی، ما بحث امامت و امت را داریم. مرحوم شهید بهشتی با توجه به نظریه امت و امامت است که درباره اصول قانون اساسی، دیدگاههایی را مطرح کردهاند. ایشان تلاش داشتند که برخی از مفاهیم عمده شیعه نظیر اجتهاد، امامت و حکومت را در قانون اساسی مطرح کنند و نسبت رهبری با قانون اساسی، حاکمیت ملی، احزاب، آزادی، انتخاب و امثالهم را تحت بررسی قرار دهند.
رویکردهای فلسفی و عرفانی به امامت
آموزههای امامت شیعه در گسترش مولفهها و هنجارهایی که به عنوان سرمایه تلقی میشوند مد نظر بودهاند که از جمله آنها همکاری، همیاری، تقویت ارزش زندگی و وساطت و حمایت اجتماعی هستند. رویکرد دیگری که در باب امامت مطرح است رویکرد فلسفی است. فیلسوفان مسلمان بعد از آنکه ضرورت وجود انسان کامل را به لحاظ فلسفی درک کردند که به لحاظ دینی، عنوان امام بر او اطلاق میشود، به جای قاعده لطفی که دستمایه بزرگ متکلمان در تحلیل محورهای مهم امامت است قاعده امکانِ اشرف و واسطهگری در فیض وجود را مد نظر قرار دادند و وجهه کلامی مسئله امامت را به جایگاه وجودشناختی و جهانشناختی مبدل کردند.
رویکرد دیگری که در این زمینه مطرح است رویکرد عرفانی به مسئله امامت است. انسان کامل، جایگاه مهمی در عرفان عملی و نظری دارد. نظریه انسان کامل، با ولایت و امامت هم پیوند عمیقی دارد. در واقع مسئله اصلی رویکرد عرفانی به امامت، تحلیل ضرورت وجود ولی و امام به عنوان انسان کامل است که نقش مهمی در سلوک الی الحق دارد. به تعبیر مرحوم شهید مطهری، عالیترین مرتبه امامت آن است که به انسان کامل مرتبط شود که عرفا به آن نظر دارند.
جایگاه امامت در قرآن
تفسیر مرحوم علامه طباطبایی در رابطه با امام در آیه 124 سوره بقره به دو رویکرد آخر یعنی فلسفی و عرفانی نزدیکتر است. استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی میگوید روزی در حضور علامه طباطبایی به هانری کربن گفتم شما که با معارف اسلامی آشنا شدهاید با چه کلیدواژه و ذکری بیشتر مانوس هستید که فرمودند ذکر «قالَ الباقر و قالَ الصادق(ع)»، وی اعتقاد داشت یگانه مذهب زنده و اصیل که همچنان حیات دارد شیعه است و راز آن را در این میدانست که شیعه قائل به امام زنده است. در حقیقت او بر این باور بود که شیعه، کُنه نبوت و امامت را فهمیده است و کرامت امامان، انسان را با رمز و راز باطن آشنا میکند و دوازدهمین امام، خاتم ولایت محمدیه است.
رویکرد دیگر به مسئله امامت، رویکرد تاریخی است که مسائلی همانند غدیر را از زاویه تاریخی بررسی میکند. رویکرد دیگر، تفسیری و روایی است که در ادبیات تفسیری و روایی ما سابقه طولانی دارد و مفسران و محدثان، نکات بسیاری را در تحلیل مسئله امامت پدید آوردهاند و کتاب شریف «الغدیر» اثر علامه امینی از این قبیل است. نکته دیگری که باید اشاره کنم اهمیت معناشناسی در مسئله فهم معنای امامت و ولایت است. تحلیل مسئله امام و امامت، مبتنی بر معنای امام و امامت در فرهنگ دینی و قرآنی و کلمات پیامبر اکرم(ص) است. اگر ما در رابطه با مسئله امامت بخواهیم کار قاعدهمندی انجام دهیم که این مسئله را کاملا تحلیل کند باید کاری معناشناسانه در رابطه با امامت و ولایت انجام دهیم تا واژگان همنشین و جانشین با مسئله امامت همانند سیاست، مشورت، نور، صراط مستقیم و ... برای ما روشن شود و آنها را در تحلیلهای خود مد نظر قرار دهیم.
کلمه امام در قرآن کریم پنج بار با صفتِ حق به کار رفته است و اکثر آیات قرآن نیز در مورد پرورش انسانِ کامل هستند. با بررسی همزمانی این پنج آیه که مفهوم امامِ حق در آنها به کار رفته روشن میشود امامِ حق در کاربرد وحیانی، بر محور همنشینی کلمات با مفاهیمی همانند هدایت، جعل و دعوت، در یک حوزه معنایی قرار میگیرند لذا کشف مولفههای معنایی امام سبب میشود که معارف نهفته در باطن آیات و اندیشه نظاممند قرآن کریم در رابطه با مسئله امامت، روشن شود.
رابطه امامت و هدایت
کلمه امام، دوازده بار در قرآن به کار رفته که پنج مورد آنها امام حق هستند. سه مرتبه نیز به صورت جمع با عنوان ائمه و دو مرتبه به صورت مفرد به کار رفته است که از جمله آنها آیه 124 سوره بقره است. در قرآن از سه نفر با عنوان امام یاد شده که شامل حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق و حضرت یعقوب هستند. در قرآن کریم آمده است که ما مقرر داشتیم اینها امامانی باشند که به امر ما، هدایت میکنند. در اینجا نیز امام با هدایت همنشین شده است.
مرحوم علامه طباطبایی روی این مسئله توجه خاصی داشتهاند و شرح و توضیح وافی را در مسئله امامت در رابطه با این نکته یعنی هدایت به امر خداوند داشتهاند و میفرمایند منصب امامت، منصبی الهی و استمرار یک سنت الهی است. کلمه هدایت، دو بار در قالب فعل مضارع با مسئله امامت همراه شده است که از جمله آنها آیه 73 سوره انبیاء است که خداوند فرموده است: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ ۖ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ؛ و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا (خلق را) به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را (از انواع عبادات و خیرات) و خصوص اقامه نماز و اداء زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند». آنچه مرحوم علامه در اینجا مد نظر دارند این است که این هدایت در مسئله امامت به معنای ارائه طریق نیست بلکه به معنای ایثار الی المطلوب است. همچنین امامت در آیه 73 سوره اسراء با کلمه دعوت همنشین شده است. مقصود در اینجا روز قیامت است و مطلقِ ذکرِ امام نشان میدهد که امام در این آیه به معنای کسی است که از او تبعیت شده است.
خلاصه مدعای علامه طباطبایی در آیه 124 سوره بقره به انضمام برخی آیات دیگر که مد نظر قرار دادم این است که اول امامت، مقامی است که باید از طرف خدای متعال معین و جعل شود، آن هم بعد از ابتلاء و اتمام آزمایشی که رخ داده است. دوم امام، هدایت به امر دارد و باید معصوم به عصمت الهی باشد. شوم زمین مادام که موجودی به نام انسان بر روی آن است ممکن نیست از وجود امام خالی باشد. چهارم اینکه امام باید موید از طرف خداوند باشد. پنجم، اعمال بندگان خداوند هرگز از نظر امام پوشیده نیست و امام به آنچه مردم انجام میدهند آگاه است. ششم، امام باید به تمام مایجتاج انسانها در امر معاش و معاد، علم داشته باشد و هفتم اینکه، محال است با وجود امام کسی پیدا شود که از منظر فضایل، مافوق امام باشد.
انتهای پیام